گرفت و به ارامی گفت:خبری نیست...اقای امجد فنجان مقابل سورن را از چای داغ پر کرد و پرسید:درسها خوب
پیش میره؟ سورن: ترم قبل ممتاز شدم... اقای امجد لبخندی به لب اورد و یک تای ابرویش را بالا داد و گفت:عالیه...
پس این ترم هم باید ممتاز بشی....سورن لبخندی زد و چیزی نگفت.اقای امجد پس از بیست دقیقه سکوت
گفت:دیگه چه خبر؟ سورن سرش را بالا گرفت....نگاهی به فنجان چای دست نخورده شان انداخت و پرسید:شما چه
خبر؟ فرح جون خوبن؟ اقای امجد لبخندی زد و گفت:اره... خوبه... این روزها خیلی سرش شلوغه...سورن لبخندی
زد ...اقای امجد پس از لختی سکوت گفت: دیگه وقت رفتنه...سورن متحیر سرش را بالا گرفت و به چشمهای اقای
امجد خیره شد...اقای امجد با مهربانی او را نگاه میکرد.سورن با چشمهای طوفانی اش به میز نگاه میکرد به سختی
بغضش را فرو خورد و گفت:به سلامتی... اما دو قطره ی سمج و کوچک از میان پلکهایش به روی میز چکید.اقای
امجد با ارامش گفت: تو دیگه بزرگ شدی سورن... این کارا چیه...سورن با پشت دست رد اشکش را پاک کرد و
گفت:بله... متاسفم...اقای امجد باز لبخندی زد و سورن پرسید:چقدر میمونید....اقای امجد اهی کشید و گفت:دیگه
برنمیگردیم سورن....سورن ماتش برد... برای چند لحظه حتی نفس کشیدن را هم فراموش کرد... این بار چانه و
لبهایش اشکارا میلرزیدند... و چشمهای ابی و دریایی اش در موجی از اشک غوطه ور بودند.اقای امجد دسش را روی
دستهای سورن که در هم قالب شده بودند گذاشت و گفت:سورن... تو دیگه...سورن سری تکان داد و با صدای
لرزانی گفت:بله... میدونم...اقای امجد چیزی نگفت... جعبه ی نقره ای از جیبش در اورد وسیگاری از ان بیرون کشید
و ان را روشن کرد...چند پک محکم و پشت سر هم از سیگار برگش گرفت.....سورن حالا ارام تر شده بود...اما
صدایش رعشه داشت.. اهسته پرسید: خونه رو فروختین.... کلمه ی اخر را با لوکنت ادا کرد.اقای امجد گفت: بله...
همه چیزو... سورن زیر لب زمزمه کرد:پس برای همیشه...اقای امجد سیگارش را خاموش کرد... سورن لبخند تلخی
زد و گفت:میتونم بیام فرودگاه؟ اقای امجد لبخندی زد و گفت:البته....سورن:چه روزی و... بغضش را فرو خورد و
گفت: چه ساعتی؟ اقای امجد: امشب... ساعت ده و نیم...سورن باز حیران ماند... توقع این یکی را نداشت.... اما بغض
و اشکش را کنترل کرد. اهی کشید و اب دهانش را قورت داد و بغض سختی که در گلویش چمبره زده بود را فرو
خورد وگفت:چقدر زود....اقای امجد هم اهی کشید و گفت:شب منتظرتم...سورن سری تکان داد...
✍✍نام داستان راننده سرویس
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کارگاه_خویشتن_داری ۳۸ 💎 شبیه بانو یا آقایی که، مراقب است کسی جز همسرش، ریسمان دلش را در دست نگیرد؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارگاه خویشتن داری 39.mp3
17.53M
#کارگاه_خویشتن_داری ۳۹
▫️تنها کسی موفق به #خویشتن_داری خواهد شد که؛ #خویشتن خویش را بشناسد.
※ اگر انسان بداند؛ دو بُعد #انسانی و #حیوانی دارد، میتواند در تمام مراحل و مراتب زندگیاش، خویشتنداریِ درست را تشخیص دهد.
✦ خویشتنداری یعنی؛
ادارهی بخش حیوانی، به نفع رشد بخش انسانی.
1204_ziarat -hazrate_fateme -3.mp3
9.22M
#زیارت_نامه
📝زیارت نامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله
🎤حاج مهدی #سماواتی
🌻|↫ویژه شهادت#حضرت_زهرا #فاطمیه
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
⁉️ توضیحی از اتفاقات و فلسفه رجعت در دوران امام زمان عجلاللهتعالیفرجه داشته باشید؟ 🎙 استاد محمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ امام زمان (ع) چگونه با بمب اتم دشمنان مواجه می شوند؟
📣استاد محمد رضا هاشمی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#سعدی
آن به كه نظر باشد و گفتار نباشد****تا مدعي اندر پس ديوار نباشد
آن بر سر گنجست كه چون نقطه به كنجي****بنشيند و سرگشته چو پرگار نباشد
اي دوست برآور دري از خلق به رويم****تا هيچ كسم واقف اسرار نباشد
مي خواهم و معشوق و زميني و زماني****كو باشد و من باشم و اغيار نباشد
پندم مده اي دوست كه ديوانه سرمست****هرگز به سخن عاقل و هشيار نباشد
با صاحب شمشير مبادت سر و كاري****الا به سر خويشتنت كار نباشد
سهلست به خون من اگر دست برآري****جان دادن در پاي تو دشوار نباشد
ماهت نتوان خواند بدين صورت و
گفتار****مه را لب و دندان شكربار نباشد
وان سرو كه گويند به بالاي تو باشد****هرگز به چنين قامت و رفتار نباشد
ما توبه شكستيم كه در مذهب عشاق****صوفي نپسندند كه خمار نباشد
هر پاي كه در خانه فرورفت به گنجي****ديگر همه عمرش سر بازار نباشد
عطار كه در عين گلابست عجب نيست****گر وقت بهارش سر گلزار نباشد
مردم همه دانند كه در نامه سعدي****مشكيست كه در كلبه عطار نباشد
جان در سر كار تو كند سعدي و غم نيست****كان يار نباشد كه وفادار نباشد
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 تلاوت تصویری آیات ابتدایی سوره ضحی ،
استاد عبدالباسط عبدالصمد
🇵🇰 اجرا در کشور پاکستان ،
🔹 دهه 80میلادی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357