eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 طبیعت پاییزی در شهرستانک _ البرز روستای زیبای شهرستانک، در شمال غربی شهر کرج و در مسیر جاده چالوس، روستایی ییلاقی است که علاوه بر تابستان، سفر پاییزی به آن نیز یکی از بهترین گزینه‌ها برای طبیعت گردی است. روستای شهرستانک با طبیعتی چشم‌نواز در ۵۴ کیلومتری شمال غربی کرج قرار گرفته است. با آنکه شهرستانک روستایی ییلاقی است، پاییزش از تابستانش هم معروف‌تر و زیباتر است. در نزدیکی این روستا می‌توانید از کاخ ناصری هم دیدن کنید. این کاخ درحدود سال‌های ۱۲۹۵ قمری به دستور ناصرالدین شاه ساخته شد و امروز در فهرست میراث فرهنگی به ثبت رسیده است. این کاخ غیرمسکونی است و درِ اتاق‌ها بسته است؛ تقریبا تمام کاخ دوره ناصری تخریب شده و فقط یک ساختمان که در دوره پهلوی دوم مرمت شده بود سرپا است. قلعه دزدبند و درخت کهنسال سرو هم از دیگر جاذبه های گردشگری شهرستانک می باشد. می‌توانید در جاده چالوس پس از حدود ۴۴ کیلومتر رانندگی و بعد از عبور از روستای آسارا، در سمت راست جاده به دو راهی شهرستانک می‌رسید. تابلوی بزرگ سبزرنگی مسیر روستا را نشانتان می‌دهد. از آنجا تا خود روستا حدود ۱۰ کیلومتر راه آسفالته دارید. https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۰ آذر ۱۳۹۹
روستای هشمیز _ سنندج هشمیز، روستایی با خانه‌های پلکانی و معماری زیبا که در ۴۵ کیلومتری سنندج و در بخش شرقی هورامان واقع شده است. الگوی بافت روستای هشمیز به صورت پلکانی بوده و به دلیل کمبود زمین تخت و مسطح در این روستا همه منازل در یک مکان به صورت فشرده و پلکانی در کنار هم قرار گرفته‌اند و رو به خورشید خانه‌ها را ساخته‌اند. روستای هشمیز دارای آب و هوای سرد و کوهستانی و طبیعت بکر و زیبا در چهار فصل می باشد. ارتفاعات روستای هشمیز عموما از جنگل بوده و منابع جنگلی آن عبارتند از؛ درختچه‌های زالزالک، درخت بادام، گیاهان گل گاو زبان، خاکشیر و گل ختمی. https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۰ آذر ۱۳۹۹
جاغرق _ خراسان رضوی جاغرق یک روستای چهارفصل است که زمستان های سرد و تابستان های خنک دارد. آب و هوای معتدل و کوهستانی این روستا بسیار دل انگیز است. وجود آب فراوان در این روستا باعث شده که باغ های سرسبز و مناظر بسیار زیبایی داشته باشد. پیاده روی در مسیر این روستا بسیار لذت بخش است چرا که دیوارهای سنگچین باغ ها و رودخانه در دو طرف مسیر پیاده روی شما قرار دارند و عبور از میان آب و سنگ و درخت به کسانی که در این مسیر پیاده روی می کنند شادی و نشاط می بخشد. این روستا در فاصله ۲۱ کیلومتری مشهد واقع شده است اگر با ماشین شخصی به این روستا می روید باید از سمت بولوار وکیل آباد به طرف دو راهی طرقبه - شاندیز حرکت کنید و ادامه مسیر را در جاده طرقبه ادامه دهید تا به جاغرق برسید. https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۰ آذر ۱۳۹۹
۱۰ آذر ۱۳۹۹
.......: » 🔰مستجاب الدعوه 🔷 آیت الله سید عباس کاشانی نقل می کنند: بله، یکی از علمای آن زمان بود که در فقه و اصول، دویست و پنجاه تا سیصد نفر پای درسش می نشستند. 🔶 خانم این آقا مریض شدند و روز به روز حالشان بدتر می شد، تا این که یک روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و دیدند که امروز و فردا است که خانم از دنیا برود و آن اقا سراسیمه می آید پیش آقای قاضی. من این جریان را خودم بودم.تا نشست، 💠 آقا فرمودند: خانم چطور است؟ 🔶 گریه کرد و گفت: آقا داره از دستم می ره. اگر امروز ایشان بمیرند فردا هم من می میرم. این ها سی و هفت سال با هم بودند و بچه هم نداشتند و خیلی انیس هم بودند. ⚪️ آقای قاضی یکی از مختصاتش این بود که در صورت کسی نگاه نمی کردند. و همینطور که سرشان پایین بود تند تند دعا می خواندند و چشمشان هم بسته بود. من این ها را به چشم خودم دیدم. 💠 بعد دستشان را بلند کردند و چشمشان را پاک کردند و سپس گفتند: شما بفرمائید منزل، خداوند ایشان را به شما برگرداند. او هم به آقای قاضی خیلی اعتقاد داشت و می دانست هر چه بگوید حق است. 🔶 می رود به خانه شان و بعد میبیند خانمش که او را صبح به سمت قبله کرده بودند و هیچ حرفی نمیزد، حالا خوب و سر حال است. 🔷 و خانم به آقا می گوید: از شما ممنونم که پیش آقای قاضی رفتید، آن آقا احوال مرا پرسید شما گفتید آقا دعا کن و ایشان هم دعا کردند. 🕊 من همان موقع از دنیا رفته بودم چند دقیقه ای بود که قالب تهی کرده بودم. من را بردند تا آسمان چهارم رسیدم و آن جا صدایی شنیدم که فلانی با احترام در خواست تمدید حیات ایشان را کرده اند و همان موقع مرا برگرداندند. 💎 این حکایت به خوبی گویای مقام و منزلت آقای قاضی در پیشگاه خداوند متعال می باشد. https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۰ آذر ۱۳۹۹
.......: ⭐بابا جان، جواب همان است! 📕 خاطره‌ای از آیت الله بهجت(ره) 🔸مرحوم آیت‌الله قاضی(ره) استاد آیت‌الله (ره) بودند و حضرت امام(ره) از ایشان به «کوه عرفان» تعبیر می‌فرمودند. آقای بهجت(ره) مکرر در نصایح‌شان این عبارت را از مرحوم قاضی(ره) نقل می‌فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.» یا در جای دیگری فرمودند: «به صورت من آب دهان بیاندازد» 🔸یکی از علما می‌فرمود: «سال‌ها پیش، یک روز خدمت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) رفته بودیم. به ایشان گفتم: «راهی به ما نشان دهید تا آدم شویم.» آقای بهجت(ره) فرمودند: «نمازتان را اول وقت بخوانید!» این عالم بزرگوار می‌گوید: «در دلم گفتم حاج آقا ما را تحویل نگرفت. ما که خودمان نماز اول وقت می‌خوانیم!» 🔸یک‌سال از آن ماجرا گذشت. قرار بود به یک جلسه مهمانی بروم و در آن مهمانی دوباره خدمت آقای بهجت(ره) برسم. در راه به خودم گفتم: «این دفعه از آقا سوال کنم، ببینم اگر بخواهد راهی معرفی کند تا من به همه‌جا برسم، چه راهی را معرفی می‌کند؟» 🔸وقتی خدمتشان رفتم، همراه جمعی بودیم و ایشان داشتند صحبت می‌کردند. هنوز هیچ سخنی نگفته بودم که ایشان وسط صحبتشان فرمودند: «بعضی‌ها پیش ما می‌گویند چکار کنیم تا آدم شویم و رشد پیدا کنیم؟ به ایشان می‌گوییم نماز اول وقت بخوانید. می‌روند سال بعد می‌آیند، پیش خودشان می‌گویند حاج آقا ما را تحویل نگرفت! دوباره از حاج آقا بپرسیم که چه باید بکنیم؟ همان حرف بنده را دقیق گوش نکردند و رعایت نکردند، حالا دوباره می‌خواهند سؤال کنند! بابا جان، جواب همان است، همیشه جواب همان است.» 🔸این عالم بزرگوار می‌فرماید: «من دیگر هیچ حرفی نزدم. آقای بهجت(ره) راست می‌گفتند. من برخی از نمازهایم را به وقتش نمی‌خواندم. شروع کردم و آن را هم درست کردم.» آن عالم بزرگوار کم‌کم به جاهایی که دلش می‌خواست و حتی فوق تصورش بود، رسید. 📚 بخشی از کتاب "چگونه یک خوب بخوانیم؟" اثر علیرضا پناهیان https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۰ آذر ۱۳۹۹
۱۰ آذر ۱۳۹۹
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من (۵۰) نوبت به من رسید گریه میکردم چشام پره اشک شده بود نمیتونستم صورت عباس و خوب ببینم از جیبش دستمالشو در اورد اشکامو پاک کرد فرشته ی من گریه نکن اینجوری من موقع رفتن از ناراحتی دلم میگیره هااا خب چیکار کنم چه جوری گریه نکنم زندگیم داره میره نفسم داره میره من تنهایی چیکار کنم عباس بهم قول بده که مراقب خودت باشی عباس ـ ان شاالله خانم گل پس تو هم یه قولی بده بعد رفتنم گریه نکن بی تابی نکن فقط برامون دعا کن و صبور باش ... باشه ولی قول نمیدم گریه نکنم اما سعی میکنم همه سوار شدن ماشین میخواست حرکت کنه .. عباس ـ من دیگه باید برم ... منم که دیگه طاقت نداشتم چادرمو کشیدم رو صورتمو گریه میکردم عباس رو به زینب گفت ابجی اگه من شهید شدم این نامه رو به فرزانه بده باشه داداش ... یادت نره ابجی جون .. نه خیالت راحت داداشم . عباس ـ خدا حافظ همگی فرزانه رو دست شما میسپارم مراقبش باشین رفت و سوار ماشین شد محسنم اومد ازمون خداحافظی کنه گفتم محسن ، جان هرکی که دوست داری توروخدااا مراقب عباسم باش باشه خیالت راحت خدا نگهدار دعامون کنید ماشین حرکت کرد عباس و محسن یه جا نشسته بودن از پنجره با لبخندی که داشتن ، بهمون دست تکون میدادن جوری خداحافظی میکرد عباس ، که انگار دیگه برگشتی در کار نبود اومدیم خونه مامانم همراهم اومد تا تنها نباشم نشستم رو مبل و زدم زیر گریه مامان ـ دخترم ... مامان الهی قربونت بشه گریه نکن ... پشت مسافر گریه شگون نداره مامان ارومم کرد ازم خواست که یه قرص بخورم و بخوابم همین کارو کردم از اثر قرص چشام بسته شدو خوابم برد وقتی بیدار شدم داشت اذان مغرب میداد نمازمو خوندم سر نماز کلی دعا کردم نماز ارومم کرد با مامان شام خوردیم بعد تلویزیون و روشن کردم کانال هارو رد و بدل میکردم تو یکی از شبکه ها یه فیلم سینمایی شروع شد اسم فیلم دلشکسته بود سرم و گذاشتم رو شونه مامان و نگاه میکردم تو فیلم خانمه که همسر شهید بود از شوهرش و زمان جدایی میگفت یه جمله گفت که منو بهم ریخت * به چشم خویش دیدم که جانم میرود * وااای خدا این حرفش حالمو بدتر کرد خیلی بهم ریختم بازم زدم زیر گریه مامان نمی تونست ارومم کنه هی میگفتم مامان من چیکار کردم من چیکار کردم 😭😭 اگه عباس شهید بشه نیاد چیکار کنم خداااااا😭😭 به حدی حالم خراب شد که دچار شکه عصبی شدم ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 📗📘📙📔📕📓📒📘
۱۰ آذر ۱۳۹۹