.......:
حضرت رضا (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد که فرمود: من دخترم را فاطمه نامیدم زیرا خداوند عزّوجلّ او و دوستانش را از جهنم جدا کرده است. [۴]
حضرت رضا از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد که فرمود: همانا خداوند متعال به خشم فاطمه خشم میکند و با رضای او، راضی میشود. [۵]
۶. حضرت رضا و امام حسین (علیه السلام)
اشاره
روایات فراوانی از حضرت رضا (علیه السلام) در مورد سیدالشهداء (علیه السلام) وارد شده است که نشان از عنایت آن بزرگوار به جدّش میباشد به ویژه در مورد مسائل زیارت و گریه بر آن حضرت.
گاهی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میفرمود: قاتل حسین بن علی در تابوتی از آتش است و بر اوست نیمی از عذاب اهل دنیا [۱] و از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نمود که فرمود: حسین را بدترین امت میکشد.... [۲]
و حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: چون سر مقدس حسین بن علی (علیه السلام) را به شام بردند، یزید لعنه الله دستور داد سفره ای برای او انداختند، او و اصحابش غذا و آبجو میخوردند، پس از آن سر را در طشتی زیر تخت قرار داد و بر آن بساط شطرنج پهن کردند و یزید علیه اللعنه شطرنج بازی میکرد و به حسین و پدر و جدّ او - صلوات الله علیهم - بدگویی میکرد و مسخره مینمود و هرگاه هم بازی خود را ضربه ای میزد، سه جرعه آبجو مینوشید.
زیادی آن را کنار طشت، بر زمین میریخت. هرکه از شیعیان ماست باید از نوشیدن آبجو و بازی با شطرنج پرهیز کند، و هرکه به آبجو یا شطرنج نگاه کرد حسین را یاد و یزید و آل یزید را لعنت کند تا خداوند گناهان او را بیامرزد، هرچند به عدد ستارهها باشد. [۳]
در حدیث دیگری عبدالسلام بن صالح به امام رضا (علیه السلام) گفت: در مورد این حدیث که امام صادق (علیه السلام) فرمود: چون قائم
خروج کند، فرزندان قاتلان حسین (علیه السلام) را به جهت کارهای پدرانشان میکشد، چه میفرمایید؟ حضرت فرمود: درست است؛ وی گفت: پس این سخن خداوند عزوجل که میفرماید: لاتَزِرُ و ازِرَهٌ وِزْرَاُخری (هیچ کس به گناه دیگری مؤاخذه نمی شود) چه معنایی دارد؟ حضرت فرمود: خداوند در همه سخنان درست فرموده است، ولی فرزندان قاتلان حسین به کار پدرانشان راضی هستند و افتخار میکنند و هرکه به چیزی راضی باشد مثل کسی است که آن را انجام داده است، اگر مردی در مشرق کشته شود و دیگری در مغرب به آن راضی باشد، نزد خداوند عزّوجّل شریک قاتل است... [۱]
----------
[۴]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۴۶، ح ۱۷۸.
[۵]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۴۶، ح ۱۷۶.
[۱]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج۲، ص۲۱، ح۵۰.
[۲]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج۲، ص ۶۴، ح ۲۷۷.
[۳]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۱، ح ۵۰.
[۱]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۱/۲۱۲، ح ۵.
📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 دوره مهم #مهدویت_آسیبها_غفلتها 3 🔰 شناسایی آسیب ها و نکات مورد غفلت در موضوع #مهدویت 🎬 جلسه 3️⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 دوره مهم #مهدویت_آسیبها_غفلتها 4
🔰 شناسایی آسیب ها و نکات مورد غفلت در موضوع #مهدویت
🎬 جلسه 4️⃣
🌀 افراط و اصرار زیاد در ملاقات با امام زمان (عج) و دور شدن از جنبه های معرفتی
👈 مشاهده کلیپ با کیفیتهای بالاتر در آپارات 👈 اینجا
🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت و مدرس #علوم_حدیث و #تاریخ
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔰 #شبهات_دانش_آموزی ❌ شبهات ویژه اغتشاشات اخیر ❌ 💠 پاسخ به شبهه " چرا در مقابل ضعف صدا و سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #شبهات_دانش_آموزی
❌ شبهات ویژه اغتشاشات اخیر ❌
💠 پاسخ به شبهه " اکثر مردم ایران ناراضی هستند ، چرا اجازه نمی دهید صدای اعتراض مردم شنیده شود⁉️ "
👈 مشاهده کلیپ در کیفیت های بالاتر در
https://www.aparat.com/v/pYNSi
🎤 #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت و مدرس علوم حدیث و #تاریخ
👌 برای گره گشایی از ذهن دانش آموزان ، نشر دهنده پاسخ به این شبهات باشید
#پاسخ_به_سوالات
🔰سیاست همراه دیانت🔰
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: درست يكسال بعد از خيبر، عمليات بدر به وقوع پيوست. در [ صفحه ۱۱۰] عرض اين يك سال، عملياته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
آقا مهدي با ناراحتي گفت: بازگشا! فقط به تو ميگم برو كنار دجله، نه كس ديگه اي.
بچهها را برداشتم و حركت كرديم. يك دوشكاي عراقي سد راه مان بود. بچهها را آرايش دادم و با يك حركت هماهنگ توانستيم
از پس دوشكا برآييم. و از پل كوچكي رد شديم و رفتيم كنار دجله. عباسعلي اسدي معاون پدافند لشكر هم با عده اي از نيروهايش كنار دجله بودند، شنيدم توي بي سيم به آقا مهدي ميگويد كه بازگشا و نيروهايش آمدند. آقا مهدي دوباره با من تماس گرفت و گفت: «بازگشا شنيدم كه با يك لشكر رفته اي اونجا! »
بچههايي كه از جلو برگشته بودند، گفتند حاج رحيم اميني و
[ صفحه ۱۱۴]
عليرضا جبلي شهيد شدند. نيروهاي باقي مانده را يكي يكي جمع كردم و گفتم: برادران! من ميرم بميرم. حاج رحيم و جبلي شهيد شده ان و مسووليت شان اينك بر گردن من افتاده، هر كي خسته است يا ميترسه نياد.
شب بود و شور و شوق عجيبي در جمع بچهها بود. حس ميكردم شب عاشورا تكرار شده. همه غير از دو نفر كه زخمي بودند با من آمدند.
حركت كرديم و آمديم آقا مهدي را پيدا كرديم. به ما گفت: شما ميرين محور لشكر نجف در شرق دجله. دشمن فشار آورده و آنها نتونسته ان چنانچه كه بايد و شايد مقاومت كنن. احتياج به كمك دارن.
پلي [۵۲] را كه احتمال ميرفت دشمن از آن استفاده كند توسط تيپ قمر بني هاشم منفجر شده بود. از سمت ديگري يك پل كوچكي بود كه دشمن از آن پل ميآمد جلو. ما رفتيم محور لشكر نجف و با دشمن سخت جنگيديم و توانستيم جلوي نفوذ دشمن را بگيريم. فرمانده محور ما رستمخاني بود. آمد پيشم و گفت: برادر بازگشا! ميخواي برگردي عقب؟
گفتم: نه!
نهر آبي بود. كنارش نشستم. يكي از
بچهها آمد پيشم و گفت: برادر بازگشا ميخواي براتون سنگر بزنيم.
گفتم: «نه! همين جا خوبه. » نگذاشتم سنگر بكنند. فرمانده نبايد در سنگر قايم ميشد، غذاي خوب و ميوه نمي خورد، پيشرو نيروهايش ميرفت و مشكلات را به جان ميخريد و... فرمانده در
[ صفحه ۱۱۵]
نظر ما اين بود، ما اينها را از آقا مهدي ياد گرفته بوديم.
سه شبانه روز بود كه بي خواب بودم. خستگي و بي خوابي كلافهام كرده بود. داغ دوستان سفر كردهام نيز مزيد بر علت بود. صمد خدادادي كنارم بود. دوربين را دادم دست صمد و گفتم پتو را بده، كمي ميخوابم و بلند ميشم. مواظب جلو باش. اگه خبري شد بيدارم كن.
پتو را كشيدم سرم و خوابيدم. نمي دانم چقدر از خوابيدنم ميگذشت كه انفجاري مهيب زمين و زمان را به هم ريخت. از دماغ و گوش هايم و... خون بيرون ميزد. چيزي جلوي چشمانم را گرفته بود و همه جا را مه آلود ميديدم؛ انگار همه جا را بخار گرفته است. حس ميكردم خفه ميشوم، با بند ساعتم خواستم آن چيزي كه جلوي چشمانم آويزان بود را بكنم و بيندازم دور. تا دستم رسيد به سرم، ديگر چيزي نفهميدم. وقتي بيدار شدم هفده روز بعدش بود. وقتي حال خودم را فهميدم درباره شب مجروحيتم از صمد خدادادي پرسيدم: خمپاره ۶۰ بود كه منفجر شد؟
گفت: «نه عزيزم! گلوله توپ بود كه در دو وجبي تو منفجر شد و تو را زير خاك چال كرد... » و او بود كه گفت: اون چيزي هم كه از جلوي چشمانت آويزان بود مغز خودت بود كه ميخواستي بكني
و بندازيش دور.
ديگر چيزي به خاطر نداشتم. روزي از روزها براي مداوا روي ويلچر بردند بيمارستان شهيد محلاتي تبريز. روي در شيشه اي بيمارستان عكسي زده بودند كه خيلي بنظرم آشنا بود، منتهي نمي توانستم به خاطر بياورم كه كيست. پرسيدم انگار اين عكس آشناست. گفتند: او آقا مهدي باكري است،...
https://eitaa.com/zandahlm1357
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نذر عباس؛ روایت شفا و شهادت شهیدی که حاج قاسم عاشقش بود...
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
بچه محل امام رضا: قوله علیه السلام: [وَ] الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا