tarbiat.pdf
2.02M
کتاب تعلیم و تربیت در اسلام شهید مطهری
#تربیتی
#معرفی_کتاب
مربےمحور،
https://eitaa.com/zandahlm1357
faaliyat farhangi taghdiri 02.MP3
27M
#چگونگی_کار_فرهنگی (۲)
➕ چرا کار فرهنگی(جلسه دوم)
#مربی
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هرشب
انس با قران .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
0082 baghareh 207.mp3
9.07M
#لالایی_خدا ۸۲
#سوره_بقره آیه ۲۰۷
منبع قصّه این برنامه👇
📚برگرفته از کتاب «پیشوایان هدایت، جلد اول، صفحه ۱۵۵»؛ اثر سید منذر حکیم و «فروغ ابدیت، ص ۴۰۵»؛ اثر آیت الله جعفر سبحانی
#شهید_میشم...:
《 #از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو 》
💛قسمت بیست و ششم
قبل از شروع مدرسه برگشتم خونه خودمون پیش بابا و نامادریم من اون موقع همه کارای شخصی خودمو انجام میدادم و زحمتی واسه نامادریم نداشتم؛ اگر چه پیش میاومد بابا خودش منو میبرد حموم از ترس اینکه وبال گردن کسی نشم که بعدا اذیتم کنن مثل دفعه های قبل که تو حموم کتک میخوردم نامادریم زن بدی نبود اوایل اما همیشه ازم میخواست فضولی خونه عمه رو که همسایمون بودن رو بکنم، منم میتونستم واسه خودشیرینی این کارو بکنم اما وجدانم راضی نمیشد روم نمیشد بهش بگم که اینکارو انجام نمیدم اما حرفی هم پیشش نمیزدم سکوت میکردم یا میپیچوندم یه بار که خیلی از سکوت کردنهام عصبانی شده بود یه سیلی محکم خوابوند تو گوشم که تا دو روز سر درد گرفتم
😔ازین اتفاق به بعد دیگه بدجنسی هاش شروع شد مدام تو گوش بابا میخوند که منو به مادرم پس بده اما بابام اصلا جوابش رو نمیداد و میگفت تو خودت گفتی من بخاطر فردوس باهات ازدواج میکنم الان چطور این حرفو میزنی⁉️
شبها علنا اصرار میکرد که من بعد شام بخوابم بابام هر چقدر میخواست طوری رفتار کنه که بهش برنخوره اما خودش نمیگذاشت..
وقتایی که باهم تنها بودیم به مامانم حرف میزد میگفت لیاقتش همینه که زن یه پیرمرد بشه آخه از زندگی مامانم خبر داشت از طریق یه فامیلشون و میدونست چقدر آقا فرزاد مامان رو میخواد..
آقا فرزاد 15سال از مامان بزرگتر بود اما دلش جوان بود و پا به پای مامان باهاش جوانی میکرد؛بابا تو خونه خیلی بهم توجه میکرد از هر لحاظ،اونم حسودیش میشد انگار! یه بار دعواشون شد وسایلاش رو جمع کرد که بره خونه پدرش دم در برگشت به بابا گفت:وقتی اینقد با دخترت خوشی، شبا هم با اون خوش باش دیگه نیازی به زن نداری.
یاالله چه حرف ویران کننده ای زد تمام بدنم میلرزید از ترس اگه یه دیقه دیگه صبر میکرد بابام حتما بلایی سرش میآورد خوب شد تند دوید از خونه رفت بیرون الحمدلله که دیگه پاش به اون خونه باز نشد چون هرچقدر به بابا اصرار کردن که بره دنبالش هرچقدر مادرِ نامادریم زنگ زد و التماس کرد که بزار زندگیتون از هم نپاشه، اما بابا گفت محاله بزارم همچنین عفریته ای برگرده خونهم و تا قام قیامت حلالش نمیکنم
نامادریم الانم که الانه ازدواج نکرده و بابا هنوز حلالش نکرده فقط بخاطر اون حرف زشت.
😔باز زندگی بابا از هم پاشید و دردش موند برای من دردِ عذاب وجدان و حرف و حدیث فامیلای پدرم که منو مقصر میدونستن ؛ درد دختری که رنج پدرش رو میدید ولی کاری از دستش برنمیاومد.
🔸هنوز 3 ماهی از سال تحصیلی مونده بود که نامادریم رفت کلا 7 ماه زن بابام بود تابستون رسید و باز برگشتم خونه پدربزرگم تابستون خیلی سختی بود چون فرشته بیماری ای به اسم کوازاکی گرفت که تو ایران فقط دو نفر دیگه مبتلا شده بودن بیماری خطرناک و پرهزینه ای بود؛ بابا تمام سرمایش رو فروخت تا دکترا مداواش کردن اون موقع کار من گریه و زاری بود و دعا کردن کسی منتظر برگشتن فرشته نبود اما ته دلم امیدوار بودم که الله تعالی دعاهام رو بیجواب نمیزاره
الحمدلله همینطور بود و خدا اون رو یک بار دیگه بهمون عطا کرد پاییز اون سال برای اولین بار روزه ی کامل گرفتم قبلنا گولم میزدن میگفتن کله گنجشکی بگیر ؛ بابام نمیگذاشت روزه بگیرم میگفت بدنت ضعیفه بزار واسه وقتی که بزرگ شدی اما اصلا نمیدونستم منظورش کِی بود! با تمام وجودم حس میکردم که اگه روزه نگیرم سهل انگاری کردم و اصلا خودم رو بچه نمیدونستم؛چند روز اولش رو بابا نذاشت اما جدی جدی باهاش قهر کردم و نهار هیچی نمیخوردم چند بار کتک خوردم سر این کارام اما بالاخره بابا خسته شد.
😒قسم خورد گفت از بی حالی بمیری و بپوسی تو خونه کاری به کارت ندارم و نمیبرمت دکتر اول خیلی ناراحت شدم از حرفش و گریَم گرفت اما اینکه واقعا کاری به کارم نداشت و میتونستم روزه هامو کامل بگیرم خیلی خوشحالم میکرد؛ بابا دست بردار شده بود اما عمه بزرگم ول کن نبود هر روز به نوعی طعنه میزد و میگفت اخه تورو چه به روزه!! آخه منو بابا فقط سحری خونه خودمون بودیم واسه افطار دعوتمون میکردن اونجا بچههای خودش روزه نمیگرفتن و تو روز چند بار غذا میپختن تو رمضان واسه همین به نوعی حسودیش میشد بهم چون یه بارم شنیدم که طعنه منو به بچه هاش میزد و دعواشون میکرد میگفت خاک تو سرتون فردوس تو اون همه بدبختی و بی مادری مثل دسته ی گُل میمونه شعورش به همه چی میرسه اما شماها جز خوردن و حرف مفت چیزی بلد نیستید؛ اگر چه بچه هاش اینطورم نبودن اما دیگه عمه بود خیلی گیر میداد به همه چی اینم شده بود یه معضل دیگه و دختر عمه هام تلافی آن را روی سرم خالی میکردن و باهام خیلی بداخلاق بودن حتی الکی میگفتن که تو وسایلای مدرسمون رو میدزدی
💛 ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
✅پـــندانــه
✍اﺯ ﺧﺪﻣﺖ به ﺧﻠﻖ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﺸﻮ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺑﯽﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ
ﻏﻤﮕــﯿﻦ ﻣﺸـــﻮ!
ﭼﻮﻥ گنجشکها ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺁﻭﺍﺯ میخوانند
ﻭ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺗﺸﮑﺮ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ
ﺁﻭﺍﺯﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ.
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ
ﻧﻔــﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺧــﻮﺏ! ﻭ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕــﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟـﺬﺍﺏ
ﻭ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﯾﮕـﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺣـﺴﺎﺏ
ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ!
👌ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ
ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﭘﺲ ﺧـﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ
ﻭ ﻣـــﺮﺍﺩ ﺧـﻮﺩﺕ ﻗـــﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ.
💠https://eitaa.com/zandahlm1357
1_129428.mp3
897K
#وصال
حسام الدین سراج
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
سوره نمل (آیه ۱۸-۱۹)
حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَآ أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (١٨)
(آنها حركت كردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچهای گفت: «به لانههای خود بروید تا #سلیمان و لشكرش شما را پایمال نكنند در حالی كه نمیفهمند!»
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ (١٩)
سلیمان از سخن او تبسّمی كرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهایی را كه بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای به من الهام كن، و توفیق ده تا عمل صالحی كه موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان #صالحت وارد كن!»
https://eitaa.com/zandahlm1357
19.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤تلاوت زیبا
📖سوره مبارکه انشقاق
🔸️به همراه ترجمه روان و گویا
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357