eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49هزار عکس
35.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: سر و گوشش زیاد میجنبید دختر خاله ی رجبعلی را میگویم عاشق سینه چاک پسر خاله اش شده بود عاشق پسر خاله جوان یک لا قبایی که کارگر ساده ی یک خیاطی بود و اندک در آمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبرویی نزد مردم آنگونه عاشقش بود که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود رجبعلی معتقد و اهل رعایت حلال و حرام هم چندان از این دختر خاله بدش نمی آمد
.......: اما عاشق سینه چاکش هم نبود دختر خاله ی عاشق مترصد بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود و این فرصت مهیا شد آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد رجبعلی به در خانه رسید در زد صدای دختر خاله بلند شد :کیه گفت:منم رجبعلی صدای دختر خاله راشنید بیا داخل رجبعلی خاله ات هم هست رجبعلی وارد شد و سلام علیکی با دختر خاله اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دختر خاله در خانه تنهاست تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دختر خاله هم ...
.......: با خودش گفت رجبعلی خدا میتواند تو را بارها و بارها امتحان کند بیا بک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذت بخش بخاطر خدا صرف نظر کن پس به محضر خداوند عرضه داشت خدایا من این گناه را بخاطر رضای تو ترک میکنم تو هم مرا برای خودت تربیت کن و از پنجره خانه فرار کرد و به خانه ی خود برگشت صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است آری چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناه حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود این چشم‌پوشی آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی شیخ رجبعلی خیاط تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را
چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده
.......: برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل - پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی نه اینکه اینها بی اثر باشند نه! اما اصل چیز دیگری است بیهوده نبود که مرحوم بهجت تاکید میفرمودند بر این نکته که راه واقعی عرفان ترک گناه است عبد صالح خدا رجبعلی نكوگويان مشهور به شيخ رجبعلی خياط در سال 1262 هجری شمسی در شهر تهران ديده به جهان گشود پدرش مشهدی باقر یک کارگر ساده بود هنگامی كه رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنيا رفت و رجبعلی را كه از خواهر و برادر تنی بی بهره بود تنها گذاشت از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست اما خود او از قول مادرش نقل میکند که
.......: موقعی كه تو را در شكم داشتم شبی پدرت غذايی را به خانه آورد خواستم بخورم ديدم كه تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شكمم می‌كوبی احساس كردم كه از اين غذا نبايد بخورم دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم پدرت گفت حقيقت اين است كه اين ها را بدون اجازه از مغازه ای كه كار می‌كنم آورده‌ام من هم از آن غذا مصرف نكردم اين حكايت نشان می‌دهد كه پدر شيخ ويژگی قابل ذكری نداشته است از جناب شیخ نقل شده است که احسان و اطعام يك ولی خدا توسط پدرش موجب آن گرديده كه خداوند متعال او را از صلب اين پدر خارج سازد جناب شیخ رجبعلی خیاط از جمله کسانی است که در طول عمر پربرکت و سراسر نورانی خویش در پرتو عشق به اهل بیت و خصوصا امام زمان به مقامات عالیه توحیدی دست یافت
.......: سر تا سر وجود ایشان را انتظار فرج حضرت ولی عصر پر کرده بود به گونه ای که همواره به شاگردان و آشنایان خود تذکر می داد که چیزی جز فرج امام زمان از خدا تقاضا نکنید حالت انتظار تا حدی در جناب شیخ قوت داشت که هر گاه از فرج حضرت ولی عصر صحبت می کرد بشدت منقلب می شد و می گریست جناب شیخ همیشه اصرار داشت که با همه وجودت در انتظار مولایت باش و حالت انتظار را با خواست خدا همراه کن آن بزرگوار درباره عنایت ویژه امام زمان به منتظران واقعی خویش می فرمود
.......: پینه دوزی ترک زبان به نام امامعلی در شهر ری زندگی می کرد هیچ اهل و عیالی نداشت و مسکن او هم همان دکانش بود حالات فوق العاده ای داشت و خواسته ای جز فرج آقا در وجودش نبود او وصیت کرد که پس از وفاتش او را در پای کوه بی بی شهر بانو در حوالی شهر ری دفن کنند هر وقت به قبر ایشان توجه کردم دیدم امام زمان در آن جاست این فرموده شیخ خود گواه و شاهدی بر تشرفات و دیدارهای متعدد آن جناب با امام زمان می باشد
یکی از شاگردان شیخ نقل میکند که من منشی یک تجارت خانه بودم ایشان روزی تشریف آوروند و به من فرمودند این دفاتر را برای که مینویسی عرض کردم برای استادم فرمود اگر در این دفاتر اسم خود را درج کنی استاد ایراد میگیرد عرض کردم حتما ایراد میگیرد سپس فرمود این پارچه را برای چه کسی متر میکنی برای خودت یا استادت عرض کردم برای او سپس فرمود فهمیدی عرض کردم خیر فرمود فرهاد هر کلنگی که میزد میگفت شیرین و غیر معشوق خود ذاکری نداشت این دفتر را به عشق محبوب بنویس این پارچه را به یاد او متر کن در این صورت همه اینها مقدمه وصال است حتی نفسهایی که می کشی به یاد او بکش
.......: شیخ به شاگردان خود مکرّر می فرمودهمه کارها باید برای خدا باشد حتی خوردن و خوابیدن و می افزود هرگاه این استکان چای را به قصد خدا بخوری دل تو به نور الهی منوّر می شود ولی اگر برای لذت نفس خوردی همان می شود که خواسته بودی آنقدر ضمن فرمایشاتش تکرار میکرد که کار برای خدا بکنید کار برای خدا بکنید که برای شاگردانش کار برای خدا حالت ملکه پیدا میکرد به کفاش می فرمود وقتی کفش می دوزی، اول برای خدا سوزن را فرو کن و بعد آن را خوب و محکم بدوز به خیاط می گفت هر درزی که می دوزی به یاد خدا بدوز و محکم می گفت در تمام زوایای زندگی انسان باید خدا باشد حتی اگر چلوکباب خوردی به این قصد بخور که نیرو بگیری و در راه خدا عبادت کنی می فرمود انسان مؤمن همه کارهایش باید نشان خدا را داشته باشد جناب شیخ میفرمود نفس عجوبه ایست وقتی شبها برای گدایی نزد خدا موفق شدی داد بی کسی بزن بگو خدا یا من توان مبارزه با نفس اماره را ندارم نفس مرا زمین گیر کرده به دادم برس و اهل بیت علیهم السلام را واسطه کن
جناب شیخ میفرمود
.......: اغلب مردم نمی دانند توسل به اهل بیت علیهم السلام برای چیست آنها برای رفع مشکلات و گرفتاریهای زندگی به اهل بیت علیهم السلام متوسل می شوند در صورتی که ما برای طی مراحل خداشناسی باید در خانهٔ اهل بیت برویم می فرمود فقط باید خدا را بخواهید و هر کاری می کنید فقط برای او انجام دهید عاشق خود او باشید و حتی برای ثواب هم او را عبادت نکنید یکی از اردتمندان جناب شیخ می گوید شیخ به استغفار و صلوات خیلی اهمیت می داد و دریافته بود که این دو ذکر دو بال برای پرواز معنوی است