📹 سخنگوی شورای نگهبان از آغاز شمارش آرا در برخی حوزه‌های انتخابیه خبر داد 📌 #انتخابات #خبر @zandahlm1357

قم میزبان بزرگترین اجتماع دخترانه 🔹۴۰ هزار فرشته در حرم حضرت معصومه (س)، محفل مثل ستاره تصویری از شکوه و عظمت دختران 📌 #روز_دختر #خبر @zandahlm1357

🎥 تصاویری از شمارش آرای الکترونیکی و کاغذی در خراسان جنوبی، کرمانشاه و زنجان 📌 #انتخابات #خبر @zandahlm1357

🎥 خیلی باحاله 😊 مردم چه کارا که نمیکنن #خبر @zandahlm1357

🔴مجمع عمومی سازمان ملل به قطعنامۀ حمایت از عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل رای مثبت داد 🔹این قطعنامه به فلسطینی‌ها امکان عضویت کامل در سازمان ملل را نمی‌دهد، بلکه آن‌ها را واجد شرایط عضویت می‌شناسد. 🔹در واقع پیشنهاد عضویت فلسطین به شورای امنیت می‌رود تا بررسی شود. #خبر @zandahlm1357

🔴رهبر انقلاب: «جامعه کُردی» جزو ما هستند 🔹هفته‌نامۀ خط‌حزب‌الله: رهبر انقلاب در دیدارِ نیچروان بارزانی ضمن تاکید بر نزدیکی رابطه مردم ایران با کردها، به رئیس منطقۀ کردستان عراق گفتند: ما، بین خودمان و جامعۀ کردی -چه در ایران، چه در عراق- از هر ملت دیگری نسبت نزدیک‌تری می‌بینیم؛ آنها جزو ما هستند. #خبر @zandahlm1357

🔴نماینده رژیم صهیونیستی، منشور سازمان ملل را پاره کرد😐 🇵🇸🇺🇳عضویت کامل فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل 🔹۱۴۳ کشور به پیش نویس قطعنامه عضویت کامل فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل رای موافق دادند قوانین بین المللی فقط وقتی خوبند که به نفع اسرائیل باشه. #خبر @zandahlm1357

🔴واقعا دنیا یه تکون اساسی خورده خیلی عجیب غریب شده... دبیرستانشونم بلند شده و اینجاست که باید بگیم: 👈به #آخرالزمان خوش آمدید #خبر @zandahlm1357

🌹 #یاد_یاران 🎥 آلبومی دیدنی از عکس های زیبا و خاطره برانگیز رزمندگان و فرماندهان شهید دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیدنی از حماسه خوان جبهه ها حاج صادق آهنگران 🎙یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است شوری که در دلها پایان نمی گیرد یاد شهیدان است نام شهیدان در این عالم هستی پاینده می ماند ایثارشان همچون سرچشمه ای پاک و زاینده می ماند میراث جانبازی در نشر فرهنگ آینده می ماند بر درک و مفهوم انگیزه شأن خلقی مبهوت و حیران است از جوشش خون این عاشقان خون در رگها به جوش آید فریاد پیروزی با گرمی خون ایشان به گوش آید با یاد ایثار و جانبازی آنها دل در خروش آید کاین گونه جانبازی زاینده ی عزم آزاد مردان است... @zandahlm1357

🍂 🔻#زندان_الرشید ۱۳۵ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند - راستش، من در جبهه ها نبوده‌ام و خبری از عملیات و ایران ندارم. - حالا هر چه هست بگو تا ما هم بدانیم - از شما چه پنهان، قبل از انقلاب عضو ساواک بودم. هر کاری از دستم بر می آمد می کردم. بعد از پیروزی انقلاب با عده ای از نیروهای ساواک از ایران فرار کردیم. چون فکر می کردیم اگر بمانیم، حتما اعدام می شویم. بهترین کشوری که به راحتی می‌شد به آنجا فرار کرد عراق بود. از مرز غربی کشور، یعنی خسروی، گذشتیم و بعد از دو سه روز به عراق رسیدیم و پناهنده شدیم. آن موقع، صدام بدش نمی آمد طرفداران شاه را در کشورش پناه بدهد. به هر حال، وقتی عراقی ها ما را حسابی بازجویی کردند و فهمیدند ساواکی هستیم ما را در یک کمپ در اطراف شهر بغداد اسکان دادند. این کمپ حدود پنجاه کانکس داشت، که در هر یک دو سه نفر زندگی می کردند. من هم به یکی از کانکس ها معرفی شدم. به ما لباس، پتو، غذا، پول، و هر چه لازم بود دادند. بیشتر کانکس های کمپ پر از آدم بود. معلوم بود خیلی ها مثل من پناهنده شده اند. دو سه سال اول جنگ، احترام ویژه ای به ما می‌گذاشتند و هر کاری داشتیم برایمان انجام می دادند. هر روز گروه جدیدی از ایران به ما ملحق شده و در کانکس های خالی ساکن می شدند. هیچ کاری نداشتیم؛ غذا می‌خوردیم و استراحت می کردیم. از سال سوم جنگ، کم کم، رفتار عراقی ها با ما عوض شد. مثل سابق به ما احترام نمی گذاشتند. گاهی نگهبان ها با ما درگیر می شدند، ما را می زدند و حتی فحش‌های رکیک به ما می دادند. از آن موقع تا الان، که سال ۱۳۶۸ است، هر روز من دربه دری و خفت است. می دانم این فلاکت و ذلت به دلیل ظلم هایی است که در زمان شاه به انقلابی ها کرده ام. این جزای آن رفتارهای من است. - خوب، الان چرا تو را اینجا آورده اند؟ - چند روز پیش، با یکی از ساواکی‌ها حرفم شد و کارمان به مشاجره کشید. او به من فحش ناموسی داد. من هم تحمل نکردم، با چاقو به او حمله کردم و چند ضربه به او زدم. عده ای آمدند و ما را جدا کردند. نگهبان کانکس ها، که از دور، درگیری ما را نگاه می کرد، جلو نیامد. انگار بدش نمی آمد ما همدیگر را بکشیم. وقتی دعوا تمام شد و ما را از هم جدا کردند، نگهبان جلو آمد و گفت: «چرا مثل سگ به جان هم افتاده اید؟» گفتم: «چون به من فحش ناموسی داد.» گفت: «تو اگر ناموس دوست بودی، تنهایی فرار نمی کردی بیایی اینجا و زن و بچه ات را بسپاری دست آخوندها » پس از آن، مرا با یک ماشین به اینجا آوردند و قرار است به زندان دیگری ببرند. - از کجا می دانی؟ - نگهبان این موضوع را گفت. چون پناهنده شده ام، مرا به ایران برنمی‌گردانند؛ ولی حتما برای حبس به محل دیگری می فرستند. - حالا عیبی ندارد، فعلا که خبری نیست، اگر دوست داری، از دوران ساداک و زندگی ات تعریف کن.. همراه باشید ════°✦ 💠 ✦°════ @zandahlm1357👈