eitaa logo
ضرب المثل
30.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
50 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/BP7k.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🟩سوزن همه را می‌پوشاند؛ اما خودش لخت است. 🔻این مثل درباره انسان‌های بخشنده‌ای به کار می‌رود که به فکر دیگران هستند و اغلب از خودشان غافل می‌مانند. 🔹️این ضرب المثل درباره انسان‌های بخشنده‌ای به کار می‌رود که به فکر دیگران هستند و اغلب از خودشان و نیازهای خودشان غافل می‌مانند. مثل سوزن که کارش دوختن و پوشاندن عریانی‌هاست، اما خودش لباسی به تن ندارد @zarboolmasall
▪️خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می‌فروخت ✍ نغمه مستشارنظامي خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می‌فروخت بال‌ها را می‌خرید و دست‌ها را می‌فروخت خواب دیدم آب بی‌تاب نگاهش مانده بود او نگاهش را به یک فردای زیبا می‌فروخت مثل باران در صدایش مهربانی غرق بود اشک‌هایش را به یک لبخند صحرا می‌فروخت او علم بر دوش با خورشید پیمان بسته بود ماه زیبا را به تاریکی شب‌ها می‌فروخت گریه می‌کردند آن شب نخل‌های نینوا در کنار کودکی تنها که خرما می‌فروخت خواب دیدم مشک را بر شانه‌اش آتش زدند دست‌هایش در میان رود دریا می‌فروخت @zarboolmasall
آیه :سوره توبه آیه 56 : 🔻وَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنکُمْ وَمَا هُم مِّنکُمْ وَلَکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ 🔹️ترجمه فارسی :آنها به خدا سوگند می خورند که از شما هستند، در حالی که از شما نیستند 🟩ضرب المثل :قسمت را باور کنم یا دم خروس را؟ @zarboolmasall
🟩فقیر در جهنم نشسته. 🔻یعنی هر چه از دست انسان فقیر برود، می‌گوید: به جهنم 1- آدم فقیر هرچه برایش پیش آید میگوید به جهنم. 2- انسانی که فقیر و تنگدست باشد هیچی برایش مهم نیست. 🔹️این ضرب المثل برای انسان و یا اشخاص فقیر و تنگدستی به کار می رود که بیخیال زندگی شده اند و در این دنیا چیزی برایشان مهم نیست به عبارتی هر چیزی برای آنها پیش آید می گویند به جهنم. 🔸️این ضرب المثل برای کسانی به کار می رود که برای هر موضوعی که پیش می آید بی اهمیت و بی توجه هستند و متوجه اتفاقاتی که در زندگی برایشان پیش آمده است نیستند بعبارتی برایشان اهمیتی ندارد که چه چیزی بر سرشان می آید. @zarboolmasall
🟩عروس که مادر شوهر نداره، اهل محل مادر شوهرشند. 🔻یعنی اهل محل و همسایه‌ها در کار عروس تازه دخالت می‌کنند. 🔹️ممکن است در برخی موارد، عروسی که مادر شوهر ندارد، با مشکلات و سختی هایی مواجه شود که ممکن است توسط اهل محل، به خصوص افرادی که به عنوان خانواده شوهر محسوب می شوند، بیشتر شود. 🔸️این مسئله می تواند به دلیل نبود یک پشتوانه خانوادگی قوی تر، مشکلات در ارتباطات خانوادگی، رقابت بین زن ها، و یا عدم پذیرش و قبول عروس توسط اهل محل باشد. مهم است که در این شرایط، عروس به حمایت و کمک از طرف همسر و سایر اعضای خانواده شوهر خود نیاز دارد بنابراین، می تواند این مشکلات را کاهش دهد و با موفقیت در زندگی مشترک پیش برود. @zarboolmasall
🟩داستان ضرب المثل سوزن همه را می‌پوشاند اما خودش لخت است: در دنیای عحیب و غریب اشیاء، هر کس به کاری مشغول بود. بالشت تنبل چاق گوشه ای لم داده بود و تلویزیون تماشا می‌کرد. چرخ خیاطی که در حال کار بود یکریز غر می‌زد و سر و صدا می‌کرد، گاهی هم لج می‌کرد و هر بار به بهانه‌ی خراب شدن یکی از اعضای بدنش از کار دست می‌کشید. دکمه ها با دو چشم سیاه بزرگ به اطرافشان خیره شده بودند و حرفی نمی‌زدند. دوک نخ هم مدام دور سرش می‌چرخید و ورزش می‌کرد تا لاغر و لاغرتر شود. در این میان پیرزن خیاط شروع کرد با اشیاء حرف زدن و درد دل کردن. بیچاره به یاد همسر مرحومش افتاده بود. میگفت خدا حاج اکبر را بیامرزد. تا عمر داشت زحمت کشید و کار کرد و هر چه داشت و نداشت، برای بچه هایش خرج کرد. یکی یکی آن‌ها را به دانشگاه فرستاد، برایشان کتاب و دفتر و کامپیوتر و هر چه لازم بود خرید، بعد هر کدام را فرستاد خانه‌ی بخت و خلاصه تمام دار و ندارش را وقف فرزندانش کرد. حاج اکبر هیچوقت به فکر خودش نبود. نه ماشین داشت نه خانه، نه به سر و وضعش می‌رسید نه حرص و طمع شکم داشت. عشقش بچه هایش بودند. روزی که می‌خواست از دنیا برود وابستگی به این دنیا نداشت. اما کسی هم به دادش نرسید که خرج کفن و دفنش را بدهد. من اگر همین خیاطی را بلد نبودم و کار نمی‌کردم، اگر پس انداز نداشتم، آن وقت نمی دانم چه کسی می‌خواست به دادمان برسد… اشیاء که تا آن موقع داشتند گوش می‌دادند یکی یکی به حرف درآمدند. بالشت نفس عمیقی کشید و گفت دستمریزاد حاج خانم. شما هنرمندی. زحمات شما قابل تحسین است. دوک نخ با عشوه گفت: عشق هم عشق‌های قدیم، خدا حاج اکبر را بیامرزد. چرخ خیاطی شروع کرد به فاتحه خواندن برای حاج اکبر، دکمه ها که با چشم‌هایشان همه را خوب می‌پاییدند و دقیق بودند، به هم نگاهی کردند و گفتند: چقدر بعضی‌ها فداکارند، بی سر و صدا برای دیگران زحمت می‌کشند و کم کم خودشان را فراموش می‌کنند، مثل سوزن، همین سوزن ما که سرش توی کار خودش است و یکسره کار می‌کند تا لباس بدوزد. سوزن همه را می‌پوشاند اما خودش لخت است! سوزن که تا آن لحظه مشغول کار بود، با آن تن نحیف و باریکش یک لحظه ایستاد. دهان کوچکش به لبخندی باز شد. از تعریف و تمجیدی که درباره اش شده بود تشکر کرد و دوباره شروع کرد به دوختن درزهای لباس. @zarboolmasall
. الهی در جلال رحمانی، 🌱 در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی، نه کس بتو مانَد و نه به کسی مانی، پیداست که در میانِ جانی، بلکه جان زنده بچیزی است که تو آنی. 🌿 @zarboolmasall
🟩در دروازه را می‌توان بست ولی دهان مردم را نمی‌توان بست 🔻به معنای این است که حرف مردم انتها ندارد 🔹️این ضرب المثل یعنی در هر صورت انسان هر کاری که انجام دهد، مردم در مورد آن قضاوت می‌کنند و پشت سر همدیگر حرف می‌زنند، بنابراین نباید بخاطر حرف مردم از کاری که می‌خواهیم انجام دهیم و فکر می‌کنیم درست است، صرف نظر کنیم و یا بر عکس کارهایی که انجام می‌دهیم به خاطر حرف مردم باشد و مطابق میل دیگران رفتار کنیم. 🔸️بهتر است بدون ترس از قضاوت مردم و بدون اهمیت دادن به حرف‌های بی مورد دیگران، بر اساس تفکر و تعقل، کار خود را انجام دهیم. @zarboolmasall
🟩ﻓﯿﻞ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩﺍﺵ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ 🔻به معنای این است که قیمت و ارج اشخاص نیکوکار در هنگام زندگی و بعد از مرگ به یک میزان است . 🔹️این ضرب المثل به این معناست که ارزش و ارج و قدر ﺷﺨﺺ نیکوکار در هنگام زندگی و پس از مرگ او به یک میزان است. کسی که وجود ارزشمندی دارد پس از مرگ نیز از ارزش او کاسته نمی‌شود و چیزهایی که از خود به جا می‌گذارد به همان اندازه زندگی‌اش، مفید و ارزشمند خواهد بود. مثل فیل پر عظمت که فقط عاج آن به اندازه یک فیل زنده ارزشمند است. 🔸️البته در مورد مسايل مالی و تجاری نیز این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند شیوۀ کار برای ما فرقی ندارد و در هر صورت به مقصود می رسیم @zarboolmasall
. خوردیم زخمها که نه خون آمد و نه آه 🥀 وَه این چه نیش بود که تا استخوان برفت 🥀 @zarboolmasall
امروزتان زیباتر از گل💐 آرزومندم که خدای مهربون هدیه دهد به شما سبدی پر از شادی‌ های بی دلیل نگاه پر از امید قدمی استوار و روزی سرشار از آرامش صبح بخیر @zarboolmasall
🟩آدم خوش معامله، شریک مال مردمه ! در روزی از روزها فرد پولداری در شهری زندگی می‌کرد که همیشه سعی داشت به افراد فقیر و ندار کمک کند و زمانی که پولی دستشان آمد، آن را به فرد برگردانند. او هرروز به اطراف می‌رفت و از احوال مردم باخبر می‌شد تا اگر فرد فقیری را ملاقات کرد، به او چیزی بدهد و از این طریق بتواند آن را خوشحال کند.چند روز گذشت و فردی برای درخواست پول به منزل ایشان آمد و خواستار مقدار زیادی پول شد و بیان کرد که آن را طی زمان 1 سال پس خواهد داد. فرد که همیشه به افراد نیازمند کمک می‌کرد با کمال میل قبول کرد و پول را به او داد. این فرد پس از گرفتن پول شهر را ترک نمود و به جای دیگری سفر کرد. یک سال سهل است چندین سال گذشت و مرد بالاخره تصمیم گرفت به شهر خود برگردد. پس به راه افتاد و زمانی که به شهرش رسید مردم با دیدن او عصبانی شده و روی خود را برمی‌گردانند. او که از علت رفتار مردم آگاه بود توجهی به آن‌ها نکرد و به راه خود ادامه داد. ناگهان پیرمردی با مرد روبرو شد و پس از شناختن او گفت: ای پسر، بعد از گرفتن پول کجا غیبت زد؟ مگر نمی‌دانی که کلاهبرداری کار درستی نبوده و آدم خوش حساب شریک مال مردم است. مرد که پس از شنیدن این حرف‌ها ناراحت شده بود تصمیم گرفت پول را به صاحبش برگرداند تا از این طریق بتواند آبروی رفته خود را بازگرداند @zarboolmasall