1.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@ZEINABA
کی فکرش رو میکرد روزی دولت آمریکا مجبور بشه برای حفظ امنیت خودش از ماشینهایی که فقط تو افغانستان و عراق دیده بودیم تو کشور خودش استفاده کنه؟!
682.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَللّـهُمَّ ارْزُقْني شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ
✅سلام و صلوات خدا بر سپهبد قاسم سلیمانی👇
کانال حضرت زینب سلام الله علیها
@Zeinaba
🔔وقتی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) منتظر روضه خوان می شوند🔔
مرحوم حسام الواعظين از وعاظ معروف و مشهور اصفهان: در بازارچه ای در خیابان هاتف جنب امامزاده اسماعیل اصفهان که به بازارچۀ کلانتر معروف است، پیرمردی از نسل سادات مغازة عطاری داشت و همه ساله در ایام عاشورا در خانة خود که جنب بازارچه است مجلس عزا بر پا می داشت که من هم در آنجا منبر می رفتم.
شبی طبق معمول پس از انجام منبرهایی که در سطح شهر داشتم برای حضور در آن جلسه و ذکر مصیبت، سواره عازم محل شدم. از اول بازارچة مزبور چند نفر که ظاهراً از آن مجلس بر می گشتند وقتی مرا دیدند، گفتند: جناب آقای حسام، تشریف نبرید، مستمعین وقتی از آمدن شما مأیوس شدند متفرق گردیدند و اکنون کسی در جلسه نیست.
من هر قدر جلوتر رفتم این هشدارها را از عده ای دیگر شنیدم و ناچار به منزل خود برگشتم و در بستر خود به استراحت پرداختم. در آن حال به خواب رفتم و در خواب حضرت صدیقۀ کبری (سلام الله علیها) را دیدم که با لحنی توأم با گلایه و ملامت به من خطاب فرمودند که، چرا امشب در خانۀ آن سید ذکر مصیبت نکردی!؟ گفتم: بی بی جان، مستمعی نبود.
فرمودند: من که بودم؟
من خجالت زده از خواب پریدم، ولی خوشحال بودم که آن جلسۀ بی ریا و ذکر مصیبت من مورد توجه خاص حضرت فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) قرار گرفته است. ( منبع: کتاب شرح مجموعة گل )
@ZEINABA
🔺#حدیث_تصویری
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🍀اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🍀
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
#هر_خانه_يك_حسينيه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
@ZEINABA
آیدی کانال 👆🌹
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❁﷽❁
#السلام_علیڪ_یاغریب_الغربا🌷
چهارشنبہ اسٺ و دلم سمٺ شما افتاده
عطر صحن رضوے ڪل فضا افتاده
در و دیوار دلم آینہ ڪارے شده اسٺ
روے باب الحرمش نام #رضا افتاده
#روز_زیارتےسلطان_خراسان❤️
┄┄┅─ 💚✵─┅┄
🔺Chanel2: @Zeinaba
💠 #کانال_امام_رضا_علیه_السلام ❣👇
@emamerezaa
متن نوحه به تو از دور سلامپویانفر
بهتو از دور سلام به سلیمان جهان از طرف مور سلام
بهتو از دور سلام به حسین از طرف وصله ی ناجور سلام
بهتو از دور سلام به سلیمان جهان از طرف مور سلام
بهتو از دور سلام به حسین از طرف وصله ی ناجور سلام
به تو دلبسته شدم به شبای جمعه ی کربلا وابسته شدم
به تو دلبسته شدم به خدا من از همه به غیر تو خسته شدم
حسین آقام همه میرن تو میمونی برام
حسین آقام همه میرن تو میمونی برام
به تو دلبسته شدم به شبای جمعه ی کربلا وابسته شدم
@ZEINABA
😔روضه ای که قبول شد 😭
مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره ) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم:دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم.
میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند.
سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا" به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛
نیتت خالص برای ما نبود.
برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند.
📚 منبع؛
کتاب خاطرات مرحوم کوثری (ره)
@ZEINABA