عاشقانه مذهبی:
سحر همهم جوابش را داد اما بالش به صورت شمیم برخورد و او از چرت پرید...پریناز با خنده رو به ترانه گفت:قربون
دوگوله ات برم که همیشه کار میکنه.... با صدای فریاد مانند و پر از انرژی گفت: بچه ها بیاین بالش بازی.... و انگار
نه انگار تا لحظاتی پیش همه خواب الود در خود فرو رفته بودند و چرت میزدند....با انرژی زاید و الوصف و چهره
هایی بشاش و پر از لبخند فارغ از هر چیزی به جز خوشی در حد فاصل تخت ها سنگر گرفته بودند و بالشها بودند
که به سوی هم شلیک میشدند....صدای جیغ و خنده شان کل ساختمان را برداشته بود....در باز شد....خانم دلفان با
چادر گل دار ابی و روسری کج و کوله ای که روی سرش بود با صدای فریاد مانند ی گفت:مگه شماها خواب
ندارین.... ساعت پنج صبحه.... بگیرین بخوابین....نفری دو نمره از انضباط همتون کم میکنم....دخترها با چهره هایی
باز و لبخندهایی ملیح ارام به سمت تختهایشان حرکت کردند.خانم دلفان زیر لب غرغرکنان از اتاق خارج شد...-ما
زودتر اومدیم...پسر بلند قامتی گفت: ببین من نمیخوام باهاتون بحث کنم....خودتون مثل بچه های خوب برید....ما
میخوایم فوتبال بازی کنیم...پریناز : خوب این همه فضای خالی...فرشاد همان پسربلند قامت گفت: قربون دهنت
...... این همه فضای خالی شماها برین اون ور...ترانه:نمیشه...فرشاد با اخم گفت: چرا؟ و زمزمه وار اداه داد:لعنتی
ظهر شد.... ترانه:خوب چرا بحث میکنید....ما زودتر از شما اومدیم.... ما اینجا بازی میکنیم...شما برید اون
ور...فرشاد:اینجا تنها زمین خط کشی شده برای فوتباله.... و ادامه داد:برای والیبالتون برید اون ور... احتیاج به خط
کشی ندارین....ترانه:کریس رونالدو...واسه ی فوتبالم زمین خط کشی نمیخواد...چاره اش چهار تا پاره اجره واسه ی
دروازه...و پس از مکثی گفت:اصلا کی گفته ما قراره والیبال بازی کنیم؟؟؟ سپهر که کنار فرشاد ایستاده بود
گفت:برای خاله بازی هم احتیاج به زمین خط کشی نیست.... چهار تا اجر بردارین میشه خونتون... برو عمو جون....
برو بازیتو بکن....پسرها خندیدند.ترانه به سمتش یورش برد وبالحنی پر خشونت پرسید:چی گفتی؟؟؟؟ سپهر که از
حرکت ناگهانی او جا خورده بود گفت:هیچی... فرشاد جون بیا ما بریم اون ور ...چرا با این خانمهای محترم لج
میکنی...ترانه دماغش را باال کشید وفرشاد رو به ترانه گفت:شما چرا نمیرین... والیبال که دیگه اصال زمین
نمیخواد....ترانه:اخه اصال کی میخواد والیبال بازی کنه؟؟؟؟ سپهر:تو دهات ما توپ زرد و سفید و ابی مال والیباله...
ترانه نگاهی به توپشان انداخت.... ضایع بود بگوید هیچکدام قصد والیبال بازی کردن را ندارند و تنها توپشان همین
است و قرار است با همین هم فوتبال بازی کنند....ترانه گفت:ما هم میخوایم فوتبال بازی کنیم...فرشاد با چشمهای
گرد شده پرسید: جدا؟؟؟ ترانه:اوهوم...پریناز که تا ان لحظه ساکت بود گفت:چرا دو تا تیم نشیم؟؟؟
سپهر:عالیه....فرشاد چشمهایش را ریز کرد و گفت: پیشنهاد به جایی بود لِیدی... چشمکی به پریناز زد و به سمت
دوستانش رفت.ترانه سرخ شده بود و با حرص گفت:پریناز تو اگه حرف نزنی کسی نمیگه اللی....پریناز:چقدر این
پسره خوشگله....ترانه دست به کمر ایستاده بود نالان گفت:سحر اینو جمعش کن......حامد و چند نفر دیگر به سمت
فرشاد امدند....حامد:هی ترانه...ترانه به سمتش چرخید و گفت:سلام.... خوبی؟؟؟دیروز تو حیاط نبودین؟؟؟
ترانه:مدیرمون اجازه نداد....حسین که نگاهش به سحر بود پرسید:پس حالا اجازه داده؟ پریناز به جا سحر پاسخ
داد:نه....ما یواشکی زدیم بیرون...شمیم ادامه ی حرف را گرفت و گفت:یواشکی یواشکی هم نه... فقط یه کم ناز ونوز
و التماس...کارمونو راه انداخت....فرشاد:نشستین به حرف؟؟؟ و رو به حامد گفت:میشناسیشون؟؟؟ حامد تعظیمی رو
به ترانه کرد و گفت:دیروز افتخار اشنایی نصیبمون شد...ترانه از لحن حامد خنده اش گرفت و شمیم گفت:شروع
کنیم دیگه....فرشاد: خوبه تعدادمون زیاده...ولی ما دو نفر کم داریم...ترانه توپ را از دست فرشاد کشید و گفت: ده
به هشتیم....شماها پسرین...ماها دختریم.... باید بهمون اوانس بدین....تازشم... ما بازی و شروع میکنیم....فرشاد
سری تکان داد و اهی کشید و گفت:زن سالاری دیگه...باشه....جهنم و ضرر....و سحر رو به ترانه گفت:من بازی
نمیکنم...ترانه اخلاق سحر را میداست لبخندی زد و گفت:تو داور و تماشاچی....سحر لبخندی زد و قبول کرد.حسین
هم خواست بگوید نمیخواهد بازی کند اما اخم سحر او را وادار به سکوت کرد.فرشاد رو به سحر گفت:قربونت
نگهبانی هم بده کسی نیاد...ما هم یواشکی جیم زدیم...و بازی شروع شد.تمام مدت پسرها تیکه می انداختند و به
بازیشان ایراد میگرفتند...بیشتر جنبه ی شوخی و تفریح داشت...و در اخر بعد از نیم ساعت بازی دوستانه بدون
اخراج و بدون اخطار با یک اوری کامال عادلانه که به نفع دخترها بود... تیم پسرها یازده بر چهار بردند... البته نا گفته
نماند یکی از گلها را ترانه به خودی زد...بعد از فوتبال پسرها روی زمین ولو شدند و فرشاد گفت:بازیتون بد
نبودا.....شمیم به ترانه که متفکر به یک نقطه خیره شده بود گفت:کجایی؟ ترانه یک تای ابرویش را بالا داد و
گفت:بریم برف بازی؟؟؟ حامد : من پایم.... و ناگهانی یک گلوله ی برف به ترانه شلیک کرد .باز هم دو تیم
شدند....پسرها در مقابل دخترها...با جیغ و خنده به هم گلوله های برفی پرتاب میکردند...حتی به خودشان و هم
تیمی شان رحم نمیکردند... صدای خنده های سرشار از انرژیشان فضارا پر کرده بود.ترانه جیغ زدکبه صورت گلوله
نزنین.. صورتمان میسوزه از سرما... و یکی درست به دماغش برخورد...ترانه:اخ... میگم نزنین... و یکی دیگر به گونه
ی چپش...ترانه:بابا میگم به صورت..اخ.... دیگری به چانه اش برخورد که کمی برف هم داخل دهانش رفت...برف را
تف کرد و باز جیغ زد:به صورت نزنین... و نفهمید چه کسی یک گلوله به پیشانی اش زد...موهایش خیس شده بود...
اخرش هم گفت:به درک...بزنین... لحظه ای ایستاد...هیچکس به صورتش برف پرتاب نکرد....تا ظهر بازیشان به
طول انجامید....غذا راس ساعت یک پخش میشد...تا ان موقع یک ساعت فرصت داشتند...خسته از بازی روی زمین
یخ زده نشستند...پریناز با ناله گفت:وای.....موهام گند زده شد بهش....شمیم با خنده گفت:تو کفشم برفه....سحر هم
لبخندی زد و گفت:چقدر سرده... سرما رو خوردیم رفت....هانیه :باز احساس مادرانه ات گل کرد...ترانه اهی کشید و
گفت: چقدر زود تموم شد........ فردا بعد از ظهر برمیگردیم...فرشاد:بچه ها...همه نگاهش کردند.فرشاد:موافق ادم
برفی هستید؟؟؟ ترانه زودتر از جا بلند شد و گفت:صد در صد....انگار خستگی برای هیچکدامشان معنا نداشت...باز
هم دو گروه شدند... درست مثل دو گروه که با هم همکار بودند...با هم مشغول شدند.با لبخند وشوخی و هیجان
...خیلی بچه نبودند .... اما کودک درونشان بر انها چیره شده بود... ادم برفی میساختند... و با هم شعر
میخواندند...فرشاد:این شعره اصلا قشنگ نیست.... یه چیز دیگه بخونیم....ترانه:زیارت خوبه؟ حامد:خوشم میاد همه
جواد...اینا چین....فرشاد با خنده گفت: جالل همتی هم گوش میدین؟ ترانه:اون که عاشقشم.....لوبیا پلو رو
بخونیم....؟؟؟ فرشاد سری تکان داد و حامد به سمت سطل مکانیزه ای رفت و روی دیواره اش ضرب گرفت و بچه
ها مشغول خواندن و درست کردن ادم برفی شدند.تیرم تیرم....آخ جون می خوام برم ...وای جون بیا جلو....آخ جون
توباغ نو....آخ جون عدس پلو....آخ جون بخور و برو....آخ جون داش داش.. داش داش.. داش داش، داشم من نئشه
خشخاشم من تو چمن آبپاشم من عاشق تنبکم من صیاد اردکم من وای وای وای مامانم حالت چطوره حال و احوالت
چطوره جون من حالت چطوره حال امسالت چطوره تو که همچنین نبودی مامان چرا دیر اومدی تو که غمگین نبودی
از عمر خود سیر نبودی وای وای وای ----تیرم تیرم....آخ جون می خوام برم ...وای جون بیا جلو....آخ جون توباغ
نو....آخ جون عدس پلو....آخ جون بخور و برو....آخ جون داش داش.. داش داش.. داش داش، داشم من نئشه
خشخاشم من تو چمن آبپاشم من عاشق تنبکم من صیادم اردکم من وای وای وای مامانم حالت چطوره حال و احوالت
چطوره جون من حالت چطوره حال امسالت چطوره تو که همچنین نبودی مامان چرا دیر اومدی تو که غمگین نبودی....
✍نام داستان راننده سرویس
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کارگاه_خویشتن_داری ۴۰ ✍ انتخابهای ما، تعیین کنندهی نمرهی خویشتنداری ماست! هرچه در ترازوی انتخا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارگاه خویشتن داری 41.mp3
16.61M
#کارگاه_خویشتن_داری ۴۱
▫️حرکت ما در جادهی #انسانیت
قطعاً به آسیبها، آفات، جادههای انحرافی و ... برخورد میکند!
✦ تُرمز ما ؛ که در این مسیر، میتواند از تمام کُند شدنها، جاماندنها، نرسیدنها جلوگیری کند، #خویشتنداری است!
▪️یکی از این آفات، آزارِ دیگران، حتی با محبت کردن است!
و خویشتنداری در این آفت؛ خاموش کردن آتش آزارهاییست که از ما به دیگران میرسد، حتی اگر ظاهر زیبا داشته باشند.
YEKNET.IR - zamine - fatemie 2 - 1401 - rasouli.mp3
6.21M
کجایی بارون؟ بباری حالا!
خونهی امید علی میسوزه!
با اینکه زهرا اومد پشت در
هیزم کینهها ولی میسوزه
#زمینه🔊
#ایام_فاطمیه🏴
#مهدی_رسولی🎙
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
⁉️آیا علم میتونه با عمر طولانی امام زمان مخالفتی داشته باشه؟! #امام_زمان #ظهور ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️❤️ آیا امام زمان ازدواج کردهاند و فرزند دارند؟💔
(پاسخ: مرتضی کهرمی )
#ازدواج_امام_زمان #شبهات_مهدویت
با#دنیای_پاسخ
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سعدی
اگر سروي به بالاي تو باشد****نه چون بشن دلاراي تو باشد
و گر خورشيد در مجلس نشيند****نپندارم كه همتاي تو باشد
و گر دوران ز سر گيرند هيهات****كه مولودي به سيماي تو باشد
كه دارد در همه لشكر كماني****كه چون ابروي زيباي تو باشد
مبادا ور بود غارت در اسلام****همه شيراز يغماي تو باشد
براي خود نشايد در تو پيوست****همي سازيم تا راي تو باشد
دو عالم را به يك بار از دل تنگ****برون كرديم تا جاي تو باشد
يك امروزست ما را نقد ايام****مرا كي صبر فرداي تو باشد
خوشست اندر سر ديوانه سودا****به شرط آن كه سوداي تو باشد
سر سعدي چو خواهد رفتن از دست****همان بهتر كه در پاي تو باشد
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ
أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ
لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ
آیا هیچ درباره آنچه کشت میکنید اندیشیدهاید؟!
آیا شما آن را میرویانید یا ما میرویانیم؟!
هرگاه بخواهیم آن را مبدّل به کاه در هم کوبیده میکنیم که تعجّب کنید!
سوره ی واقعه آیه ی ٦٥ -۶۳
#قرآن_مصور
#زراعت
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
۶۰- وَهُوَ الَّذِى يَتَوَفَّكُم بِالَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آيه۶۱
۶۱- وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَآءَ اءَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَيُفَرِّطُونَ
وتنها اوست كه قهر واقتدارش مافوق بندگان است و نگهبانانى بر شما مى فرستد، تا آنكه چون مرگ يكى از شما فرا رسد، فرستادگان ما (فرشتگان) جان او را بازگيرند و در كار خود، هيچ كوتاهى نكنند.
نكته ها
O گرفتن روح در شب وبرگرداندن آن در روز يكى از نمونه هاى قاهربودن خدا برانسان است.
O مساءله ى قبض روح، در قرآن هم به خداوند نسبت داده شده اللّه يتوفّى الانفس، هم به ملك الموت و هم به فرشتگان. اين اختلاف تعبير شايد به خاطر آن باشد كه جان افراد عادى را فرشتگان مى گيرند و جان افراد برجسته را ملك الموت كه فرشته برترى است و جان اولياى خدا را ذات مقدّس او مى گيرد.
و شايد به اين دليل باشد كه ابتدا فرشتگان، روح مردم را مى گيرند و سپس تحويل ملك الموت مى دهند و آنگاه ملك الموت (عزرائيل) روح هاى گرفته شده را به خداوند تحويل مى دهد و به همين دليل گرفتن روح مردم هم كار فرشتگان و هم كار ملك الموت و هم كار خداوند به شمار مى رود.
O ممكن است مراد از فرشتگان محافظ، آنان باشند كه مراقب و نگهدار انسان از حوادثند، (۱۳۱) له معقّبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امراللّه (۱۳۲) و ممكن است مراد از حفظه، فرشتگانى باشند كه ماءمور ثبت و ضبط اعمال انسانند. رسلنا لديهم يكتبون (۱۳۳)
O ايمان به مراقبت
فرشتگان از انسان، عامل شكر از خداست، همان گونه كه ايمان به ثبت اعمال توسّط فرشتگان عامل حيا و تقواست.
پيام ها
۱- خداوند، قدرت و سلطه ى كامل دارد و اگر ما را آزاد گذاشته، به خاطر مهلتى است كه از روى لطف اوست. و هو القاهر...
۲- تسلّط خدا بر بندگان چنان است كه كسى را تاب مقاومت نيست. و هو القاهر فوق عباده
۳- در دستگاه آفرينش، انواع مراقبتها وجود دارد. حفظة
۴- فرستادن فرشتگان محافظ، دائمى است. يُرسل (فعل مضارع نشانه ى دوام و استمرار است)
۵- هر دسته از فرشتگان، ماءموريّت خاصّى دارند. حفظة توفّته
۶- براى قبض روح يك نفر چند فرشته حاضر مى شوند. اذا جاء احدكم الموت توفّته رسلنا
۷- فرشتگان در انجام ماءموريّت، سهل انگارى ندارند و معصومند. لايفرّطون چنانكه در آيه ديگر آمده است: لا يَعصون اللّه ما اءمرهم (۱۳۴)
#تفسیر_سوره_انعام
✍#محسن_قرائتی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#آموزش_قرآن جلسه 1 صدا های کوتاه ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزش_قرآن
جلسه 2
قاعده سکون
•┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعاے #الهیعظمالبلاء...🥀👆👆
#علیفانی
كفعمى در بلد الامين فرموده: اين دعاء حضرت صاحب الامر عَلَيْهِ السَّلام است كه تعليم فرمود آن را به شخصى كه محبوس بود، پس خلاص شد: اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرينَ.
#امام_زمان(عج)🌼
@zandahlm1357
یادمان باشد☝️
خدا میهمان قلبهای وسیع است
قلبت را
از نفرت و کینه پاک کن
تا سهم بیشتری از
حضور خدا
در قلبت داشته باشی🌹
#الا_به_ذکر_الله_تطمئن_القلوب
#خواندنی
کانال #حال_خوش
لطفا باما همراه باشید . 👇👇👇
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔸رگبار پراکنده در شمالغرب و شمال شرق کشور
⛈امروز در برخی نقاط شمالغرب، غرب و شمالشرق کشور رگبار پراکنده، گاهی همراه با رعد و برق و وزش باد شدید پیشبینی میشود.
⛈فردا در بخشهایی از ارتفاعات زاگرس مرکزی، ارتفاعات البرز مرکزی و شمالشرق کشور افزایش ابر و احتمال رگبار پراکنده دور از انتظار نیست.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بازخوانی بیانات رهبرانقلاب درباره اراده جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با داعش
🔹ما رعد و برق نخواهیم داشت، مگر اینکه بارانی به دنبال آن باشد.
📝سالگرد نامه شهید حاج قاسم سلیمانی درباره پایان سیطره داعش به رهبر انقلاب و پاسخ ایشان
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبری علاوه بر امنیت سخت، امنیت نرم را جدی گرفتند تا طمع به خاک ما تعبیر و شهریور ۱۳۲۰ تکرار نشود
👤صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتب مرتبط با قهرمانان جبهه مقاومت:
🔹رهبر معظم انقلاب در ایام رهبری خود دو مسیر را برای امنیت ایران دنبال کردند. مسیر اول امنیت زیرساختی و سخت است. مثلا در حوزه موشکی و پهپادی.
🔹رهبری بیش از امنیت سخت، امنیت نرم دفاعی را جدی گرفتند تا جامعه ایرانی تاب مقاومت داشته باشد و شهریور ۱۳۲۰ تکرار نشود تا اگر کسی به خاک ما طمع کرد، تعبیر نشود.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «هواتو دارم»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
🔹 این نیز جلوهئی دیگر از رویشهای انقلاب است: جوان دلاوری با عقلانیّت دههی ۹۰ و احساسات دههی ۶۰.. مصداق: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه.. با جهادی در بهترین راه و سرانجامی برترین سرانجام.. هنیئاً لأرباب النعیم نعیمُهم.. معرفت و صبر راوی (همسر شهید) در خور ستایش است.. گرامی و سربلند باد.
۲ تیر ۴۰۲
🔹نگارش کتاب، خوب و در موارد بروز احساسات، عالی است و نیز مقدمه بخصوص چند سطر پایانی آن.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357