eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهارتهای کلامی_7.mp3
12.95M
۷ صمت و جوع و سحر و خلوت و ذکری به دوام ... ناتمامانِ جهان را، کند این پنج، تمام 😊 تمام شدنِ مراتب انسانی و دَرنَوردیدن پله‌های تکامل، مستلزم رعایت این پنج قانون است ... ▫️و سکوت، یکی از این قوانین رساننده‌ی این مسیر .... 🎤
‼روزی برای سلطان محمود غزنوی کبکی آوردند که لنگ بود. فروشنده برای فروشش زر و زیوری زیاد درخواست می‌کرد. ‼ سلطان حکمت قیمت زیاد کبک لنگ رو جویا شد .‌ فروشنده گفت: وقتی دام پهن می‌کنیم، برای کبک ها ،این کبک را نزدیک دام ها رها می‌کنیم. آوازی خوش سر می‌دهد و کبک های دیگر به سراغش می‌آیند و در این حین در دام گرفتار می‌شوند. ‼ هر بار که کبک را برای شکار ببریم، حتما تعدادی زیاد کبک گرفتار دام می‌شوند، سلطان امر به خریدن کرد و خواستار کبک شد. ‼ چون زر به فروشنده دادند و کبک به سلطان ،سلطان تیغی بر گردن کبک لنگ زد و سرش را جدا کرد . ‼ فروشنده که ناباوارنه سر قطع شده و تن بی جان کبک را می‌دید، گفت: این همه کبک ،این را چرا سر بریدید ؟؟؟ ‼ سلطان گفت : هرکس ملت و قوم خود را بفروشد، باید سرش جدا شود. : https://eitaa.com/zandahlm1357
🕊🌹🕊 ♨️سفارش خداوند به موسی علیه السلام برای خواندن نماز شب 💢مفضل می گوید:از مولایم امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: 🔺«خداوند به موسی علیه السلام فرمود:ای پسر عمران!...من بر دوستان خویش آگاهم.آنان وقتی شب می شود با چشمان دل متوجه من هستند...عقوبت من در مقابل چشمان آنان متجسّم می شود.آنان مرا می بینند و از روی مشاهده و حضور با من حرف می زنند. ای پسر عمران!...و از چشمانت در دل شب به من گریه هدیه کن (آن هنگام که همه خوابند تو بیدار شو و به ملاقات من بشتاب) و مرا بخواه و صدا بزن که خواهی دید من،هم نزدیکم و هم اجابت کننده.) 📚امالی صدوق، ص 214 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠باخدا قهرم! ✍یکبار حرف از نوجوان ها و اهمیت به نماز بود.ابراهیم گفت:زمانی که پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم.شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابیدم.به محض اینکه خوابم برد،در عالم رویا پدرم را دیدم! درب خانه را باز کرد. مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد.روبروی من ایستاد. برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد. همان لحظه از خواب پریدم. نگاه پدرم حرف های زیادی داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، وضو گرفتم و نمازم را خواندم. 📚کتاب سلام بر ابراهیم جلد1 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا