eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶ماجرای حمله به آمبولانس در کاشمر چه بود؟ 👤مسئول روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان شهرستان کاشمر: 🔹در تماسی با سامانه ۱۱۵ از یکی از روستاهای این شهرستان و درخواست امداد به بیمار که دچار تشنج احتمالی شده بود بلافاصله یک دستگاه آمبولانس اورژانس ۱۱۵ به محل اعزام و در مدت زمان ۵ دقیقه‌ای به محل درخواست مأموریت رسید. 🔹همزمان با رسیدن آمبولانس فردی شروع به فحاشی و توهین به پرسنل کرده و با ضربات مشت و جسم سخت اقدام به تخریب و آسیب به آمبولانس اورژانس ۱۱۵ از قبیل شکستن شیشه جلو، آینه و بدنه آمبولانس کرد که متأسفانه این آمبولانس از چرخه خدمت‌رسانی به سایر بیماران و مصدومین شهرستان خارج شد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چالش‌های گوشت قرمز تنظیم بازاری برطرف می‌شود 👤معاون بازرگانی وزیر جهاد کشاورزی: 🔹ارز مورد نیاز واردات گوشت تا پایان سال تامین شده و به زودی میزان واردات گوشت دام سبک به حالت قبل باز می‌گردد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶 🔹 مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری اسلامی ایران عصر سه‌شنبه اول آبان‌ماه با هدف شرکت در شانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو گروه بریکس وارد کازان در کشور روسیه شد./ ایرنا 🔹منابع عبری زبان اعلام کردند پهپاد حزب‌الله که به سمت قیساریه شلیک شده بود، دقیقا به پنجره اتاق خواب نتانیاهو اصابت کرده است./ تسنیم 🔹میراث‌فرهنگی بویراحمد: بانوی یاسوجی یک ظرف سفالی و یک پیکان آهنی کوچک متعلق به عصر آهن را تحویل میراث فرهنگی این شهرستان داد. این اشیا مربوط به زمان مهاجرت آریایی ها به ایران است./ ایسنا 🔹اوکراین از آغاز جنگ ۱۰ میلیون نفر و به عبارتی تقریباً یک‌چهارم کاهش داشته است. روسیه نیز در دوران جنگ با مشکلات جمعیتی دست و پنجه نرم می‌کند و کاخ کرملین نرخ زاد و ولد در این کشور را «فاجعه‌بار» خواند./ ایران 🔹عبدالله دوم پادشاه اردن امروز در سفری به ریاض با محمد بن‌سلمان، ولی‌عهد سعودی دیدار و گفت‌وگو کرد./ باشگاه خبرنگاران 🔹بر اساس لایحه بودجه ۱۴۰۴ میزان منابع حاصل از نفت، گاز و فراورده‌های نفتی نسبت به سال ۱۴۰۳ معادل ۳۲ درصد رشد خواهد داشت./ مهر 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
17.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴نخستین برف پاییزی، گیلان را سفیدپوش کرد 🔹بارش برف که از عصر دیروز آغاز شده جاده های کوهستانی و محور پونل به خلخال را سفید پوش کرد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خسرو معتضد: اسم جزیره ابوموسی هم جعلی است/ برای اینکه آن‌را تصاحب کنند، اسمش را عربی کردند! 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
عدد اسماء الحسنی در کتاب شارق الانوار دیدم اگر عدد اول و آخر اسم جلاله (الف وها) با هم جمع شوند و حاصل آن به عدد چهار (جمع حروف اسم جلاله) تقسیم گردد، خارج قسمت که ۱/۵ است در عدد اسم جلاله که شصت و شش است ضرب گردد، عدد نود و نه که عدد اسماء الحسنی است بدست می‌آید. ۹۹ \۶۶*۱/۵، ۱/۵ \۴*۶، ۶ \۵+\۱. سیاه و قرمز در روایتی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین آمده است که: من بسوی قرمز و سیاه مبعوث شده ام، یعنی بسوی عرب و عجم. چون رنگ غالبی عرب سیاه و گندمگون است، و رنگ غالبی عجم سفید و سرخ است. منظور از عجم، غیر عرب است. گفته شده مراد از قرمز و سیاه در روایت پیامبر انس و جن است. قرمز انسان و سیاه جن می‌باشد چون ظاهر نیست. البته قول اول مشهور است. ابوالقیس ابوالقیس شاعر، عاشق کنیزی شد. کنیز به جای دلجویی، ابوالقیس را آزار می‌داد. وقتی ابوالقیس مشرف به موت شد، کنیزک به خانه ی ابوالقیس رفت و دو طرف در اتاق را گرفت و حال او را جویا شد. ابوالقیس گفت: وقتی شنید در حال مرگم، به من لطف کرد ولی من توان لطف به او را ندارم، چه اینکه مرگ بین من و او فاصله انداخت، او وقتی در پی وصال آمد که وصالش نفعی به حال من ندارد. و لما راتنی فی السیاق تعطفت علی و عندی من تعطفها شغل اتت وحیاض الموت بینی و بینها و جائت بوصل حیث لا ینفع الوصل پس سر بر دو پایش گذاشت و از دنیا رفت. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔅 ۳۱ 🔸 آیت‌الله شهید سیدمحمدباقر حکیم: |همسرم! فكر كن چيزی كه قصد داری بخری، آيا ارزش دارد كه در روز قيامت و روز حساب، از آن بازخواست شود يا نه؟ اگر آنقدر ارزش ندارد، ضرورتی نیست كه خودمان را به سختی بيندازيم... ما بايد ساده تر از بقيۀ مردم زندگی كنيم و اين هم برای دنيايمان خوب است، و هم برای آخرتمان.... ●واژه‌یاب: ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۲۴۶ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند با خنده به طرف جمعیت رفتم. از هر گوشه ای کسی جواب سلام مرا می‌داد. تقریبا به چهار پنج قدمی آنها که رسیدم از بین جمعیت پیرمردی نورانی با خنده شیرینی بلند شد و به طرفم آمد. تا او بلند شد جمعیت هم به احترام او بلند شدند. معلوم بود بین افراد آدم سرشناسی است. طوری به طرفم آمد و می خندید که احساس کردم صد سال است یکدیگر را می شناسیم. پیرمرد جلوتر آمد. بغلم کرد و بعد از روبوسی و احوال پرسی گرم با محبت زیادی گفت: «برادر، شما از کدام اردوگاه آمده اید؟» - ما از زندان الرشید آمده ایم. ما را هیچ وقت به اردوگاه نبردند. - عجب! نکند شما همان زندانی های بی نام و نشانی هستید که عراق شما را از صلیب پنهان کرده بود. - شاید کسان دیگری هم مثل ما در زندان بوده باشند. برای یک لحظه گفتم خدا کند علی هاشمی هم از آن دسته ای باشد که این پیرمرد می گوید. پیرمرد بعد از مکث کوتاهی پرسید: اجازه می دهید اسم شما را بپرسم؟ البته اگر دوست دارید می توانید بگویید.» پیرمرد با آن لباس زرد و هیکل نحيف، چقدر مؤدب و با احترام حرف میزد! خدایا این مرد که بود؟ با دستپاچگی به خاطر این همه مهربانی و ادب گفتم: «بله آقا، هیچ اشکالی ندارد. اسم من علی اصغر گرجی زاده است.» پیرمرد وقتی اسم مرا شنید، خنده ای کرد و گفت: «به به، تو گرجی زاده‌ای عده ای از دوستان ظاهرا مدتی هم سلولی شما بوده اند. درست است؟» - بله. در ماه رمضان خدمت حاج آقای جمشیدی و عده ای دیگر بودیم. - درست است. آنها خیلی از شما برایم حرف می زدند. - از این همه ادب پیرمرد و جذبه او زمین گیر شده بودم. دوست داشتم به صورتش نگاه کنم. پیرمرد وقتی دید با تعجب نگاهش می‌کنم و حیران او شده ام گفت: «برادر عزیزم، آقای گرجی زاده، من علی اکبر ابوترابی هستم.» تا این اسم بزرگ را شنیدم دوباره او را بغل کردم و خوش و بش کردم. ۔ حاج آقا، من هم در ایران قبل اسارتم و هم در زندان الرشید زیاد ذکر خیر شما را شنیده بودم. دوستان علاقه و ارادت عجیبی به شما دارند. - دوستان به من حسن ظن دارند. از زبان اسرایی که به زندان الرشید آمده اند خاطرات خوبی از شما و دوستانتان شنیده بودم. ولو شما را ندیده بودم. ولی کاملا از وضعیت شما باخبر بودم. آن قدر شیرین حرف میزد که زمان از دستم رفت. نفهمیدم چقدر با ایشان حرف زدم که صدای اذان ظهر بلند شد. با شنیدن صدای مؤذن، که یکی از بچه های اسیر بود، از حاج آقا اجازه گرفتم و همراه بچه ها از سالن خارج شدیم. از آب شیر کنار سالن وضو گرفتیم و برگشتیم پشت سر حاج آقا نماز ظهر و عصر را خواندیم. شمرده نماز می خواند. آرامش داشت. کلمات را به شیرینی تلاوت می کرد. این اولین نماز جماعت بود که بعد از دو سال پشت سر یک روحانی می خواندم. بعد از نماز یکی از بچه ها تعقیب نماز را خواند. نماز به دلم نشست. نمی خواستم از جایم بلند شوم. چند دقیقه بعد، یکی از سربازان عراقی صدا زد: «چند نفر بیایند دم در غذا را بگیرند.» عده ای رفتند و چند قابلمه غذا را به داخل آوردند. مقدار زیادی نان هم همراه غذا بود. غذای آنجا هم دست کمی از غذای زندان الرشید نداشت، غذا و کیفیت آن مهم نبود. مهم این بود که کنار سید بزرگواری غذا می خوردم. دیدن این همه ایرانی و رزمنده با وجود بی کیفیت بودن غذا اشتهایم را تحریک کرد. همراه باشید ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357