امام_رضا_صلوات_الله_و_سلام_الله_عليهم_فارسي.pdf
15.59M
📚 شخصیت حضرت رضا علیه السلام
✏️ نویسنده: احمد مدرس خوشنویس
🇮🇷 ناشر: نامشخص
📄 تعداد صفحات: ۹۶
📣 زبان: فارسی
#️⃣ #امام_رضا #امام_مهربانی #ضامن_آهو #تسنیم #کتابخانه_مجازی #کتابخانه_دیجیتال
عضو شوید
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#سلام_آقا
تمام خیر و خوبی از شما فقط شنيدهام
من آن کبوترم که در هوای تو پریدهام
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#وعده_صادق #تاریخ ⁉️ آقا شما که میگید اسلام دین جنگ و خشونت نیست، پس چرا هشتاد تا جنگ در زمان پیام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مذاکره
#هفته_بسیج
🔻 آغاز دوباره مذاکرات فریب ...
⬅️ همونایی که چند بار محکم پیش بینی کردند و محکم هم غلط از آب دراومد...
همونها دوباره میخوان برن مذاکره❗️
👈 نشر حداکثری برای بیدار شدن افکار عمومی...
🔻 استاد #رحیم_پور
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
قسمت :۱۱
#فصل_سوم
انگار دو تا کفگیر داغ گذاشته بودند روی گونه هایم. سرم را پایین انداختم و رفتم توی اتاق. خدیجه تعارف کرد صمد بیاید تو. تا او آمد، من از اتاق بیرون رفتم. خجالت می کشیدم پیش برادرم با صمد حرف بزنم یا توی اتاقی که او نشسته، بنشینم. صمد یک ساعت ماند و با برادرم و خدیجه حرف زد. وقتی از دیدن من ناامید شد، بلند شد، خداحافظی کرد برود. توی ایوان من را دید و با لحن کنایه آمیزی گفت: «ببخشید مزاحم شدم. خیلی زحمت دادم. به حاج آقا و شیرین جان سلام برسانید.»
بعد خداحافظی کرد و رفت. خدیجه صدایم کرد و گفت: «قدم! باز که گند زدی. چرا نیامدی تو. بیچاره! ببین برایت چی آورده.» و به چمدانی که دستش بود اشاره کرد و گفت: «دیوانه! این را برای تو آورده.»
آن قدر از دیدن صمد دستپاچه شده بودم که اصلاً چمدان را دستش ندیده بودم. خدیجه دستم را گرفت و با هم به یکی از اتاق های تو در تویمان رفتیم. درِ اتاق را از تو چفت کردیم و درِ چمدان را باز کردیم. صمد عکس بزرگی از خودش را چسبانده بود توی درِ داخلی چمدان و دورتادورش را چسب کاری کرده بود. با دیدن عکس، من و خدیجه زدیم زیر خنده. چمدان پر از لباس و پارچه بود. لابه لای لباس ها هم چند تا صابون عطری عروس گذاشته بود تا همه چیز بوی خوب بگیرد.
لباس ها هم با سلیقه تمام تا شده بود. خدیجه سر شوخی را باز کرد و گفت: «کوفتت بشود قدم، خوش به حالت. چقدر دوستت دارد.»
ایمان، که دنبالمان آمده بود، به در می کوبید. با هول از جا بلند شدم و گفتم: «خدیجه! بیا چمدان را یک جایی قایم کنیم.»
خدیجه تعجب کرد: «چرا قایم کنیم؟!»
خجالت می کشیدم ایمان چمدان را ببیند. گفتم: «اگر ایمان عکس صمد را ببیند، فکر می کند من هم به او عکس داده ام.»
ایمان دوباره به در کوبید و گفت: «چرا در را بسته اید؟! باز کنید ببینم.»
با خدیجه سعی کردیم عکس را بکَنیم، نشد. انگار صمد زیر عکس هم چسب زده بود که به این راحتی کنده نمی شد. خدیجه به شوخی گفت: «ببین انگار چسب دوقلو زده به این عکس. چقدر از خودش متشکر است.»
ایمان، چنان به در می کوبید که در می خواست از جا بکند. دیدیم چاره ای نیست و عکس را به هیچ شکلی نمی توانیم بکنیم. درِ چمدان را بستیم و زیر رختخواب هایی که گوشه اتاق و روی هم چیده شده بود، قایمش کردیم. خدیجه در را به روی ایمان باز کرد. ایمان که شستش خبردار شده بود کاسه ای زیر نیم کاسه است، اول با نگاه اتاق را وارسی کرد و بعد گفت: «پس کو چمدان. صمد برای قدم چی آورده بود؟!»
زیر لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جان خودم اگر لو بدهی، من می دانم و تو.»
خدیجه سر ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد.
🔸فصل چهارم
روزها پشت سر هم می آمدند و می رفتند. گاهی صمد تندتند به سراغم می آمد و گاهی هم ماه به ماه پیدایش نمی شد. اوضاع مملکت به هم ریخته بود و تظاهرات ضد شاهنشاهی به روستاها هم کشیده شده بود. بهار تمام شد. پاییز هم آمد و رفت. زمستان سرد و یخبندان را هم پشت سر گذاشتیم.
در نبود صمد، گاهی او را به کلی فراموش می کردم؛ اما همین که از راه می رسید، یادم می افتاد انگار قرار است بین من و او اتفاقی بیفتد و با این فکر نگران می شدم؛ اما توجه بیش از اندازه پدرم به من باعث دل خوشی ام می شد و زود همه چیز را از یاد می بردم.
چند روزی بیشتر به عید نمانده بود. مادرم شام مفصلی پخته و فامیل را دعوت کرده بود. همه روستا مادرم را به کدبانوگری می شناختند. دست پختش را کسی توی قایش نداشت. از محبتش هیچ کس سیر نمی شد. به همین خاطر، همه صدایش می کردند «شیرین جان».
آن روز زن برادرها و خواهرهایم هم برای کمک به خانه ما آمده بودند.
مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرده بود.
ادامه دارد...✒️
🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔶هماکنون؛ #تیتر_یک KHAMENEI.IR 🔹بمباران خانه های مردم پیروزی نیست؛ دشمن در غزه و لبنان پیروز نخواه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶بارش باران در اکثر استانهای کشور
🌧امروز در استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، کردستان، همدان، مرکزی، کرمانشاه، ایلام، لرستان، خوزستان، قزوین، زنجان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، اصفهان، فارس، بوشهر و غرب دریای خزر بارش باران گاهی همراه با رعد و برق و وزش باد شدید پیشبینی شده است.
⛈فردا بارش در مناطق ذکرشده تقویت میشود و علاوه بر آن، گستره بارش به نیمه غربی دریای خزر و به استانهای البرز و تهران نیز خواهد رسید.
#هواشناسی
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حال و هوای حسینیه امام خمینی دقایقی پیش از دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶تاکید شهردار مشهد بر همکاری همهجانبه شهرداری با سازمان بسیج شهرداری مشهد
👤قلندر شریف، شهردار مشهدمقدس در جریان بازدید از ستاد سازمان بسیج شهرداری مشهد:
🔹حضور جبهه مقاومت و نیروهای مردمی در برابر استکبار برگرفته از تفکر بسیجی است.
🔹این که از بسیج با عناوینی همچون «شجره طیبه» و «مدرسه عشق» نام برده شده، نه بر اساس تعارف و شعار، بلکه بر مبنای اعتقاد بوده است.
🔹جایگاه بسیج قابل تضعیف نیست و در همه حوزهها حضور دارد و این، نشان از ارزش و عظمت بسیج دارد.
🔹بسیج به عنوان یک نیروی نظامی، اجتماعی سیاسی خدمترسان در همه عرصهها حضور دارد.
🔹بسیج ابزار کار حزبی و شخصی نیست و در راستای اهداف افراد حرکت نمیکند. یک فرمانده در حوزه کلان با عنوان فرمانده کل قوا دارد و در تمام حوزهها حضور دارد.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357