eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 رزمنده رشوه ای بار اول نبود که براى اعزام دست و پا مى زدم. براى این که قدم بلند نشان بدهد، آن قدر بارفیکس رفتم که دست هایم دراز شد و کم مانده بود آستانه در خانه مان کنده شود، زیر کفش هایم تخته و پاشنه اضافه چسباندم. براى این که هیکلم درشت نشان بدهد چند پیراهن و ژاکت روى هم مى پوشیدم اما هر بار مضحکه این و آن مى شدم. جورى دست تو شناسنامه ام بردم و سنم را زیاد کردم که زبردست ترین جعل اسنادی هم نمى توانست چنین شاهکارى بکند اما هیکل رعنا و زَهوار در رفته ام همه چیز را لو مى داد. قربانش بروم آقاجان هم که تا اسم جبهه مى آمد کمربندش را مى کشید و دنبالم مى کرد. قید رضایت نامه گرفتن از او را هم زدم. چند روز بعد دوباره فیل ام یاد هندوستان کرد و کشیده شدم طرف اعزام نیرو. نرسیده به آن جا یک هو چشمم افتاد به یک پیرمرد که سر و وضعش به کارگرهاى ساختمان مى رفت. یک هو فکرى به ذهنم تلنگر زد و رفتم جلو. سلام کردم. پیرمرد نگاهم کرد و جواب داد. مِن و مِن کنان گفتم: «این جا، این جا چه مى کنید؟» براق شد که: «فضول بردند جهنم گفت هیزمش تره، تو را سننه» -قصد فضولى ندارم. منظورم این است که... و خلاصه شروع کردم به زبان ریختن و مخ تیلیت کردن تا این که با خوشحالى فهمیدم که حدسم درست بوده و کارگر است و سن و سالى گذرانده و دیگر کمتر استادکارى، او را سرکار مى برد و حالا بیکار است و تو جیبش، شپش پشتک وارو مى زند. آخر سر گفتم: «چقدر مى گیرى براى یک امر خیر کمک کنى؟» چشمانش گرد شد. بنده خدا منظورم را اشتباه متوجه شد و فکر کرد لات و بى سروپا هستم و مى خواهم نامه عاشقانه به او بدهم تا دست کسى برساند. با هزار مصیبت آرامش کردم و به او گفتم که بیاید جاى پدرم در پایگاه اعزام نیرو، رضایت نامه ام را امضا کند. اول کمى فکر کرد و بعد سر بالا انداخت که نه! افتادم به خواهش و تمنا و چهل، پنجاه تومنى که تو جیبم بود را به زور کردم تو جیبش. بعد سر قیمت چانه زدیم و من جیب هاى خالى ام را نشان دادم تا راضى شد، همراه من آمد. کارى ندارم که بنده خدا چند بار بین راه و تو پایگاه ترسید و مى خواست عقب گرد کند و من با هزار مکافات دوباره دلش را نرم کردم. رسیدیم به اتاق دریچه دار. پیرمرد را به مسئول اعزام نشان دادم و گفتم که ایشان پدرم هستند. تا چشم پیرمرد به جوان افتاد نیشش باز شد و هر دو شروع کردند به چاق سلامتى و قربان صدقه رفتن و سراغ فک و فامیل را گرفتن. شَستم خبردار شد که پیرمرد خان دایى مسئول اعزام است. آسمان به سرم سقوط آزاد کرد. داشتم دست از پا درازتر برمى گشتم که پیرمرد متوجه شد و رو به جوان گفت: «حسین جان قربان قد و بالات کار این پسرك را جور کن. ثواب دارد. نفرستیتش جبهه وا. بگذار پیش خودت سرش گرم بشه یا فوقش بفرست آشپزخانه کمک حال آشپزها بشه. بچه خوبیه. بخشنده و باادب است.» حسابى هم هندوانه زیر بغلم گذاشت و هم حالم را گرفت. فهمیدم از این حرف ها واسه سر کچل من نمدى کلاه نمى شود. دوباره قصد رفتن داشتم که حسین جان! صدایم کرد و خنده خنده فرمى طرفم دراز کرد و گفت: «بیا شازده پسر. به خاطر گل روى خان دایى ام.» از خوشحالى مى خواستم سر به سقف بکوبم. بله، من با دادن چهل پنجاه تومان رشوه رزمنده شدم. @zandahlm1357👈
دلم می‌سوزه برای بر‌اندازی که با هزار ضرب و زور خودشو به آمریکا رسونده و الآن توی دانشگاه‌شون جای روز قدس، ماه قدس دارن... نماز هم که جای سه وعده، پنج وعده به راهه... هم اتاقیشم با وجود این که واحد درسیش نیست داره وصیت‌نامه امام خمینی رو می‌خونه! احتمالا چند وقت دیگه خودش تو بیوگرافیش می‌نویسه: لاَ يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ 😅 @zandahlm1357👈
علی علیه السّلام عالم بغیب بوده داعی- یا توجه بعرایض و دلائل داعی نمی نمائید یا بی لطفی کامل نموده مغلطه می‌فرمائید. مگر قبلا عرض نکردم که بتصدیق خودتان پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مرتضای از خلق بوده است و بحکم آیه شریفه عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الاّ من ارتضی من رسول-خداوند متعال پرده‌ها از مقابل دیده آن حضرت برداشته و استثناء از علوم غیبیه بآن حضرت افاضه فرموده پس از جمله علومی که در شهرستان وجود آن حضرت موجود بوده علم و اطلاع بر مغیبات عالم وجود بوده است که بآن قوۀ خدا داده جمیع بواطن امور در نزد آن حضرت حاضر بوده و بمقتضای بیان آن حضرت که مورد قبول ما و شما و جمیع اکابر علمای سنت و جماعت است که ببعض از آنها اشاره نمودیم فرمود انا مدینة العلم و علیّ بابها از جمیع علومی که در مدینه و شهرستان وجود آن حضرت بود و بوسیله باب علم (علی علیه السّلام) می‌توان استفاده از آن نمود علم و اطلاع بر مغیبات است که قطعا علی علیه السّلام عالم باسرار و بواطن امور بوده هم چنانی که آگاه بر ظواهر احکام و حقایق امور بوده است. چون پایه و اساس علم آن خاندان جلیل قرآن مجید بوده آگاه بر علوم قرآن ظاهرا و باطنا بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم علی علیه السّلام بوده چنانچه اکابر علماء خودتان تصدیق باین معنی دارند. @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-2 - هنگام سپیده دم.mp3
1.31M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری یعنی که نمودند در آیینه صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 @zandahlm1357👈
محبت درمانی 19.mp3
9.53M
19 🎓فریب شأن و مقام معنوی و اجتماعی خود را نخورید.. هر چه از شئونات دنیای و آخرتی خالی تر باشید؛ قلبتان برای مهرورزی به دیگران آماده تر است.😇