#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#حساب_کتاب ▪️مــرز بخشش و گذشت ما تا کجاست؟؟ - یادت هست!! خطایی کرد و پشیمان شد و گفت بگذر، و تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#حساب_کتاب
💥" بالاخره مچت را گرفتم" ...
- مچگیریِ شما، آغاز باختِ شماست نه فرد خطاکار ...
زیرا از میان تمام راهحلها، راهی را انتخاب کردهاید که جاده را برای تکرار خطای او باز میکند!
- شما با این کار به او ثابت کردهاید که حساب و کتاب خطاهایش را دارید و قبح خطایش را براحتی ریختهاید!
خانم جان ، آقاجان!...
گاهی باید چشمها را بر هم گذاشت و خود را به ندیدن و نشنیدن زد، تا به راهکار بهتری رسید.
▫️ "ندیدن، نشنیدن و برو نیاوردن "
هم فرصتی است برای شما، تا شبیه خدا شوید!
و هم فرصتی است برای او، تا نتیجهی اشتباهش را ببیند و طعم تلخش، تا ابد مانع بازگشتش بسمت خطا گردد!
✓ فقط کافیست هوشمندانه موقعیتهای مهم "تغافل" را تشخیص دهید!
https://eitaa.com/zandahlm1357
📌آورده اند که روزی یکی از بزرگان به سفر حج می رفت نامش عبدالجبار بود .
هزار دینار طلا در کمر داشت … چون به کوفه رسید قافله دو سه روزی از حرکت باز ایستاد .
🔺عبدالجبار برای تفریح و سیاحت گرد محله های کوفه برآمد از قضا به خرابه ای رسید .
🔺زنی را دید که در خرابه می گردد و چیزی می جوید در گوشه مرغک مرداری افتاده بود آنرا به زیر لباس کشید و رفت.
عبدالجبار با خود گفت: بی گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان می دارد.
🔺در پی زن رفت تا از حالش آگاه شود.
چون زن به خانه رسید کودکان دور او را گرفتند که ای مادر ! برای ما چه آورده ای ؟ از گرسنگی هلاک شدیم !
🔺مادر گفت: عزیزان من ! غم مخورید که برایتان مرغکی آورده ام و هم اکنون آن را بریان می کنم .
🔺عبدالجبار که این را شنید گریست و از همسایگان احوال وی را باز پرسید.
گفتند : سیده ای است زن عبدالله بن زیاد علوی که شوهرش را حجاج ملعون کشته است .
🔺او کودکان یتیم دارد و بزرگواری خاندان رسالت نمی گذارد که از کسی چیزی طلب کند.
🔺عبدالجبار با خود گفت: اگر حج می خواهی ، اینجاست.
🔺بی درنگ آن هزار دینار را از میان باز و به زن داد و آن سال در کوفه ماند و به سقایی مشغول شد.
🔺هنگامی که حاجیان از مکه بازگشتند وی به پیشواز انها رفت مردی در پیش قافله بر شتری نشسته بود و می آمد.
چون چشمش بر عبدالجبار افتاد خود را از شتر به زیر انداخت گفت:
🔺ای جوانمرد ! از آن روزی که درسرزمین عرفات ده هزار دینار به من وام داده ای تو را می جویم اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان.
🔺عبدالجبار دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وی به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد
در این هنگام آوازی شنید که:
🔺ای عبدالجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته ای به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشی هر سال حجی در پرونده عملت می نویسیم تا بدانی که هیچ نیکو کاری بر درگاه ما تباه نمی گردد…
https://eitaa.com/zandahlm1357
⚜
🔴چه کسانی که بر گردن خدا حق دارند؟
🌼وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام می کند:
هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود.
❗️همه تعجب می کنند.
🌺از سوی خدا خطاب می آید:
🔰 هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد.
🌹قرآن می فرماید: «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ(شوری 40)» خدا می فرماید: "اجرت بر من است"
ً🔴 انسان باید خیلی کوچک باشد، که این مدال و این جایگاه را رها کرده و بگوید: نه ،من نمی بخشم ،من می خواهم دلم را خنک کنم!!
⛔️این عمل بسیار ناپسند است...
📚 برگرفته از سلسله سخنرانیهای تربیتی و اخلاقی حجة الاسلام سید حسن عاملی
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•