شاهان ساسانی به شهرسازی دلبستگی داشتند و توجه بسیار به ساختمان شهرها و آبادانی داشتهاند. بسیاری از شهرهای زمان ساسانی به صورت دایرهای یا گرد ساخته شده است. پسوند گرد در پایان اسم بسیاری از شهرها هنوز هم باقی مانده است: دشت گرد، سوسن گرد، لاسگرد، بروگرد(بروجرد)، دارابگرد، فیروزگرد، شاپورگرد، بختاگرد و کوهگرد
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
😊طنز جبهه 😊
توے خط مقدم فاو بودیم
بچہ ها سرآرپـے جے رو باز میڪردند
و داخلش سیر میریختند
شلیڪ ڪه میڪردیم
بر اثر انفجار و گرما ، بوے تند سیر 😷
فضا رو پر مے ڪرد
بیچاره عراقےها فڪر میڪردند 😜ایران
شیمیایـے زده !
یه ترسے وجودشون رو مےگرفت
ڪه بیا و ببین 😂
😊😂😊😂😊😂😊
https://eitaa.com/zandahlm1357
🔻 طنز جبهه
✨ خواستگاری در جبهه 💐
در فضای جبهه همرزمان برای بالا بردن روحیه همدیگر شوخیها و برنامههای خاصی داشتند.
رزمندگانی که دارای فرزند کوچک دختر 👧و پسر👶 بودند در گروههای مختلف تقسیم میشدند.
گروهی که فرزند پسر داشت برای خواستگاری، گروه دیگری که صاحب فرزند دختر بود به چادر دیگری میرفتند😄،
در این مراسم هم با آداب و رسوم دیگر شهرها آشنا میشدیم اما بیشتر از آن دعواهای ساختگی و بیرون انداختن خواستگارها از چادرها برای ما خندهدار بود و این ماجراها تا هفتهها طول میکشید.😂😉
حماسه جنوب
https://eitaa.com/zandahlm1357
طنز جبهه:
به پسر پیغمبر ندیدم!
گاهی حسودیمان میشد از اینکه بعضی اینقدر خوشخواب بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیدهاند و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک میکردی، پلک نمیزدند. ما هم اذیتشان میکردیم. دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا پوتینهایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمیکردیم صاف میرفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیدهایم: «پوتین ما را ندیدی؟» با عصبانیت میگفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره خُر و پُفشان بلند میشد، اما این همه ماجرا نبود. چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند میشد این دفعه مینشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟»
جواب میشنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا شد!»
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
https://eitaa.com/zandahlm1357
طنز جبهه
❤️به سلامتی فرمانده
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت، حق ندارد رانندگی کند😓!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده، دست تکان داد
.نگه داشتم😉
؛ سوار كه شد،🙂
گاز دادم و راه افتادم
. من با سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!😍
گفت: میگن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!🙄😒 راست میگن؟!🤔
گفتم: فرمانده گفته😊! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!!😄😄
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!🙄😒😟
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!🤔🙄
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار.......😏😂😂
🌺شادی روح طيبه همه شهدا، به خصوص سردار شهید "مهدی باکری" صلوات🌺
#شهدا #دفاع_مقدس #یاد_و_خاطره_شهدا
https://eitaa.com/zandahlm1357
💠 طنزجبهه
یکبار سعید خیلے از بچهها ڪار ڪشید. فرمانده دستہ بود.
شب برایش جشن پتو گرفتند.
حسابے کتکش زدند.
من هم ڪه دیدم نمےتوانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تاشاید کمےڪمتر کتک بخورد!
سعید هم نامردے نڪرد، بہ تلافےآن جشن پتو، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت.
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچهها خوابند. بیدارشان ڪرد و گفت:
اذان گفتند چرا خوابید؟
گفتند ما نماز خواندیم!!!
گفت الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید؟؟
گفتند سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من براے
نمازشب اذان گفتم نه نماز صبح!
🌷شهید سعید شاهدے🌷
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
https://eitaa.com/zandahlm1357
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_هشتم_اینک_شوکران۱
خودش نیومد پدرم از پنجره نگاه کرده بود. منوچهر گوشه ي اتاق نماز می خوند. مادرم یک هفته فرصت خواست تا جواب بده. من یه خواستگار پولدار تحصیل کرده داشتم. ولی منوچهر تحصیلات نداشت تا دوم دبیرستان خونده بود و رفته بود سرکار.توي مغازه مکانیکی کار میکرد. خانواده متوسطی داشت، حتی اجاره نشین هم بودند.
هر کس میشنید میگفت: "تو دیوونه ای حتما میخوای بری تو یدونه اتاق هم زندگی کنی ..."
خب من انقدر منوچهر رو دوست داشتم که این کار رو می کردم. یک هفته شد یک ماه. ما هم رو میدیدیم منوچهر نگران بود. براي هر دومون سخت شده بود این بلاتکلیفی. بعد از یک ماه صبرش تمام شد.
گفت :"من میخوام برم کردستان، برم پاوه. لااقل تکلیفم رو بدونم. من چی کار کنم فرشته؟"
منوچهر صبور بود. بی قرار که می شد من هم بی طاقت می شدم. با خانواده ام حرف زدم. دایی هام زیاد موافق نبودند. گفتم: "اگر مخالفید با پدرم میریم محضر عقد میکنیم ".
خیالم از بابت اون راحت بود. اونها که کاری نمیتونستن بکنن...
به پدرم گفتم: "نمیخوام مهریه ام بیشتر از یک جلد قرآن و یک شاخه نبات باشه."
اما به اصرار پدر برای اینکه فامیل حرفی نزنن به صد و ده هزار تومن راضی شدم. پدر منوچهر مهریه ام رو کرد صد و پنجاه هزار تومن. عید قربان عقد کردیم... عقد وارد شناسنامه ام نشد تا بتونم درس بخونم....
《-حالا من قربانی شدم یا تو؟
منوچهر زل زد به چشم هاي فرشته. از پس زبانش که بر نمی آمد! فرشته چشم هایش را دزدید و گفت: " این که دیگه این همه فکر ندارد. معلوم است، من".
منوچهر از ته دل خندید. فرشته گردنبندش را که منوچهر سر عقد گردنش کرده بود، بین انگشتانش گرفت و به تاریخ «21 بهمن 57» که منوچهر داده بود پشت آن کنده بودند، نگاه کرد.حالا احساس میکرد اگر آن روز حرفهاي منوچهر برایش قشنگ بود، امروز ذره ذره وجود او برایش ارزش دارد و زیباست. او مرد رؤیاهایش بود،قابل اعتماد،دوست داشتنی و نترس...》
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
❣ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 این خاک گهربار که ایران شده نامش
شیری است که در بین دو دریاست کنامش
خورشید برون آمده هر صبح ز مشرق
از برج اسد داده به اخلاص سلامش
مهتاب نشسته سر هر گنبد این خاک
مانند کبوتر که نشستهست به بامش
با فارس درخشنده شده نام خلیجش
از نیشکر فارس شکرگون شده جامش
از مرز فرا رفته به پیغمبری شعر
با سعدی و با مولوی از عشق پیامش
شوقی ازلی دارم بر خاک عزیزش
عشقی ابدی در دل دارم به دوامش
پیش ستم زورگران سینه سپر کرد
بنگر که از این همّت دنیا شده رامش
از شرق مشرّف بشو ای باد صبا تا
یک بار سلامم برسانی به امامش
دکتر آنا برزینا از اوکراین
(شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب؛ رمضان 1393)
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب بخیر
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕برنامه هفتگی کانال
مجله تازنده ایم رزمنده ایم📰👓
#شنبه📖آیه گرافی📚نهج البلاغه📚صحیفه سجادیه🌳گل وگیاه
👨👩👧👦اتاق مشاور📂داستان
#یکشنبه📖آیه گرافی📝احکام 📡امر به معروف 👨👩👧👦اتاق مشاور📂داستان
#دوشنبه 📖آیه گرافی👼فرزند سالم 🔬پزشکی📜اولیاء الله📂داستان
#سه شنبه📖آیه گرافی 💑همسرداری🎓موضوع بصیرتی🖋کلاس مربی📂داستان
#چهارشنبه📖آیه گرافی⏱نماز💅حجاب🔍پرسش و پاسخ📂داستان
#پنج شنبه🌍تدبر در قرآن⚰معاد شناسی💠آیه درمانی📂داستان
#جمعه 📖آیه گرافی☀️مهدویت 💻آیا می دانید😂لبخند📂داستان
با ما همراه باشید👇👆
https://eitaa.com/zandahlm1357
●❥ ﷽ ❥●
🌺هم نشینی آیات 🌺
-------------------------------------------
🔷 وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ
-------------------------------------------
🔶و ما را روزی ده، که تو بهترین روزی دهندگانی.
------------------------------------------
🔶And provide for us, and You are the best of providers."
-------------------------------------------
📘بخشی ازآیه 114 سوره مائده
📬پیام ها
1📤- در #دعا، خدا را با ادب #كامل و با صفت مناسب با خواسته، #صدا بزنيم. ابتداى آيه «اللَّهُمَّ رَبَّنا» آمده و آخر آيه «خَيْرُ الرَّازِقِينَ»
7📤- به درخواستهاى #مادى جهت #معنوى دهيم. (حواريّون اوّلين #هدف خود را خوردن و سپس اطمينان داشتن «نَأْكُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ» بيان كردند، ولى حضرت عيسى ابتدا برجا گذاشتن نشانهى #سرور براى تاريخ «عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» سپس نشانه قدرت خداوند «وَ آيَةً مِنْكَ» و در مرحله سوم مسئله #رزق را مطرح فرمود «وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» و بدين گونه به همه فهماند كه مسائل معنوى و اجتماعى بر مسائل گروهى و اقتصادى مقدّم است).
8📤- به خدا #توجّه كنيم و به سراغ ديگران نرويم. «وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»
https://eitaa.com/zandahlm1357