فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_نور_دیده
#مسائل_بعد_از_ازدواج
✅ مودت، محبت عقلی است💙
☑️ مودت، دوستی کردن است
👤 استاد رائفی پور
💟 @zanvakhanevade
#حدیث_سحرگاهان
✳️ رسول خدا (ص) : #حق_فرزند بر پدر درصورتیکه پسر باشد این است که مادرش را مسرور گرداند... و اگر دختر باشد این است که مادرش را خشنود گرداند
📚 الکافی ج۶ ص۴۹
💖 @zanvakhanevade
🔷 اینجا نه کشور جمهوری اسلامی است و نه کشورهای عربی مسلمان 👈کشور به اصطلاح #عقب_مانده ژاپن است
🚺🚹 که واگن مترو #زنان و #مردان را ازهم جدا کردن و برگشتن به 1400 سال پیش
☑️ @zanvakhanevade
Qarati-12.mp3
3.51M
🔰 استاد قرائتی: قفلهای ازدواج را بشکنید...🔓
#ازدواج_آسان
📡 @zanvakhanevade
#حدیث_سحرگاهان
🔆 امام سجاد(ع):هر آنکس ک در زمان غیبت امام قائم ما (اهل بیت)،در راه ولایت ما ثابت قدم بماند،خداوند اجر وپاداش هزار شهید به مانند شهدای بدر واحد به او عنایت میکند
🌺 @zanvakhanevade
✴️ #من_کاپیتالیزم_هستم‼️
❎ من کاپیتالیزم هستم و دخترانتان را با «باربی» بزرگ کردم، اگر از شما پول برای جراحّی زیبایی طلب میکنند تعجّب نکنید👱♀❗️
❎ من #کاپیتالیزم هستم و به جهت منافعام صنعت مُد را برای شما ایجاد کردم! نتیجه؟هفتاد و هشت درصد از دختران هفده ساله از ظاهر خود خوشنود نیستند💃❗️
❎ من #کاپیتالیزم هستم و کافی است زنی با پانزده دقیقه ورق زدنِ یک ژورنال، پنجاه درصد به ناخشنودیاش نسبت به بدنش افزوده شود📔❗️
❎ من کاپیتالیزم هستم و این که انسانهای یک جامعه روزانه با پنج و نیم ساعت تماشای تلویزیون اصالتِ خود را از دست میدهند من را به هیچ عنوان نگران نمیکند📺❗️
✅ در حالی که هر ساله بیست میلیون کودک در جهان از گرسنگی جانِ خود را از دست میدهند شما برای آب کردن چربیهای ناشی از پرخوریتان بر روی دستگاههای "ترِدمیل" عرق میریزید❗️
❎ به سببِ وجودِ من در دنیا ششصد میلیون انسانِ چاقِ ناشی از پرخوری و یک میلیارد و چهارصد میلیون گرسنه وجود دارد🙇♀❗️
❎ من #کاپیتالیزم هستم و یک کشاورزِ صاحبِ مرزعهی قهوه برای خریدِ یک فنجان قهوهی "استارباکس" میبایست درآمدِ سه روزش را صرف کند☕️❗️
❎ من کاپیتالیزم هستم و بیست و چهار درصد آمریکاییها میگویند اگر با رد کردن خانوادهمان میلیاردر میشدیم قطعاً این کار را میکردیم💸❗️
❎ من کاپیتالیزم هستم و روی سخنم با شما زنها است! لطفاً بدون در نظر گرفتن این که تبدیل به یک کالا شدهاید به فروشگاه "ویکتوریا سیکرت" بشتابید. این فروشگاه به زودی در ترکیه هم دایر خواهد شد. اطمینان میدهم با پرداخت هشتاد دلار برای یک زیرپوش نازک خیلی خوشحال خواهید شد♀❗️
❎من کاپیتالیزم هستم و از شنیدن این که یک نوجوان پانزده ساله برای خرید یک دستگاه "آیپاد" کلیهی خود را فروخت از خوشحالی در پوستِ خود نمیگنجم📱❗️
❎من کاپیتالیزم هستم و "مَدونا" فقط در لندن صاحب هشت فقره خانه میباشد که میتوان ششصد بیخانمان را در آنها اسکان داد🏘❗️
❎ من کاپیتالیزم هستم و میدانم که شما عاشق الماس هستید؛ در هندوستان یک میلیون نفر با دستمزدِ روزی یک دلار و بیست سِنت مشغول تولید این الماسها هستند💎❗️
❎مردم دنیا را متقاعد کردم که زنهای بلوند - زیبا هستند از این رو در قارّهی آسیا سیصد هزار زن به طور یکنواخت از صابونها و پودرهای سفیدکننده استفاده میکنند👩❗️
❎من کاپیتالیزم هستم و در حالی که هر ساله بیست میلیون کودک در دنیا از گرسنگی تلف میشوند شما از این که یک "تیشِرت" را دو بار در هفته بپوشید احساس شرم میکنید👚❗️
❎هیچ کس از وجود هفت میلیون بیخانمان در ایالات متّحده آگاه نیست چون آمریکائیهایی را که در تلویزیون میبینید همه در خانههای دارای استخر زندگی میکنند 🏙❗️
❎من کاپیتالیزم هستم و باز موفق شدم! تمام زنها را با وجود این که کمدهاشان پر از لباس است متقاعد کردم که برای پوشیدن هیچ چیزی ندارند.👗❗️
🔰من #کاپیتالیزم هستم
🆔 @zanvakhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غرب_بدون_روتوش
#تجربه_نکنیم
❌صحبتهای تکان دهنده "مدونا" نماد «برهنگی و هرزگی» در آمریکا درباره جایگاه #زن_در_غرب
🆔 @zanvakhanevade 🌸🌱
#حدیث_سحرگاهان
🔆 امام زمان(علیه السلام) :
🔰 اگر طلب مغفرت و آمرزش برخى از شما براى یکدیگر نبود، تمام اهل زمین هلاک مى گشتند.
📚دلائل الامامة، ص297
🌐 @zanvakhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مادرانه
#واقعیت_زنان
💟 دوست داری مادری کنی یا کار ⁉️
🔴👩💻➰🔵
🌼 @zanvakhanevade 🌿
⚠️ توجه..... توجه ⚠️
❌ نمودی از سند 2030 در کتاب ریاضی اول دبستان...😐
#سند۲۰۳۰
🆔 @zanvakhanevade
سلام ....شب همگی بخیر😃✋
میلاد با سعادت حضرت علی اکبر (ع) نور دیده ابا عبدالله و روز جوان را به همه شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنم❤️
✅ به امید خدا از امشب داستان بسیار زیبا و خواندنی "فنجان چای با خدا☕️" را در بخش #قصه_شب شروع میکنیم.
امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید😊
#قصه_شب
📚فنجانی چای با خدا
♨️#قسمت_اول
از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم تو آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلمانی باشیم، نه. ایرانی بودیم آن هم اصیل. اما پدر از مریدان سازمان مجاهدین خلق بود و بعد از کشته شدنِ تنها برادرش در عملیات مرصاد و شکستِ سخت سازمان، ماندن در ایران براش مساوی شده بود با جهنم. پس علی رغم میل مادرم و خانواده ها، بارو بندیل بست و عزم مهاجرت کرد.
آن وقتها من یک سالم بود و برادرم دانیال پنج سال. مادرم همیشه نقطه ی مقابل پدرم قرار داشت. اما بی صدا و بی جنجال. و تنها به خاطر حفظ منو برادرم بود که تن به این مهاجرت و زندگی با پدرم می داد. پدری که از مبارزه، فقط بدمستی و شعارهایش را دیده بودیم. شعارهایی که آرمانها و آرزوهای روزهای نوجوانی من و دانیال را محاصره میکرد. که اگر نبود، زندگیم طور دیگه ایی میشد.
پدرم توهم توطئه داشت اما زیرک بود. پله های برگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد. میگفت باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به راحتی برگردم و برای استواری ستون های سازمان خنجر از پشت بکوبم. نمیدونم واقعا به چه فکر میکرد، انتقام خون برادر؟؟، اعتلای اهداف سازمان؟؟، یا فقط دیوانگی محض؟؟.
اما هر چی که بود در بساط فکریش، چیزی از خدا پیدا نمیشد. شاید به زبون نمیاورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان رو مرور نمیکرد.
و بیچاره مادرم که خدا را کنجِ بقچه ی سفرش قایم کرده بود، تا مهاجرتش بی خدا نباشد.
و زندگی منه یکسال و دانیال پنج ساله میدانی شد، برای مبارزه ی خیر و شر.. و طفلکی خیر، که همیشه شکست میخورد در چهارچوب، سازمان زده ی خانه ی مان. مادرم مدام از خدا و خوبی میگفت و پدرم از اهداف سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد نه سازمان. و من و برادرم دانیال خلاء را انتخاب کردیم، بدون خدا و بدون سازمان و اهدافش. نوجوانی من و دانیال غرق شد در مهمانی و پارتی و دیسکو و خوشگذرانی. جدای از مادرِ همیشه تسبیح به دست و پدر همیشه مست.
شاید زیاد راضیمان نمیکرد، اما خب؛ از هیچی که بهتر بود. و به دور از همه حاشیه ها من بودم و محبت های بی دریغ برادرم دانیال که تنها کور سویِ دنیایِ تاریکم بود.
آن سالها چند باری هم علی رغم میل پدر، برای دیدار خانواده ها راهی ایران شدیم که اصلا برایم جذاب نبود. حالا سارایِ ۱۸ ساله و دانیال ۲۳ ساله فقط آلمان رو میخواستند با تمام کاباره ها و مشروب هایش. اما انگار زندگی سوپرایزی عظیم داشت برای من و دانیال. در خیابانهای آلمان و دل ایران.
ادامه دارد…
🌸 @zanvakhanevade 🍃
#تمدید_شد
مسابقه_بزرگ_کتابخوانی
خاطرات سفیر
تهیه کتاب با 50% تخفیف
همراه با جوایز نقدی و غیرنقدی
دفتر مطالعات زن و خانواده نهاد رهبری دانشگاه
🆔 @zanvakhanevade
#اطلاعیه
🔵قابل توجه علاقه مندان به حفظ
بشتابید.... بشتابید ....
👨👩👧👦کانال تخصصی زن و خانواده👇👇
🍃🌸🍃🌺🍃🌼🍃
🌹 @zanvakhanevade
🌼حضرت آدم (ع) به فرزند خود چنین وصیت میکند:
👈به دنیای فانی دل نبندید
زیرا من به بهشت جاویدان دل بستم
اما به من وفا نکرد.
🆔 @zanvakhanevade
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
💠مصرف سرانه آب خانگی در ایران و دیگر کشور ها
#درست_مصرف_کنیم
🍀 @zanvakhanevade🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حجاب_اجباری
✅ سخنان جالب آقای ظریف وزیر امور خارجه پیرامون قانون حجاب در ایران...
🔰 @zanvakhanevade
#قصه_شب
📚فنجانی چای با خدا
♨️#قسمت_اول
از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم تو آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلمانی باشیم، نه. ایرانی بودیم آن هم اصیل. اما پدر از مریدان سازمان مجاهدین خلق بود و بعد از کشته شدنِ تنها برادرش در عملیات مرصاد و شکستِ سخت سازمان، ماندن در ایران براش مساوی شده بود با جهنم. پس علی رغم میل مادرم و خانواده ها، بارو بندیل بست و عزم مهاجرت کرد.
آن وقتها من یک سالم بود و برادرم دانیال پنج سال. مادرم همیشه نقطه ی مقابل پدرم قرار داشت. اما بی صدا و بی جنجال. و تنها به خاطر حفظ منو برادرم بود که تن به این مهاجرت و زندگی با پدرم می داد. پدری که از مبارزه، فقط بدمستی و شعارهایش را دیده بودیم. شعارهایی که آرمانها و آرزوهای روزهای نوجوانی من و دانیال را محاصره میکرد. که اگر نبود، زندگیم طور دیگه ایی میشد.
پدرم توهم توطئه داشت اما زیرک بود. پله های برگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد. میگفت باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به راحتی برگردم و برای استواری ستون های سازمان خنجر از پشت بکوبم. نمیدونم واقعا به چه فکر میکرد، انتقام خون برادر؟؟، اعتلای اهداف سازمان؟؟، یا فقط دیوانگی محض؟؟.
اما هر چی که بود در بساط فکریش، چیزی از خدا پیدا نمیشد. شاید به زبون نمیاورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان رو مرور نمیکرد.
و بیچاره مادرم که خدا را کنجِ بقچه ی سفرش قایم کرده بود، تا مهاجرتش بی خدا نباشد.
و زندگی منه یکسال و دانیال پنج ساله میدانی شد، برای مبارزه ی خیر و شر.. و طفلکی خیر، که همیشه شکست میخورد در چهارچوب، سازمان زده ی خانه ی مان. مادرم مدام از خدا و خوبی میگفت و پدرم از اهداف سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد نه سازمان. و من و برادرم دانیال خلاء را انتخاب کردیم، بدون خدا و بدون سازمان و اهدافش. نوجوانی من و دانیال غرق شد در مهمانی و پارتی و دیسکو و خوشگذرانی. جدای از مادرِ همیشه تسبیح به دست و پدر همیشه مست.
شاید زیاد راضیمان نمیکرد، اما خب؛ از هیچی که بهتر بود. و به دور از همه حاشیه ها من بودم و محبت های بی دریغ برادرم دانیال که تنها کور سویِ دنیایِ تاریکم بود.
آن سالها چند باری هم علی رغم میل پدر، برای دیدار خانواده ها راهی ایران شدیم که اصلا برایم جذاب نبود. حالا سارایِ ۱۸ ساله و دانیال ۲۳ ساله فقط آلمان رو میخواستند با تمام کاباره ها و مشروب هایش. اما انگار زندگی سوپرایزی عظیم داشت برای من و دانیال. در خیابانهای آلمان و دل ایران.
ادامه دارد…
🌸 @zanvakhanevade 🍃
#قصه_شب
📚 فنجانی چای با خدا
⚕️ #قسمت_سوم
روزهای هجده سالگیم بود. سال و روزهایی که ققنوس شد و زندگیم را سوزاند. زندگی همه ما را. من.. دانیال..مادر و پدرِ سازمان زده ام.
آن روزها، دانیال کمی عجیب شده بود. کتاب میخواند. آن هم کتابهایی که حتی عکس و اسم روی جلدش برایم غریب بود. به مادر محبت میکرد. کمتر با پدر درگیر میشد. به میهمانی و کلوب و .. نمی آمد و حتی گاهی با همان لحنِ عشق زده اش، مرا هم منصرف میکرد. رفت و آمدش منظم شده بود. خدای من مهربان بود، مهربانتر شده بود.
اما گاهی حرفهایش، شبیه مادر میشد و این مرا میترساند. من از مذهبی ها متنفر بودم. مادرم ترسو بود وخدایی ترسوتر داشت. اما دانیال جسور بود، حرف زور دیوانه اش میکرد. فریاد میکشید. کتک کاری میکرد. اما نمیترسید، هرگز.. خدای من نباید شبیه مادر و خدایش میشد. خدای من، باید دانیال، برادرم می ماند.
پس باید حفظش میکردم، هر طور که شده. خودم را مشتاق حرفهایش نشان میدادم و او میگفت. از بایدها و نبایدها. از درست و غلطهای تعریف شده. از هنجارها و ناهنجارها. حالا دیگر مادر کنار گود ایستاده بود و دانیال میجنگید با پدر، با یک شرِ سیاست زده. در زندگی آن روزهایم چقدر تنفر بود و من باید زندگیشان میکردم. من از سیاست بدم میآمد و پدرِ سیاست زده .
ثانیه های عمرم میدویدند و من بی خیالشان. دانیال دیگر مثله من فکر نمیکرد. مثله خودش شده بود. یک خدای مهربانتر. مدام افسانه هایی شیرین میگفت از خدای مادر. که مهربان است. که چنین و چنان میکند. که…. و من متنفرتر میشدم از خدایی که دانیال را از میهمانی ها و خوش گذرانیهای دوستانه ام، حذف کرده بود. این خدا، کارش را خب بلد بود.
هر چه بیشتر میگذشت، رفتار دانیال بیشتر عوض میشد. گاهی با هیجان از دوست جدیدش که مسلمان بود میگفت، که خوب و مهربان و عاقل است. که درهای جدیدی به رویش باز کرده.. که این همه سال مادر میگفت و ما نمیفهمیدیم.. که چه گنجی در خانه داشتیمو خواب بودیم.. و من فقط نگاهش میکردم. بی هیچ حس و حالی.. حتی یک روز عکسی از دوست مسلمانش در موبایل، نشانم داد و من چقدر متنفر بودم از دیدن تصور پسری که خدایم را رامِ خدایش کرده بود.
ادامه دارد…
🌼 @zanvakhanevade 🌿
#حدیث_سحرگاهان
🔆پيامبر صلى الله عليه و آله :
🔰پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه به من ظلم نموده، بخشش به كسى كه مرا محروم كرده، رابطه با كسى كه با من قطع رابطه كرده، و سكوتم همراه با تفكّر و نگاهم براى عبرت باشد.
🆔 @zanvakhanevade
هدایت شده از معارف وحیانی
#هشدار
👌بازار داغ و دروغین تلگرام بدون فیلتر!
🔻 با فیلتر شدن تلگرام، موجی از بدافزارها و هکرها در فضای مجازی راه افتاده است که اگر تلگرام بدون فیلتر یا فیلترشکن جدید می خواهید اینجا را کلیک کنید یا این برنامه را نصب کنید و ... .
🔺 سوء استفاده کنندگان از وضعیت کنونی تلگرام ، زمینه را برای نفوذ به سیستم های شما و سوء استفاده از اطلاعات شما مناسب دیده اند؛ مواظب باشید که قربانی نشوید و هر گونه برنامه ای را فقط و فقط از بسترهای اصلی ارائه دهنده آن مثل کافه بازار دانلود کنید.
@kqenum
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تولدتون_مبارک_آقاجون
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
مُدّعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
🌿💜🌿💜🌿💜🌿💜
✨ سالروز میلاد منجی عالم بشریت، حضرت امام ولی عصر، مهدی موعود مبارک باد 😍
🔰 @zanvakhanevade 🎊