eitaa logo
زنگـــ🔔 ھنـــ🎨ـــر
139 دنبال‌کننده
860 عکس
494 ویدیو
28 فایل
یھ کاناݪ ویژه‌ۍ همه هنردوسٺ ها 😍 هر هنرے ڪه ݕخوای اینجا پیدا میشھ... از كاࢪدستــی و نقاشے گࢪفتھ تا آشپزی و دوخٺ‌و دوز و... ڪلے آموزش‌ و ایده عاݪے ⭐ ارتباط با ادمین: @meshkat_98 کانال شرایط: https://eitaa.com/joinchat/2341077163Cc872f822f3
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام نامی سر، بسمه‌تعالی سر بلـند مـرتـبه پیـکر، بلـند بالا ســر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد کـه بنـدهٔ تو نخـواهد گذاشت هر جا سـر
قسـم به معنی «لا یمکـن الفـرار از عشـق» که پر شده است جهان از حسین، سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رَأیتُ اِلّا تن بـه آسـمان بنـگر، ما رَأیـتُ اِلّا سـر
سری که گفت: من از اشتیاق لبریزم بـه سـرسراے خداونـد، می روم با سـر
هر آنچه رنگ تعلـق، مباد بر بدنم مباد جـامه، مبادا کفن، مبادا سـر
همان سری که یُحِبُّ‌الجمال محوش بود جمیـــل بـود ؛ جمیــلا بـدن، جمیــلا ســــر
زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان حبیـب گفت: حبیبـا! بگیـر از ما ســر
ســری کہ با خـودش آورد بهتـرین ها را که یک‌به‌یک همه بودند سروران را سر
سپس به معرکه عابس «اجننی» گویان درید پیرُهـن از شـوق و زد به صحرا سـر
بنـازم اُمّ وَهَـب را به پارهٔ تن گفت: برو به معرکه با سر، ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشــت لحظـهٔ آخــر بـہ پای مـولا، ســــر
در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلق شد هـمان سـری سـت کـه بـرده برای لیـلا سـر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سـری که خداونـد بود پا تا سـر
پسـر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیرلب می‌گفت: بـه پیشـــگاه تـو آورده ام خـدایــا ســــر
میـان خــاک کــلام خـــدا مـقـطـعـہ شـــد میان خاک، الف، لام، میم، طاها، سر
حــــروف اطهــــر قـــرآن و نــعل تــازهٔ اســـــب چه خوب شد که نبوده ست بر بدن‌ها سر
تنش به معـرکه سرگرم فضـل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبــــرد تــن بــه تــن آفـــتـاب و پیـــــکر او ادامہ داشت ادامہ، سہ روز... اما سر،
جدا شده ست و سر از نیزه‌ها درآورده ست جدا شده ست و نیــفتاده اســت از پا، ســــر
صـــدای آیــهٔ «کهــــف الرّقــــیم» مـے آیــــد بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همہ مسجد، بمیرد آن اسلام کـــــه آفـــــتـاب در آورده از کلـیـســــا ســــر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا می شد نســــیم آمــد و بر نیـــزه شد شکوفا ســــر
عقـیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با سر