eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.5هزار عکس
36.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
 🌹 قصر منشی، جامانده از دوران صفوی در منطقه تاریخی قصر منشی یا حسن آباد امروزی، یکی دیگر از آثار بجای مانده از اواخر دوران صفوی و اوایل دوران قاجار بچشم می‌خورد. عمارتی زیبا و چند طبقه که با ظرافت و معماری خاص یکی از اقامتگاه‌های فتحعلی شاه قاجار بوده است. کاخ قصر منشی دوران‌ها و رجال مهم سیاسی و دینی بسیاری به خود دیده است. عمارت قصر منشی، تا مدت بسیاری محل سکونت وزیر وقت دوران قاجاریه بوده است. پس از وی عمارت در اختیار و تملک یکی از مراجع وقت، جناب آقای نجفی قرار گرفته است. در طول دوران، این عمارت همانند تمامی کاخ‌های بجای مانده از تاریخ، در حال تخریب و نابودی بود تا اینکه در سال ۱۳۸۴ به ثبت ملی رسید. اکنون خانه تاریخی قصر منشی اصفهان، یکی از اقامتگاه های سنتی شهر تاریخی اصفهان است که با محوطه‌ای مجلل و زیبا به همراه حوض آب کوچک و پنجره‌هایی با شیشه‌های رنگی، تجربه اقامت در فضایی سنتی را برای مهمانان فراهم می‌کند. این عمارت در خیابان نشاط، کوچه قصر منشی واقع شده است. https://eitaa.com/zandahlm1357
عمارت تاریخی ناصرالدین میرزا _ تهران عمارت تاریخی ناصرالدین میرزا در خیابان ناصرخسرو، خیابان صوراسرافیل، كوچه ناصرالدین میرزا، پلاك ۱۶ قرار دارد. این بنا، متعلق به ناصرالدین میرزا فرزند مظفرالدین شاه بوده است و جزء معدود خانه‌های باقیمانده ارزشمند در محدوده ارگ سلطنتی تهران است. خانه ناصرالدین میرزا در سال ۱۲۸۵ قمری به فرمان وی با مساحت چهار هزار و ۵۰۰ متر ساخته می‌شود که امروز تنها ۹۱۸ متر از فضای بیرونی و حدود ۸۷۰ متر زیربنا از عمارت مجلل آن باقی مانده است. از ویژگی‌های بارز این بنا می‌توان به چهارصفه بودن، تزئینات ارزشمند و گنبد کلاه‌فرنگی و حوض زیر گنبد آن اشاره کرد. این بنا یکی از معدود بناهای گنبدی‌شکل تهران و با معماری منحصر به فرد کویری در قلب پایتخت است. اگر تنها عکس های گنبدخانه بنا را ببینیم، تصور می‌کنیم بنا مربوط به شهرهایی همچون کاشان، اصفهان و یزد میباشد. طراحی آن با سایر بناهای دوره قاجار متفاوت است. دو بخش شاه‌نشین (درجبهه شمالی) و خدمه‌نشین (در جبهه جنوبی) روبه‌روی هم قرار دارند و هیچ ساختمانی آنها را به هم وصل نمی‌کند. سقف آن گنبدی است و به تیمچه‌های کاشان شباهت دارد. https://eitaa.com/zandahlm1357
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای جالب کفتربازی که حاج آقا قرائتی را منقلب کرد...
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و نود و دوم همچنانکه سفره افطار را روی فرش کوچک اتاق هال پهن می‌کردم، گوشم به اخبار بود که شمار شهدای حملات امروز رژیم صهیونیستی به مردم مظلوم و مقاوم غزه را اعلام می‌کرد. با رسیدن 18 ماه مبارک رمضان، حدود ده روز از آغاز حملات بی‌رحمانه اسرئیلی‌ها به نوار غزه می‌گذشت و در تمام این مدت، مردم غزه روزه خود را با خون گلو باز می‌کردند. تلویزیون روشن بود و من همانطور که در راه آشپزخانه به اتاق هال مدام می‌رفتم و می‌آمدم و وسایل افطار را در سفره می‌چیدم، به اخبار این حکایت فاجعه بار هم گوش می‌کردم. حالا معنای سخنان آسید احمد را بهتر می‌فهمیدم که وقتی می‌گفت مهمترین منفعت جولان تروریست‌های تکفیری در منطقه، حفظ امنیت رژیم صهیونیستی است یعنی چه که درست در روزهایی که عراق به خاطر پیشروی داعش در برخی شهرها، به شدت ملتهب شده و چشم تمام دنیا به این نقطه از خاورمیانه بود، اسرائیلی‌ها با خیالی آسوده غزه را به خاک و خون کشیده که دوستان وهابی‌شان در عراق و سوریه، حسابی دنیا را سرگرم کرده بودند تا مردم غزه بی ‌سر و صدا قتل عام شوند. حالا امسال حقیقتاً ماه رمضان بوی خون گرفته بود که هر روز در عراق و سوریه و غزه، امت پیامبر (صلی الله علی و آله) در دریای خون دست و پا می‌زدند و اینها همه غیر از جنایت‌های پراکنده‌ای بود که در سایر کشورهای اسلامی رخ می‌داد. بشقاب پنیر و خرما، تنگ شربت آب لیمو و سبد نان را میان سفره گذاشتم که کسی به در زد. حدس می‌زدم مامان خدیجه باشد که هر شب پیش از افطار برایم خوراکی لذیذی می‌آورد تا مبادا احساس غریبی کنم. با رویی گشاده در را باز کردم که دیدم برایم یک بشقاب حلوای مخصوص آورده و با دنیایی از محبت به دستم داد. صورتش مثل همیشه می‌خندید و چشمانش برای زدن حرفی مدام دور صورتم می‌چرخید و آخر نتوانست چیزی بگوید که التماس دعا گفت و رفت. به اتاق بازگشتم و ظرف حلوا را میان سفره گذاشتم و دلم پیش دلش جا مانده بود که دلم می‌خواست اگر کاری دارد برایش انجام دهم، ولی نگفت و من هم خجالت کشیدم چیزی بپرسم. نماز مغربم را خوانده و همچنان منتظر مجید بودم تا از مسجد برگردد. نماز مغرب و عشاء را با آسید احمد در مسجد می‌خواند و دیگر برای برنامه افطاری مسجد نمی‌ماند و به سرعت به خانه بر می‌گشت تا دور سفره کوچک و عاشقانه‌مان با هم افطار کنیم. من هم لب به آب نمی‌زدم تا عزیز دلم برگردد و روزه‌مان را با هم باز کنیم که سرانجام انتظارم به سر رسید و مجید آمد. هر چند امسال مسیر طولانی بندر عباس تا اسکله شهید رجایی را طی نمی‌کرد و در مسجد کار ساده‌تری از پالایشگاه داشت، ولی باز هم گرمای تابستان بندر به قدری تند و سوزنده بود که وقتی به خانه بازمی‌گشت، صورتش به شدت گل انداخته و لب‌هایش از عطش، ترک خورده بود. شب نوزدهم ماه رمضان از راه رسیده و می‌دانستم به احترام عزای امام علی (علیه‌السلام)، پیراهن مشکی پوشیده و صورتش را اصلاح نکرده است. با ما همراه باشید🌹https://eitaa.com/zandahlm1357