در یک مورد مادری انقدر کودکش را کتک زده بود که کودک مشکل روانی پیدا کرده بود. مادر می گفت: آخه نمی دونید چی کار می کنه؟ نخود و لوبیا ها را می ریزه کف آشپزخانه. گفتم: اِاِه، چه قدر قشنگ. می دونی مادرها به من شهریه می دهند و می آیند سر کلاس که من به آن ها یاد بدم که چه طوری بچه هایشان با نخود و اوبیا بازی کنند؟
مادر گفت دیروز صبح یک لحظه غافل شدم دیدم تمام روغن رو مالیده روی زمین. گفتم: وای چه خوب پس لیز شدن زمین رو تجربه کرده. مادر دیگه از من نا امید شد.😄 من واقعاً از این کارهای بچه ها لذت می برم چون می دونم چه اتفاقی با این کارها در مغز کودک می افتد. ولی مادرها ترکیب ذهنی شان طوری است که این کارهای بچه ها برایشان مثل شکنجه می ماند. ما هم خشم داریم هم شادی. می توانیم یاد بگیریم که کجا از آن ها استفاده کنیم. وقتی اتصالات درست نباشد، جا به جا از آن ها استفاده خواهیم کرد.
حالا می خواهیم دو کار انجام دهیم
1_کاری کنیم که مغز بچه هایمان صحیح تر سامان بگیرد.
2_خودمان هم یواش یواش ترکیب قرار گرفتن میدان های مغناطیسی مغزمان را تغییر بدهیم؛ حروف از قبل چیده شده را به هم بریزیم و سعی کنیم که کلمات زیباتر بسازیم؛ به جای آتش روشن کردن، یک مقداری محبت و شادی ایجاد کنیم. (ادامه دارد...)
#هوش_ویادگیری {قسمت6}
[مباحث کودک متعادل ]
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
استاد محمود سلطانی "رویکرد هوش متعادل" عبور از نگرانی ها ۱۳۲ #زندگی_در_شرایط_بحران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_462778595.mp3
5.37M
استاد محمود سلطانی
"رویکرد هوش متعادل"
عبور از نگرانی ها ۱۳۳
#زندگی_در_شرایط_بحران
4_5828068495216088249.mp3
5.9M
استاد محمود سلطانی
"رویکرد هوش متعادل"
عبور از نگرانی ها ۱۳۴
#زندگی_در_شرایط_بحران
4_5830083444763277880.mp3
6.02M
استاد محمود سلطانی
"رویکرد هوش متعادل"
عبور از نگرانی ها ۱۳۵
#زندگی_در_شرایط_بحران
4_5832314723223210953.mp3
5.74M
استاد محمود سلطانی
"رویکرد هوش متعادل"
عبور از نگرانی ها ۱۳۶
#زندگی_در_شرایط_بحران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بچه_های_بهشت
📖مدرسه بهشت: قسمت دوم
🔅ویژه دختران ابتدایی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
در ادامه.....👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخش دوم توان و میل جنسی.m4a
869.5K
بخش ۲
مسائل جنسی و مزاج
بررسی مزاج های ۴ گانه در میل و توان جنسی
برشی از سطح ۱
بحث میل و توان جنسی
#سبک_زندگی
#طب
#محمدحسین_خوشبخت
شوهرم تخت شونه هاش خیلی درد میکنه بعد غذا خیلی ترش میکنه حالت تهوع هم میگیره مشگلش چیه ممنون
نبی وظیفه:
پاسخ
درمان مشکلات مری و معده از قبیل (#زخم مری ـ #زخم معده ـ #نفخ ـ #آروغ ـ #ترش کردن ـ #ورم معده ـ #ریفلاکس معده ـ #هلیکوپاکتر معده ) :
1یک لیوان عرق نعنا به همراه یک قاشق مرباخوری تخم بارهنگ داخل ظرفی ریخته پس از جوش آمدن ده دقیقه ملایم بجوشد بعد از ولرم شدن با کمی عسل شبها موقع خواب میل شود . طول درمان بسته به نوع بیماری ۴۰ الی ۱۲۰ روز میباشد. لازم به ذکر است در بیماری زخم معده میتوان برای نتیجه سریعتر از یک قاشق غذاخوری تخم بارهنگ استفاده نمود.
توجه: این نسخه در عین سادگی بسیار عالی جواب میدهد امتحان کنید.
توجه : برای نتیجه بهتر و سریعتر در مشکلات معده باید موارد زیر به طور جدی رعایت شود.لازم به ذکر است که بسیاری از مشکلات ناشی از عدم رعایت همین موارد است:
الف) هیچگاه آب یخ ننوشید.(خیلی سرد)
ب) ترک آب بین غذا (بهترین وضعیت نوشیدن آب نیم ساعت قبل از غذا و دو ساعت بعد از آن است.)
ج) کاهش سردیها مخصوصا شبانگاه (ماست ـ شیرـ دوغ ـ نوشابه ـ چایی )
توجه :سعی شود سردیها با مصلحات آن مصرف شود.مثلا: ماست و دوغ با نعنا و کاکوتی ـ شیر با عسل یا خرما ـ ...
درمان اسهال
الف) اگر اسهال معمولی باشد : همان نسخه بالا است فقط بسته به شدت آن باید که هر ۴ الی ۶ ساعت یکبار مصرف گردد تا نتیجه مطلوب بدست آید.
ب )اگر اسهال خونی باشد :
مقداری نبات را ذوب کرده دو الی سه قاشق غذاخوری تخم بارهنگ را داخلش ریخته بعد از یک الی دو دقیقه با آب مخلوط کرده بگذارید تا جوش بیاید پس از ده قیقه جوش خوردن ملایم از آن استفاده نمایید. هر ۶ ساعت یک استکان میل شود.
درمان مشکلات در روده از قبیل (باد روده ـ کولیت روده ـ زخم روده ) :
استفاده از همان نسخه عرق نعنا و بارهنگ فقط با این تفاوت که به جای عرق نعنا از یک لیوان گلاب استفاده گردد.
توجه : اگر مشکلات روده همراه با مشکلاتی از معده باشد در نسخه بالا از نصف لیوان گلاب و نصف لیوان عرق نعنا استفاده میشود.
شربت اکسیر معده بسیار مفید میباشد.اگرفشارخون بالایی دارید.
ازخوردن مواد غذایی خام.میوه خام.ترشی.مرکبات ولیموعمانی خوداری
کنید
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹 قابهایی زیبا از طبیعت تماشاییِ تنکابن
تنکابن یا شهسوار که چهارمین شهرستان بزرگ مازندران محسوب میشود در ۲۴ کیلومتری رامسر و ۶۰ کیلومتری چالوس واقع شده است. شهرستان باصفا و زیبای تنکابن با زیبایی های وصف ناپذیر طبیعت خود که در آن رودخانه ها، آبشارها، چشمه ها و سرسبزی و شگفتی خودنمایی می کند، یکی از بهترین انتخاب ها برای تجربه سفر به طبیعت است.
تنکابن، جز جنگلهای سرسبزش، به دلایل دیگری نیز شهره است. باغهای کیوی و پرتقال و چای این شهر در کل ایران زبانزد است، بزرگترین مرکز پروش انواع گل و گیاههای رنگارنگ و زینتی است و عناوینش به همینجا هم خلاصه نمیشود. تنکابن، قطب پرورش ماهی ایران است.
این شهرستان با چشمه های آب گرم معدنی، پارک ملی خشکه داران و جاذبه های سحرآمیز و رویایی پذیرای گردشگران داخلی و خارجی در کرانه خزر می شود. پارک های طبیعی متعدد چون منطقه حفاظت شده بلس کوه، جنگل های معروف دو هزار و سه هزار و دشت دریاسر، تنها بخشی از دیدنی های این شهرستان زیبا را تشکیل می دهند.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹 رودخانه نمکیِ روستایِ انگوران
رودخانه نمکی یکی از جاذبههای گردشگری روستای انگوران در بندر خمیر میباشد. روستای انگوران یکی از قدیمی ترین روستاهای بندر خمیر بوده که قدمت آن به ۷۰۰ سال میرسد و در ۷۵ کیلومتری بندرعباس قرار گرفته است.
شهرستان بندر خمیر که در جنوب غرب بندرعباس واقع شده دارای جاذبه های گردشگری و توریستی زیادی از جمله جنگل حرا، آبگرم های معدنی و درمانی و ... است.
استان هرمزگان با دارا بودن مناطق طبیعی بکر، نوار ساحلی، آثار تاریخی و جنگل های ناب یکی از مناطق توریستی کشور به شمار می رود که هر ساله میلیون ها مسافر داخلی و خارجی برای گذراندن لحظاتی سرشار از آرامش به این منطقه سفر می کنند.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
#بساط_ریا_مهیاست
🔺مقدس اردبیلی رفت حمام ، دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید : خدایا شکرت که شاه نشدیم ، خدایا شکرت که وزیر نشدیم ، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم !
مقدس اردبیلی پرسید: آقا خب شاه و وزیر ظلم میکنند ، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی ، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟
گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد ! شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی ، نیمه شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد ، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد ، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب میخواهم برای نماز شب ، کمک کن!
مقدس گفت: بله شنیدم ...
حمامی گفت:.اونجا ، نصفه شب، کسی بوده با مقدس؟
مقدس گفت: نه ظاهرا نبوده ...
حمامی گفت: پس چطور همه خبر دار شدند؟ پس معلوم میشود خالص خالص نیست!! و مقدس میگوید یک دفعه به خودم آمدم و فهمیدم یعنی چه این روایت که "ریا در مردم، پنهان تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک ..."
✅ بساط #خودنمایی مهیاست در فضای مجازی ، مواظب باشیم!
https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیزدهم
سر انگشت قطرات باران به شیشه میخورد و خبر از سپری شدن آخرین ماه پاییزی سال 91 میداد. از لای پنجره هوای پُر طراوتی به داخل آشپزخانه میدوید و صورتم را نوازش میداد. آخرین تکه ظرف شسته شده را در آبچکان قرار دادم و از آشپزخانه خارج شدم که دیدم مادر روی کاناپه دراز کشیده و چشمانش را بسته است. ساعتی بیشتر نمیشد که از خواب برخاسته بود، پس به نظر نمیرسید باز هم خوابیده باشد.
کنار کاناپه روی زمین نشستم که چشمانش را گشود. اشارهای به پنجرههای قدی اتاق نشیمن کردم و گفتم: «داره بارون میاد! حیف که پشت پردهها پوشیدهاس! خیلی قشنگه!» مادر لبخندی زد و با صدایی بیرمق گفت: «صدای تَق تَقِش میاد که میخوره کف حیاط.» از لرزش صدایش، دلواپس حالش شدم که نگاهش کردم و پرسیدم: «مامان! حالت خوبه؟» دوباره چشمانش را بست و پاسخ داد: «آره، خوبم... فقط یکم دلم درد میکنه. نمیدونم شاید بخاطر شام دیشب باشه.»
در پاسخ من جملاتی میگفت که جای نگرانی چندانی نداشت، اما لحن صدایش خبر از ناخوشی جدیتری میداد که پیشنهاد دادم: «میخوای بریم دکتر؟» سری جنباند و با همان چشمان بسته پاسخ داد: «نه مادر جون، چیزیم نیس...» سپس مثل اینکه فکری بخاطرش رسیده باشد، نگاهم کرد و پرسید: «الهه جان! ببین از این قرصهای معده نداریم؟» همچنانکه از جا بلند میشدم، گفتم: «فکر نکنم داشته باشیم. الآن میبینم.» اما با کمی جستجو در جعبه قرصها، با اطمینان پاسخ دادم: «نه مامان! نداریم.» نگاه ناامیدش به صورتم ماند که بلافاصله پیشنهاد دادم: «الآن میرم از داروخانه میگیرم.» پیشانی بلندش پر از چروک شد و با نگرانی گفت: «نه مادرجون! داره بارون میاد. یه زنگ بزن عبدالله سر راهش بخره عصر با خودش بیاره.»
چادرم را از روی چوب لباسی دیواری پایین کشیدم و گفتم: «حالا کو تا عصر؟!!! الآن میرم سریع میخرم میام.» از نگاه مهربانش میخواندم که راضی به سختی من نیست، اما دل دردش به قدری شدید بود که دیگر مانعم نشد. چتر مشکی رنگم را برداشته و با عجله از خانه خارج شدم. کوچههای خیس را به سرعت طی میکردم تا سریعتر قرص را گرفته و به مادر برسانم. تا سر چهار راه، ده دقیقه بیشتر نمیکشید. قرص را خریدم و راه بازگشت تا خانه را تقریباً میدویدم. باران تندتر شده و به شدت روی چتر میکوبید. پشت در خانه رسیدم، با یک دست چترم را گرفته و دست دیگرم موبایل و کیف پول و قرص بود. میخواستم زنگ بزنم اما از تصور حال مادر که روی کاناپه دراز کشیده و بلند شدن و باز کردن در برایش مشکل خواهد بود، پشیمان شدم که کلید را به سختی از کیفم درآوردم و تا خواستم در را باز کنم، کسی در را از داخل گشود.
از باز شدن ناگهانی در، دستم لرزید و موبایل از دستم افتاد. آقای عادلی بود که در را از داخل باز کرده و نگاهش به قطعات از هم پاشیده موبایلم روی زمین خیس، خیره مانده بود. بیاختیار سلام کردم. با سلام من نگاهی گذرا به صورتم انداخت و پاسخ داد: «سلام، ببخشید ترسوندمتون.» هر دو با هم خم شدیم تا موبایل را برداریم. گوشی و باتری را خودم برداشتم، ولی سیم کارت دقیقاً بین دو کفشش افتاده بود. با سرانگشتش سیم کارت را برداشت. نمیدانم چرا به جای گرفتن سیم کارت از دستش، مشغول بستن چترم شدم، شاید میترسیدم این چتر دست و پا گیر خرابکاری دیگری به بار آورد. لحظاتی معطل شد تا چترم را ببندم و در طول همین چند لحظه سرش را پایین انداخته بود تا راحت باشم. چتر را که بستم، دستش را پیش آورد و دیدم با دو انگشتش انتهاییترین لبه سیم کارت را گرفته تا دستش با دستم تماسی نداشته باشد. با تشکر کوتاهی سیم کارت را گرفته و دستپاچه داخل خانه شدم.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
⭕️ روزشمار انقلاب /هجدهم بهمن طنز سیاسی گروه مدرسه علوی میزبان تعداد زیادی از وکلا بود که با لینک پ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ روزشمار انقلاب /نوزدهم بهمن
طنز سیاسی
جمع زیادی از مردم پس از دیدن استوری گروه های مذهبی سیاسی مبارز، برای حمایت از بازرگان به خیابان ها آمدند و تظاهرات کردند.
مردم در تظاهرات اینستاگرامشان را چک کرده و عکسهایی را که خبرگزاری های مختلف از رژه امروز ارتشی ها در حضور امام منتشر کرده بودند لایک می کردند. حتی خبرگزاری رویترز هم قید تیک آبی اش را زده و چند عکس از این دیدار منتشر کرده بود. در همین حین توئیتر ستاد مشترک ارتش در توئیتی کوتاه نوشت: تکذیب می کنیم. این توئیت با ریپورت مردم به واسطه گزینه نادرست بودن، از حساب کاربری ستاد مشترک ارتش حذف شد.
صفحه رسمی خمینی آندرلاین آی آر با انتشار خبر دیدار اقشار مختلف مردم با امام، بخش هایی از بیانات امام را هایلایت کرده بود که در آن امام به فساد های گسترده بدنه حکومت پهلوی اشاره میکردند. صفحه پهلوی در همه این پست ها منشن شده بود تا مردم به عینه ببینند.
علی امینی و شریف امامی پس از نصب برنامه علی بابا و مشاهده قیمت های سرسام آور بلیط های آن، بالاخره سراغ مستربلیط برگشتند و با خریدن بلیط، از کشور خارج شدند.
بختیار در گروهی تلگرامی، مذاکرات فشرده ای را با بازرگان شروع کرد و ارتش هم چون دسترسی به ارسال پیام نداشت، صرفا تماشاگر بود. بعد از این مذاکرات بختیار توئیتی با این متن منتشر کرد:«در مقابل هیتلر ایستادم، مقابل رضا شاه ایستادم، مقابل شاه ایستادم، مقابل بازرگان و خمینی هم می ایستم.» البته هیچ اشاره ای به دست بوسی پس از ایستادن هایش نکرده بود.
صفحه رسمی امام که قبلا اعلام کرده بود که حرم شاه عبدالعظیم نباید قرق شود، عکسی از زیارت امام منتشر کرد و در همین حین کارکنان یازده وزارت در استوری همزمان اعلام کردند تنها با دولت انقلاب کار می کنند.
⚠️ ادامه دارد...
"محمد حسین صادقی"
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
⭕️ روزشمار انقلاب /بیستم بهمن
بختیار که قرار بود امروز در حضور بازرگان استعفا بدهد و دیروز بر سر این با بازرگان توافق کرده بود، پس از پاک کردن توئیت دیروزش، درحال آماده شدن بود که خیلی اتفاقی به یاد ارتش افتاد و فکر کرد می تواند با جلب حمایت ارتش بازهم بر سر قدرت بماند. برای همین پیامی در گروه فرستاد و به بازرگان گفت که امروز شکم روش گرفته و عصر بیست و دو بهمن استعفا می دهد.
بازرگان که در دانشگاه سخنرانی می کرد با دیدن این پیام، بر مواضعش تاکید بیشتری کرد. این سخنرانی به طور زنده از صفحه او در اینستاگرام پخش می شد.
بار دیگر پلنگ های اینستاگرام در ورزشگاه امجدیه تجمع کرده و حمایت خود را با گذاشتن پست و استوری از رژیم اعلام کردند.
تلویزیون که قرار بود فیلم ورود امام به کشور را پخش کند ابتدا قسمت هایی از تجمع امجدیه و سپس فیلم ورود امام را پخش کرد. همافران ارتش که در پادگان دوشان تپه منتظر دیدن فیلم ورود امام بودند ابتدا به تمسخر فعالان مدافع رژیم پرداختند و پس از پخش فیلم امام، شادی کردند و صلوات فرستادند. گارد شاهنشاهی هم که انگار پا روی قسمت های تحتانی بدنشان گذاشته بودند تفنگ هایشان را از ضامن درآورده، و به سمت همافران شلیک کردند.
مردم با شنیدن صدای تیر به سمت پادگان رفتند و آن را محاصره کردند. عده ای موبایل به دست پیام امام را خواندند که در آن به ارتش هشدار داده بود دست از کشتار همافران بردارد. همچنین توئیتر امام مردم را به شکستن حکومت نظامی غیر شرعی دعوت کرده بود که صد ها هزار ریتوئیت خورد.
⚠️ ادامه دارد...
" محمد حسین صادقی "
https://eitaa.com/zandahlm1357