eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49هزار عکس
35.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام استاد شبتون بخیر من خانمی هستم ۳۱ ساله کارمند دادگستری مدت ۶ سال است کار میکنم همسرم دبیر مقطع هنرستان هستن ما زندگی خیلی سختی داشتیم از لحاظ مالی و بیماری همسرم ولی خدارو شکر الان بهترهستن یک دختر ۵ ساله دارم خیلی عاطفی و وابسته به من و بخصوص همسرم هستن چون به دلیل شغل همسرم وقت بیشتری دارن برای دخترم من از محیط کارم و شغلم اصلا راضی نیستم فک میکنم خیلی روم اثر گذاشته و اصلا از محیط اداری بیزارم فکر میکنم اون زمانی که سر کار نمی رفتم از لحاظ روحی خیلی قوی تر و سر حال تر بودم با اینکه آن زمان از لحاظ مالی مشکل داشتیم ولی روح و روانم آ رام بود خیلی فکر میکنم که دیگه سر کار نرم و بیشتر به خودم و دخترم برسم ولی مشکلات مالی این دوره زمونه هم کم نیست میترسم کار به جایی برسه از لحاظ مالی دخترن تامین باشه ولی از لحاظ روحی انقدر داغون شم نتونم به دخترم برسم به نظر شما بهترین کار چیه من ادم پر توقعی نیستم مثل خانومهای کارمند که دستشون توی جیب خودشونه نیستم هرچی دارم برای زندگی و خانواده هزینه میکنم و ناراحت هم نیستم هدف من هم کمک به همسرم بود ولی دیگه کم اوردم دوس دارم کمتر بخورم بپوشم مثل قدیم ولی آرامش داشته باشم از محیط اداری متنفرم استاد از زخم زبان دور اطرافیان هم میترسم اگر بیرون بیام حتی میترسم در اینده از طرف دیگران و حتی همسرم سرزنش بشم ولی نمی کشم خودم شرط گذاشتم از امسال تا قسط هامون سبک تر شه فقط ۲سال برم اداره کمک باشم ولی خیلی میترسم تو رو خدا راهنماییم کنید بیرون اومدن از کار درسته یا نه تو رو خدا حتما جواب بدید 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 👇👇👇
سلام استاد من یه دختر ۵ ساله دارم خیلی مهربون و خوب میفهمه ولی خیلی لجباز و حساسه وخیلی وسواس داره شاید چند بار جلوی آیینه وای میسه و مقنعه درس میکنه و هی گیر میده اینجاش بد اونجاش بد موهام بیرون و یا برای هر چیزی گریه زیاد میکنه از بی توجهی استفاده میکنم ولی روی دختر من جواب نمیده بد تر میکنه تا من عصبانی شم دعواش کنم بی خیال شه بعدش خودم ناراحت میشم البته موقع خستگیش هم همینطوره ولی غیر این حالت هم بد خلقی داره خیلی هم به من و پدرش وابسته است ترسو هم هست با اینکه اصلا ما اون از چیزی نمی ترسوندیم البته استاد بنده شاغلم هستم و این هم بگم از همون بچگی دیر جوش بود نسبت به بقیه حتی زمانی که من در مرخصی زایمان بودم یکسر به من پدرش میچسبید لطفا راهنماییم کنید 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 👇👇👇👇👇
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سی و یکم از صدای ضعیفی که از بیرون اتاق خواب در گوشم می¬پیچید، چشمانم را گشودم. پنجره اتاق باز بود و نسیم خنکی که به همراه درخشش آفتابِ صبح، به صورتم دست می¬کشید، مژده آغاز یک روزِ خوب را می¬داد! طعم خوش میهمانی دیشب با آن همه صفا و صمیمیت، هنوز در مذاق جانم مانده بود که سبک و سرِ حال از روی تختخواب بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم که دیدم صدای بیدار باشِ من، صدای چرخ خیاطی بوده است. مادر گوشه اتاق نشیمن، پشت چرخ خیاطی نشسته بود و میان مُشتی تکه پارچه های سفید، حاشیه ملحفه¬ها را با ظرافتی هنرمندانه دوخت می گرفت. نگاهی به ساعت انداختم و با دیدن ساعت نه صبح، حسابی جا خوردم: «سلام مامان! چرا زودتر بیدارم نکردی؟» از صدای من تازه متوجه حضورم شد و با لبخندی مهربان جوابم را داد: «سلام مادرجون! آخه دیشب که تا دوازده داشتی ظرف می¬شستی و خونه رو مرتب می¬کردی. گفتم لااقل صبح بخوابی.» از همدردی¬اش استفاده کردم و خواستم خودم را برایش لوس کنم که با لحنی کودکانه شکایت کردم: «تازه بعد از نماز صبح هم انقدر عبدالله سر و صدا کرد که تا کلی وقت خوابم نبرد.» مادر با قیچی نخ¬های اضافی خیاطی¬اش را از پارچه برید و گفت: «آخه امروز باید می¬رفت اداره آموزش و پرورش. دنبال پرونده¬‌هاش می¬گشت.» کنارش نشستم و با نگاهی به اینهمه پارچه سفید، پرسیدم: «مامان! اینا چیه داری می‌دوزی؟» به پرده‌های جدید اتاق پذیرایی اشاره کرد و گفت: «برای زیر پرده‌ها می‌دوزم. آخه زیر پرده‌های قبلی خیلی کهنه شده. گفتم حالا که پرده‌ها رو عوض کردیم، زیر پرده‌ها رو هم عوض کنیم.» سپس نگاهم کرد و با مهربانی ادامه داد: «مادر جون! من صبحونه خوردم. تو هم برو بخور. عبدالله صبح نون گرفته تو سفره‌اس.» از جا بلند شدم و برای خوردن صبحانه به آشپزخانه رفتم. نان و پنیر و خرما، صبحانه مورد علاقه‌ام بود که بیشتر صبح‌ها می‌خوردم. صبحانه‌ام را خوردم و مشغول مرتب کردن آشپزخانه شدم که کسی به درِ اتاق زد. به چهارچوب در آشپزخانه رسیدم که دیدم مادر چادرش را سر کرده تا در را باز کند و با دیدن من با صدایی آهسته گفت: «آقا مجید که صبح موقع نماز رفت سرِ کار، کیه؟» و بی آنکه منتظر پاسخی از من بماند، در را گشود و پس از چند ثانیه با مریم خانم به اتاق بازگشت. از دیدن کسی که انتظارش را نداشتم، حسابی دستپاچه شدم. دلم می‌خواست او مرا با لباس‌های مرتب‌تر و سر و وضع آراسته‌تری ببیند، ولی دیگر فرصتی نبود که با اکراه از آشپزخانه خارج شدم و سلام کردم. با رویی خوش جوابم را داد و در برابر عذرخواهی‌های مادر به خاطر پهن بودن بساط خیاطی، لبخندی زد و گفت: «شما ببخشید که من سرِ صبحی مزاحمتون شدم.» و مادر با گفتن «اختیار دارید! خیلی خوش اومدید!» به من اشاره کرد تا برایشان چای بریزم و خودش کنار مریم خانم روی مبل نشست. با سینی چای که به اتاق بازگشتم، دیدم صحبت‌شان همچنان درمورد میهمانی دیشب است و ستایش‌های مریم خانم و پاسخ‌های متواضعانه مادر. مقابل مریم خانم خم شدم و با گفتن «بفرمایید!» سینی چای را با احترام تعارفش کردم که به رویم خندید و گفت: «قربون دستت عزیزم! بیا بشین کارِت دادم!» با شنیدن این جمله، کاسه قلبم از اضطراب سرریز شد و سعی کردم پنهانش کنم که سینی خالی را روی میز گذاشتم و مقابلش نشستم. https://eitaa.com/zandahlm1357 # بامــــاهمـــراه باشــید🌹
hadis_1394_02_13.mp3
788.9K
🌺 🌷 🎤 حضرت آیت الله خامنه ای ☪ شرح حدیث ؛ جلب دلها با اخلاق حسنه و خصال نیک #https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani - تصنیف : یا علی - علیرضا افتخاری.mp3
3.11M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 در رهت از پا فتادم یا علی دستم بگیر سر به سودای تو دادم یا علی دستم بگیر در میان گریه میخندم چو ابر نوبهار با غمت پیوسته شادم یا علی دستم بگیر سایبان خستگی ها یا علی مهر تو بود حاصل ما از دو دنیا یاعلی مهر تو بود در شب دریای طوفانی و امواج بلا ساحل آرامش ما یا علی مهر تو بود دین حق را هیچ راهی یا علی غیر از تو نیست بی پناهان را پناهی یا علی غیر از تو نیست یا علی گفتیم و از غمها رهایی یافتیم عاشقان را تکیه گاهی یا علی غیر از تو نیست غیر تو یاری ندارم یا علی دستم بگیر سر به پایت میگذارم یا علی دستم بگیر از تو هم سرشارم و با یاد تو تا اوج عشق رهسپارم رهسپارم یا علی دستم بگیر 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 #https://eitaa.com/zandahlm1357
✨﷽✨ 💠مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (سوره مبارکه حدید آیه ۱۱) 📖 کیست که به خدا قرض نیکوئی دهد (و از اموالی که بدو داده شده است ببخشد) تا آن را برای او چندین برابر گرداند، و پاداش ارزشمندی بدو رساند؟ 💠وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ (سوره مبارکه ماعون آیه ۳) 📖 (و دیگران را به سیر کردن) و به خوراک دادن مستمندان تشویق و ترغیب نمی‌نمایند. 📝 بخشش در زمان سختی ها ارزشمند تر است. در این ایام که مستمندان از گذشته بیشتر در تنگنا هستند بیشتر حواسمون باشه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•