31.mp3
3.12M
فایل آموزش معارف مهدویت
شماره (٣١)
موضوع: رجعت
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
حماسه تپه برهانی 12،گنجیتا .mp3
4.99M
📻📻📻
#صوت #داستان
#دفاع_مقدس #کتاب_صوتی
📚 #حماسه_تپه_برهانی
✍ سید حمیدرضا طالقانی
2⃣1⃣ بخش دوازدهم ( 12 )
4_904241124346953856.mp3
9.92M
🎧صوت مداحی:
حاج مهدی رسولی
آهای شما که تک به تک رفتید و کیمیا شدید...
التماس دعا،نگاهی هم به ما کنید...
التماس دعا،به #حال ما دعا کنید...
نجوا با شهدای #مدافع_حرم
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مهارتهای_کلامی ۲۵ ⚠️ تمایل به دانستن زیر و بَم زندگی، شغل، مشکلات، روابط و علاقهمندیهای دیگران،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهارتهای کلامی_26.mp3
13.33M
#مهارتهای_کلامی ۲۶
✘ ← همیشه درّندگی زبان، با خنجر پرخاش و تندی نیست!
• گاهی زخمِ شوخیهای زشت و بیهوده،
• و یا دست انداختن و تمسخر دیگران،
که ظاهراً با خنده و شادی همراهند؛
چنان برّندهاند که انسان را از چشم خداوند ساقط میکنند.
#استاد_شجاعی 🎤
🔴عاقبت دختر خائن
یکی از سلاطین به نام"اساطرون" در شهری کنار رود فرات سلطنت میکرد.
وقتی که شاپور با دولت روم صلح کرد در فکر تسخیر شهر اساطرون افتاد.پس سپاهی مجهز را حرکت داد و گرداگرد شهر را گرفت.
روزی دختر اساطرون بالای حصار شهر آمده بود و لشگر دشمن را تماشا می کرد.ناگاه چشمش به قامت مردانه شاپور افتاد و با همین یک نگاه عاشق او شد.پنهانی نامه ای به او نوشت که: اگر مرا به ازدواج خود در آوری وسیله تسخیر شهر را فراهم میکنم.شاپور نیز پذیرفت
دختر شبانه وسایل ورود لشگریان را فراهم کرد و شاپور با سپاهیانش وارد شهر شدند و شهر را فتح کردند اساطرون را کشته و سر او را به نیزه زدند و به مردم نشان دادند.مردم نیز پس از مشاهده سر سلطان خود از شاپور اطاعت کردند
شهریار ایران هم به پیمان خود عمل نمود و با دختر ازدواج کرد و مدتی با او بسر برد
شبی چشم شاپور به پشت دختر افتاد که بر اثر خراشیدگی خون آلود شده بود پرسید این خراش از چیست؟ دختر گفت: در محل استراحت من برگ موردی(برگی است لطیف که برای تقویت موی سر و صورت به کار برده می شود) بود که بر اثر تماس با او بدنم خراش برداشت
پدرت تو را چه اندازه با ناز پروریده است که چنین پوست لطیفی پیدا کردی؟؟؟ دختره گفت: پدرم مرا با بهترین وسایل پرورش می داد
شاپور مدتی سر به زیر انداخت و پی از مدتی تفکر سر برداشت و گفت: تو با پدری چنین مهربان اینگونه بی وفایی کردی!!! چگونه با من پایداری خواهی کرد؟؟!! پس دستور داد که گیسوان او را بر دم اسبی بسته و در میان خارستانی کشیده تا به درک واصل گردید
📚روایات و داستانهای کهن وقرانی
شهرام شیدایی
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام خسته نباشید
وامی گرفته ایم که قسط آن را میدهیم..
اگر آن وام را به شخصی داده ایم که با آن وام کار کند و ماهیانه به ما سود میدهد.و ما از آن سود، قسط وام را میدهیم. آیا به آن وام خمس تعلق میگیرد.
رهبری
پاسخ👇
سلام علیکم
آن مقداری که تا سر سال خمسی قسطش را داده اید، متعلق خمس است و مابقی آن برای سال خمسی آینده است که اگر باقی است خمس دارد و الا ندارد.
#احکام
#احکام_خمس
#خمس_وام
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام علیکم و خدا قوت.
اگر نماز مغرب رو در رکعت چهار متوجه میشه اشتباه کرد و بیشتر خوند میتونه هموندموقع نیت نماز ظهر قضا کنه یا باطله.با تشکر فراوان
پاسخ👇
سلام علیکم
در این مورد اگر قبل از رکوع یادش بیاید باید بنشیند و نماز تمام کند و پس از نماز برای قیام بیجا سجده سهو بجا آورد.
#احکام
#احکام_نماز
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام
حدود۷ سال پیش ازیکنفرجزوه درسی گرفتم. الان بعد۷ سال که میخوام پس بدم اصلایادم نمیادازکی گرفتم.
چکارکنم؟......ممنون
رهبری
پاسخ👇
سلام علیکم
اگر واقعا نمی توانید او را شناسایی کنید، مبلغش را به فقیر صدقه بدهید.
#احکام
#ردمظالم
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام! وقتتون بخیر!
ببخشید آیا بچه یا بزرگسال میتونه آب شلنگ رو باز کنه و حین دستشویی کردن به خودش بگیره؟
آیا اینگونه آب پاشیده شده به اطراف پاک است؟
پاسخ👇
سلام علیکم
اشکالی ندارد و پاک است.
#احکام
#احکام_طهارت
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام.
یکی ازکارمندان اداره ای طبق قانون سرباز هارو ب شهرخودشون جابجامیکندوبالعکس.خانواده های آنان بعدازانجام این کارهابخاطرزحمت ایشون پول میفرستندبرای این آقا.که این آقاپول هاروپس میفرسته برخودشون.یاخوراکی مثل پسته یامغزگردو.....میفرستن. ولی اینهاروبرمیداره.حکم پول ها وخوراکی هاچیست؟؟
مقام رهبری
پاسخ👇
سلام علیکم
اگر واقعا هدیه است و او هیچگونه توقعی نداشته باشد، اشکالی ندارد.
#احکام
#احکام_هدیه
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام وقت بخیر
اگر خانواده ای شامل یک دختر و سه پسر باشند سهم الارث به طوری مساوی بین چهار نفر تقسیم میشود؟
آیا این قانون جدید است؟
یا پسرها دو برابر یک دانه خواهر ارث میبرند
پاسخ👇
سلام علیکم
ارث بحثی شرعی است و بر اساس شرع پسران دو برابر دختر ارث می برند.
#احکام
#احکام_ارث
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام علیکم
زنی که ملک و زمین کشاورزی مهریه اش است مثلا یکساعت و نیم آب. آیا میتونه در وصیت نامه اش بنویسد که بعد از مرگم باشه برای سه فرزندم بطور مساوی یعنی هرکدام نیم ساعت یا نه؟
بدون اجازه و اطلاع شوهر؟؟
پاسخ👇
سلام علیکم
اگر کمتر یا مساوی با ثلث اموال باشد، اشکالی ندارد.
#احکام
#احکام_وصیت
#وصیت_ثلث_اموال
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام ممنون از کانال خوبتون.
۱.اگر امام جماعت مرد باشد و مامومین فقط بانوان باشند آیا اولا ایجاد حایل مثل پرده، بین امام جماعت و بانوان که پشت سر ایستادند درست هست؟؟
۲.در صورتی که امام مرد باشد و مامومین بانوان باشند،اتصال به گونه ای که امام جماعت یه سمت پرده و بانوان سمت دیگر در کنار هم باشند آیا اتصال برقرار میشود؟؟
پاسخ👇
سلام علیکم
1. اشکالی ندارد اما لازم هم نیست.
2. اگر فاصله زیاد نباشداتصال برقرار می شود.
#احکام
#احکام_نمازجماعت
#اتصال_صفوف
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
صفحه
شاعران ایران زمین
.......:
@zandahlm1357
animation.gif
7.9K
حاجی محمّدجان قدسی مشهدی یکی از شاعران و سخنوران ایرانی قرن یازدهم هجری قمری است. او در ابتدای زندگی از طریق بقالی زندگی میکرد اما پس از آنکه در شاعری مشهور شد به هندوستان رفت و وارد دربار شاه جهان شد. از قدسی مشهدی دیوانی بر جای مانده که در سال ۱۳۷۵ توسط انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد به کوشش محمّد قهرمان به چاپ رسیده است. قدسی در سال ۱۰۵۶ هجری قمری درگذشت و در آرامگاه شاعران کشمیر دفن شد.
دیوان قدسی مشهدی به همت آقای امیرحسین موسوی در گنجور در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.
غزلیات
مطالع و متفرقات
رباعیات
مثنویها
ساقینامه
https://eitaa.com/zandahlm1357
مرا بود از دوستان دوستی
که بودیم چون مغز در پوستی
مدقّق چنان در خفیّ و جلی
که از دقتش دق کند بوعلی
رصدبند قانون ناز و نیاز
ز دل ره به دل کن چو تسبیح ساز
سر صدق کیشان ز جوش و خروش
چو صبح از گریبان برآید به جوش
چو افکند صبح ضمیرش نقاب
نهد بر زمین پشت دست آفتاب
نیرزد به سیم دغل بی خلاف
برش تیزبازاری موشکاف
شفا، یک مسیحادم از کوی او
اشارات، درسی ز ابروی او
بود علم اشفاق بر طاق ازو
رسیده به معراج، اشراق ازو
به مشّائیان دامنی برفشاند
کزان فلسفی را بر آتش نشاند
تن بخردی، جان فهمیدگی
ازو تازه، ایمان فهمیدگی
بر علم او، علمها جهل محض
..............................
..............................
ز انشای او نقره تازگی
تتبّع ز املای او برملا
نمایان ادافهمیاش از ادا
پذیرد ز آشفتگی، خرمی
برش کار درهم، کند درهمی
گلیم ضلالت ازو تارتار
برآورده از جهل، علمش دمار
که دید از خراسان چنین گوهری؟
که هر ذره دارد به مهرش سری
غباری که برخیزد از خاوران
بود سرمه چشم یونانیان
ز یونان فهمیدگی هرکه خاست
بود پیش حرفش الفوار، راست
اگر خواند از حکمتش یک ورق
ارسطو بشوید کتاب از عرق
دهد جکمتش می چو در پای خم
فلاطون میاش را بود لای خم
به انداز معنی چنان میرسد
که جویای گوهر به کان میرسد
چو بیند ز کس نقطهای را سقیم
به بالین ز اصلاحش آرد حکیم
نه از کم کند کم، نه از بیش بیش
بود محض انصاف در کار خویش
قبولش ز صد نکته بوالعجب
به تحسین بیجا نجنبانده لب
ز قدر سخن، با سخن اکتساب
کند آنچه با کان کند آفتاب
خمی در نمازش مسلم بود
به این راستی آدمی کم بود
کند زندگی بر مراد سخن
چو او کی رسد کس به داد سخن؟
اگر زر به خروار، اگر در به من
نگیرد ز کس تحفه غیر از سخن
*
شبی شد مرا زالکی میهمان
که زال فلک بود پیشش جوان
ز تاریخ خود یاد آرد همین
که آمد ملک پیش ازو بر زمین
خجل ششدر ابرویش از گشاد
وجودش خیالی چو خال زیاد
همین است از سن خویشش به یاد
که پیش از ازل داده دندان به باد
جهان بود از روز و شب ناامید
که میگشت موی سیاهش سفید
به صد قرن پیش از فلک گشته پیر
ازل شسته در پیش او لب ز شیر
لب گور، خندان ز خندیدنش
اجل مویه بر گر خود از دیدنش
ز بس ناتوانی قدش کرده خم
طبقزن شده فرج و بینی به هم
به تنگ آمده گوشهگیری ازو
کمانی که دیدهست تیری ازو؟
کند گر ز گیسوی خود گرد پاک
کند جای چون دانه در زیر خاک
درین خاکش آب و هوا ساخته
چو مشک، آب در پوست انداخته
ز چشمش که از روشنی ساده است
گو افتادن، اندر گو افتاده است
شده میخکوب قدم مشت او
خمیدن خمیدهست در پشت او
چو نی پوستش خشک بر استخوان
ز تحریک باد نفس در فغان
ز تحریک گیسو، تنش دردناک
برای اجل، تلّه زیر خاک
فرو ریزد از رعشه دستش ز هم
چو دست لئیمان ز باد کرم
ضعیفیش از پوست برچیده آب
چو مشکی که خشکیده در آفتاب
چو یاران ناساز از یکدگر
ندارند اعضایش از هم خبر
تن از بیغذاییش چون نال بود
که قوتش همین خوردن سال بود
نیالوده از لقمه کام هوس
غذایش همین خوردن سال و بس
که دیدهست زالی به سامان چنین
ز چین، فرج بالای هم تا جبین
عذارش کبود ابلق از خال نیل
فروهشته بینی چو خرطوم فیل
دو دندان پیشش به حدی دراز
که با آن کند بند شلوار باز
بر اعضای او رسته موی درشت
ز قاقم برش نرمتر، خارپشت
ز چرخ کهنسال، بدپیرتر
ز نقد بخیلان زمینگیرتر
سرش گشته خالی به سودا ز هوش
زبانش ز شیر سخن، پاکدوش
وجودش سبکتر ز بال مگس
همین در تنش جان گران بود و بس
ز گند دهانش نفس در گریز
ز نور نظر، دیدهاش پاکبیز
کدوییست از مغز خالی سرش
اسیر بلا رعشه در پیکرش
ز سرپنجه با رعشه دارد ستیز
حصار اجل را تنش خاکریز
سر رفته در دوش را، چون کشف
برآرد گهی بهر آب و علف
گه از چرخ نالان بود چرخهوار
گه از ضعف پیچان چو تار
گرو برده رویش به سردی ز دی
اجل جان نبرده ز دیدار وی
به نادیدنش زندگی در گرو
کند داس ابروی او جان درو
اجل را ز دیدار او صد فتوح
خط چین پیشانیاش قبض روح
زهی رعشهناکی که روز نخست
ز سیماب گردیدش اعضا درست
به ناخن جدا مو ز اندام کرد
تن از کندن مو چو بادام کرد
همین صرفهاش بس ز قد دو تا
که موی سرش بافد انگشت پا
بدل گشته صبح امیدش به شام
چراغ دلش کرده روغن تمام
چنان کرده خود را به خال کبود
که آورده گویی فلک را فرود
برون رفته از پوشش خواب و خور
که دیدهست انبانی از هیچ پر؟
چو چادر به دوش افکند دم مزن
چه به زان که باشد اجل در کفن؟
*
ازان خم شد از غمزه مژگان یار
که خوابیده، بهتر کند نیزه کار
چه گویم ز باریکی آن کمر؟
ز معنیّ باریک، باریکتر
شهیدان خود را کند گر کفن
ببالند بر خویش، یک پیرهن
به زلفش قوی شانه را دست زور
ز عکس لبش چشم آیینه شور
***
نشاط است در آسمان و زمین
به عالم که دیدهست سوری چنین؟
فضای جهان پر زر و زیور است
تو گو
یی فلک یک صدف گوهرست
فلک زین چراغان سورست داغ
که چون لاله از خاک روید چراغ
جهان برگ عشرت ز بس کرده ساز
طرب را دهن مانده از خنده باز
به رقص آسمان شد جدا از زمین
همین است معراج عشرت، همین
کند رقص از ذره تا آفتاب
ندیده چنین روز گیتی به خواب
*
بود نغمه آن غارت هوشها
که جایش طرب رفته در گوشها
چو از پرده ساز، سر بر کند
رود پرده گوش چادر کند
عروسی بود رهزن عقل و هوش
که بیپرده از لب نباید به گوش
نزد هرگز از دلبران چگل
به جز نغمه در پرده کس راه دل
زند زلف خوبان به صد اضطراب
ز تحریر آوازشان پیچ و تاب
*
بود با هوا بد، جواهرفروش
که رفت آب گوهر به گرما ز جوش
ز بس در بدنها هوا کرد کار
جهد از بن مو عرق چون شرار
هوا شد چنان گرم از تاب میغ
که شد آتشافشان دم سرد تیغ
*
نمایان چو ماه نو از لاغری
چو ابروی خوبان، همه دلبری
*
که دیده جز این توپ گیتیگشا؟
که غاری کند کار صد اژدها
***
حریفان خوش از سردی روزگار
که بازی نسوزد ز کس در قمار
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه امر به معروف و نهی از منکر
.......:
@zandahlm1357