📩 نشانههای لطف الهی
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: شما تصور بفرمائید که در شبهای ماه رمضان و سحرهای ماه رمضان، یک جمعیت میلیونی دارند دعای ابوحمزه میخوانند؛ چه آنهائی که در جلسات حضور دارند، چه آنهائی که از طریق تلویزیون و رادیو این دعا را میشنوند و داخل منزل حال میکنند، صفا میکنند، اشک میریزند؛ اینها چیزهای کمی نیست؛ اینها نشانههای لطف الهی است. ۱۳۹۰/۰۶/۱۷
🏷 #بهار_قرآن
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
🔰 #سرخط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در محفل انس با قرآن کریم ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
🏷درباره ماه مبارک رمضان
💎ماه رمضان، ماه ضیافت است، ماه گسترهی بینهایت رحمت الهی است.
فرصتهای ماه رمضان:
🔹تقرّب به خدا
🔸روزه
🔹تلاوت قرآن
🔸اصلاح ذاتالبین
🏷درباره انس با قرآن
📿یکی از نامهای مبارک قرآن ذکر است. ذکر یعنی یاد؛ قرآن یادآورنده است.
🚨اگر یاد رفت، غفلت حاصل خواهد شد و در قرآن مکرّر نسبت به این غفلت پرهیز و زنهار داده شده.
📈هر چه شما با قرآن بیشتر اُنس پیدا کنید، ذکر بیشتر خواهد شد.
💬وقتی قرآن میخوانیم، خدا دارد با ما حرف میزند. با این چشم به تلاوت قرآن نگاه کنیم.
📖باید تلاوت را تکرار کرد؛ باید قرآن را از اوّل تا آخر خواند.
🕋دین پیغمبر دین ابدی است، معجزهی او هم بایستی ابدی باشد.
💎عالیترین مفاهیم مربوط به زندگی انسان را قرآن میتواند به ما معرفی کند.
🏷نکاتی درباره مسائل مربوط به تلاوت در جمع
✅بحمداللّه کشور ما از لحاظ قرّاء خوشخوان یکی از کشورهای برجسته و نمونه است.
🔰شما که خوب و درست میخوانید و مستمع را به هیجان میآورید، فکر نکنید کار تمام شد؛ هر وقتی که در هر جایی آدم فکر کرد دیگر به آخر خط رسیده، دیگر بالاتر از این چیزی نیست، همان جا نقطهی سقوط انسان است.
✅تلاوت در جمع جزو برترین هنرهای مقدّس است. باید در خدمت ذکر و در خدمت دعوت باشد.
🔺باید جوری تلاوت کنید که منِ مستمع، متذکّر بشوم، و به یاد خدا، قیامت و عوالم بالا بیفتم.
📍بعضی از خودنماییها بر آن حالت تذکّر و مُذَکِّریّت و دعوت الیاللّه غلبه نکند.
🛡شما قرائت را با استعاذه شروع میکنید؛ [باید] این استعاذه حقیقی باشد. با این استعاذه واقعاً به خدا پناه ببرید از شرّ شیطان.
✅یک نکته مهندسی تلاوت است. باید این تلاوتتان را از پیش در ذهنتان مهندسی کنید.
چند جور مهندسی هست:
1️⃣انتخاب لحن مناسب برای هر بخش
لحن مناسب با آن مضمون را باید پیدا کنید. بعضی از قرّاء مصری در این کار حقّاً و انصافاً در سطح عالیاند.
2️⃣انخفاض و اعتلاء صدا
باید تشخیص بدهید که کجا بایستی صدا را بلند کرد، کجا بایستی آرام خواند.
3️⃣کیفیت القاء
تلاوت سورهی مبارکهی فاطر عبدالفتّاح شعشاعی [وقتی] میرسد به این آیهی شریفه: یا اَیُّهَا النّاسُ اَنتُمُ الفُقَرآءُ اِلَی اللّه، این مجلس زیر و رو میشود! از بس با لحن مناسبی این را میخوانَد. این لحن متناسب را در نظر داشته باشید.
4️⃣کیفیت تجسم واقعه
یعنی [قاری] جوری بخواند که شما که دارید میشنوید، کأنّه دارید میبینید واقعه را؛ که در این قضیّه استاد مسلّم انصافاً شیخ مصطفیٰ اسماعیل است.
🔰تلاوت قاری باید منشأ اثر باشد؛ تأثّر و اتباع در مستمع شما به وجود بیاید.
✅نکتهای راجع به مسئلهی اختلاف قرائتها
⭕️بعضی از قرّاء مصری در تلاوتهایشان مقیّد بودند قرائتهای مختلف و شاذ را هم بخوانند؛ این به نظر من هیچ وجهی ندارد، هیچ «ذکر» و «دعوتی» در این وجود ندارد.
📌من البتّه خواندن اختلاف قرائت را رد نمیکنم، امّا محدود.
🔹از این جهت که زیبا میکند تلاوت را، [خواندنش] گاهی اوقات ایرادی ندارد به نظر ما. این دو قرائت ورش و حمزه را اگر بخوانند، بد نیست.
🏷نکتهای درباره فعالیتهای قرآنی
📍در زمینهی فعّالیّتهای قرآنی، کارهای خیلی خوبی شده؛ لکن اینها کافی نیست.
✅یکی از پیشنهادهایی که به ما شد این است که مساجد یک محل هر کدام از اینها یک پایگاه قرآنی باشند:
🔸با هم ارتباط داشته باشند؛
🔹اینها بروند به مهمانی آنها، آنها بیایند به جلسهی اینها؛
🔸با هم مسابقه بدهند.
🔺این بهترین مشوّق است برای اینکه جوانها و نوجوانها وارد وادی قرآنخوانی و بخصوص حفظ قرآن بشوند.
❇️ما در مشهد داشتیم این کار را؛ هم در مسجد کرامت، هم در مسجد امام حسن مجتبیٰ.
🏷 #بهار_قرآن
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
قسمت پانزدهم: ادامه داستان یک فنجان چای با خدا😌 بیچاره عثمان، که انگار نافش را با نگرانی بریده بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت شانزدهم:
.....چندمتر بیشتر به محل تجمع نمانده بود که ناگهان به عقب کشیده شدم.
از بچگی بدم می آمد کسی،بی هوا مرا به سمت خودش بکشد.
عصبی و ترسیده به عقب برگشتم.عثمان بود!برزخی و خشمگین:(میخوام باهات حرف بزنم)
و من پیشگویی کردم متن نصیحت هایش را:( نمیام..برو پی کارت..) و او متفاوت تر:(کار مهمی دارم..بچه بازی رو بذار کنار)
با نگاهی سرد بازوم را از دستش بیرون کشیدم و به طرف محل اجتماع رفتم..چند ثانیه بعد دستی محکم بازویم را فشرد و متوقفم کرد(خبرای جدید از دانیال دارم..میل خودته..بای) رفت و من منجمد شدم.عین آدم برفی هایِ محکوم به بی حرکتی!
با گامهای تند به سمتش دویدم و صدایش زدم..(عثمان..صبرکن..)
درست روبه رویش نشسته بودم،روی یکی از میزها در محل کارش.سرش پایین بود و مدام با فنجان قهوه اش بازی میکرد.
استرس،مزه ی دهانم را تلختر از قهوه ی ترک،تحویلم میداد...لب باز کرد اما هیستریک:(میفهمی داری چیکار میکنی؟؟وقتی جواب تماسهام و ندادی،فهمیدم یه چیزی تو اون کله کوچیکت میگذره...چندین بار وقتی پدرت از خونه میزد بیرون،زنگ درتون رو زدم...هربار مادرت گفت نیستی... نزدیکه یه ماه کارم شده کشیک کشیدن جلوی خونتون و تعقیبت... میدونم کجاها میری با کیا رفت و آمد داری..اما اشتباهه. بفهم..اشتباه.. چرا ادای کورا رو درمیاری؟؟ که چی برادرتو پیدا کنی؟؟؟ کدوم برادر؟؟ منظورت یه جلاده بی همه چیزه؟؟؟)
داد زدم(خفه شو..توئه عوضی حق نداری راجع به دانیال اینطوری حرف بزنی..)و بلند شدم...
به صدایی محکم جواب داد:(بشین سرجات..)این عثمانِ ترسو و مهربان چند وقت پیش نبود.خیره نگاهش کردم.
و او قاطع اما به نرمی گفت:( فردا یه مهمون داری..از ترکیه میاد..خبرای جالبی از الهه ی عشق و دوستیت داره!فردا راس ساعت ۱۰ صبح اینجا باش..بعد هر گوری خواستی برو... داعش…النصر..طالبان..جیش العدل.. میبینی توام مثه من یه مسلمون وحشی هستی..البته اگه یادت باشه من از نوع ترسوشم و تو و خوونوادت مسلمونای شجاع و خونخوار..راستی یه نصیحت،وقتی مبارز شدی،هیچ دامادی رو شب عروسیش، بی عروس نکن..)
حرفهایش سنگین بود..اشک ریختم اما رفتم...
مهمان فردا چه کسی بود؟؟یعنی از دانیال چه اخباری داشت که عثمان این چنین مرا به رگباره ناملایمتی اش بست..دلم برای عثمان تنگ شده بود.. همان عثمان ترسو و پر عاطفه...
مدام قدم میزدم و تمام حرفهایش را مرور میکردم و تنها به یک اسم میرسیدم..دانیال..دانیال..دانیال..
آن شب با بی خوابی،هم خواب شدم... خاطراتِ برادر بود و شوخی هایِ پر زندگی اش...
صبح زودتر از موعد برخاستم..یخ زده بودم و میلرزیدم..این مهمان چه چیزی برای گفتن داشت؟؟
آماده شدم و جلوی آینه ایستادم... حسی از رفتن منصرفم میکرد... افکاری افسار گسیخته چنگ میزد بر پیکره ی ذهنیاتم...
اما باید میرفتم...
چند قدم مانده به محل قرار میخِ زمین شدم..دندانهایم بهم میخورد.آن روز هوا،فراتر از توانِ این کره ی خاکی سرد بود یا....؟؟؟
نفس تازه کردم و وارد شدم...
عثمان به استقبالم آمد آرام ومهربان اما پر از طعنه:(ترسیدی؟؟!! نترس.. ترسناکتر از گروهی که میخوای مبارزش بشی،نیست.)
میزی را نشانم داد و زنی سر خمیده که پشتش به من بود...
ادامه دارد.....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
منتظرتون هستیم✌️
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#انسان_شناسی ۴۲ #استاد_شجاعی #استاد_حیدری_کاشانی 📌آموختیم که علامت سلامتِ باطن و خاموش بودن جهنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5906793837002492982.mp3
12.08M
#انسان_شناسی ۴۳
#استاد_شجاعی
#استاد_دینانی
💥 بعد از خدا ؛
موجودی بزرگتر و مهمتر از انسان نداریم!
اما؛
منظور از انسان، این خانم، یا این آقا، نیست!
▫️پس انسان چیست؟
▪️انسان چه شکلی است؟
▫️انسان چه بخشها و قوایی دارد؟
@shervamusiqiirani-13 - تصنیف : جلوه گل.mp3
2.15M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
جلوه ی گل ، بوی سنبل
ناله ی چنگ ، بانگ بلبل
کرده صحن چمن ، پر زغلغل
شبنم صبح و بر چهره ی گل
مطرب آهنگُ را تازه تر کن
وز دل خویشتن نغمه سر کن
زخم دل تارُ ، به زخمه میازار
ناله ی تارُ ، کمتر برون آر
بگو به ساقی ای نسیم سحری
شد سپری ، عهدِ خزان
بیا به عاشقان بپیما قدحی
خونِ دل ، دخت رزان
از غمِ عشق ، شد دلم خون
با یک جلوه بردی دل ز برم
ز آتشت ای عشق
این دل زارم
گشته پریش
آتشی ، امّا
در دل عاشق
مرهم ریش
تو آخر ای عشق چه ای ؟
رهزنِ دل ، بلای جان ها
از آتش پرشررت
شوخته شد چه خانمانها
باعث آه و بیداد و ناله
از چکاوک بُوَد عشقِ لاله
ساقی اگر برخیزد
باده به جامم ریزد
جانِ من از مِی فروزد
مطرب اگر بنشیند
ناله ی عشق بیند
آتش عشقش بسوزد
برکشد از پرده ی بیداد برون
ناله ی روح بخش همایون
#نوراله_همایون
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۵۴. هنگامی که ببینی خویشاوندی بریده شده، چاپلوسی
فراوان گشته، اگر کسی اقدام به امر معروف و نهی از منکر کند، به او توصیه کنند که این کار وظیفه تو نیست؛ (فرج نزدیک است). اصول کافی
۱۵۵. هنگامی که ببینی قرآن فراموش گشته، افراد باایمان سکوت اختیار کرده، رشوه خواری در میان کارکنان دولت رایج شده؛ (فرج نزدیک است). اصول کافی
https://eitaa.com/zandahlm1357