•
| نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🏴
.
🌱
#رایحہ_ے_محراب
#قسمت_سے_و_چهارم
#عطر_نرگس
#بخش_پنجم
.
پلڪش پرید اما بہ سمتم برنگشت،گوشہ ے لبش را جوید و سیب گلویش لرزید!
اما آرام و خونسرد گفت:بہ عمو و خالہ سلام برسون!
در ماشین را باز ڪردم:بزرگے تونو میرسونم خان داداش!
نفسش را بیرون داد و دهانش را باز و بستہ ڪرد.
از ماشین پیادہ شدم و در را بستم،سنگینے نگاهش را احساس ڪردم.
شیشہ را پایین داد و صدایم ڪرد:رایحہ خانم!
بہ سمتش سر برگرداندم و اخم ڪردم.
لبخند بے جانے زد:وَ اصْبرِْ وَ مَا صَبرُْڪَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تحَْزَنْ عَلَیْهِمْ!
و صبر ڪن در آنچہ بہ تو رسید و نیست صبر تو مگر بہ توفیق خدا و غمگین مشو!
سپس شیشہ را بالا داد و سریع حرڪت ڪرد!
مات و مبهوت بہ رفتنش خیرہ شدم. دست ڪسے روے شانہ ام نشست.
ڪنجڪاو و بهت زدہ سر برگرداندم،صورت خندان و پر نشاط زهرا را دیدم.
بہ زور لبخند زدم:سلام!
محڪم در آغوشم گرفت و گونہ ام را بوسید:سلام خانم دڪتر! از وقتے پات بہ دانشگا تهران وا شدہ ما رو تحویل نمے گیرے!
لبخندم را پر رنگ ڪردم:این چہ حرفیہ دیونہ؟!
گونہ اش را بوسیدم و گفتم:دلم برات یہ ذرہ شدہ بود! خیلے یہ ذرہ!
از آغوشش بیرون آمدم،لبش را ڪج ڪرد:آرہ جون خودت! از احوال پرسیات مشخصہ!
همراہ هم وارد خیابان شدیم،ناگهان زهرا گفت:راحت شدینا رایحہ؟!
متعجب نگاهش ڪردم:از چے راحت شدیم؟!
او هم با تعجب بہ صورتم خیرہ شد:از شر حافظ دیگہ!
_یعنے چے؟!
_مگہ خبر ندارے؟!
سرم را تڪان دادم:از چے خبر ندارم؟!
_حاج محمد اینا دارن از محلہ میرن! بابام گفت حاج باقر خوب حقشونو گذاشت ڪف دستشون!
گیچ ایستادم و بازوے زهرا را ڪشیدم:از چے حرف میزنے؟!
بہ پیشانے اش چین داد:از الم شنگہ ے حافظ دیگہ!
تنم لرزید:ڪدوم الم شنگہ؟!
بهت در چشم هایش نشست:مگہ خبر ندارے؟!
بے طاقت گفتم:میگے چے شدہ یا نہ؟!
با زبان لبش را تر ڪرد و انگار بخواهد داستان مهیجے را تعریف ڪند با آب و تاب زبان باز ڪرد:روز چهارم عید بود،عید دیدنے رفتہ بودیم خونہ ے حاج باقر.
یڪم نشستیم و خواستیم بلند شیم ڪہ در زدن،اونم چہ در زدنے! بلانسبت انگار حیوون چارپا داشت بہ در لگد مینداخت!
داداشت! محراب!
مڪث ڪرد بازویش را تڪان دادم:خب!
_رفت درو وا ڪنہ،جونم برات بگہ ڪہ همہ هراسون پریدیم تو ایوون ڪہ ببینیم چہ خبرہ.
یهو در وا شد و حافظ پرید رو محراب! بابام و حاج باقر سریع رفتن سمتشون.
مام دوییدیم ڪہ ببینیم چے شدہ،بابام و حاج باقر بہ زور حافظو نگہ داشتہ بودن.
چنان عربدہ میڪشید ڪہ هنوز صداش تو گوشمہ.
داد میزدا رایحہ! اصلا فڪ نمے ڪردم اون حافظ با شخصیت و آروم باشہ!
همہ هاج و واج موندہ بودیم،یهو سر محراب داد ڪشید ڪہ چہ چرت و پرتے پشت سر من بہ حاج فتاح گفتے؟!
محرابم بلند شد آروم گفت احترام خودتو نگہ دار! حاج فتاح چندتا سوال پرسید منم بدون اضافہ و ڪم جواب درستو بهش دادم.
حافظ دوبارہ پرید سمتش ڪہ حاج باقر نگهش داشت. چندتا از همسایہ هام جمع شدہ بودن جلوے در.
حافظم بہ در لگد انداخت و عربیدہ ڪشید یڪے بہ نعل میزنے یڪے بہ میخ آقا محراب! هم دختر حاج فتاحو میخواے هم دختر حاج خلیلو!
اینو ڪہ نگفت رنگ محراب عین لبو سرخ شد!
حاج باقر با اخم سر حافظ داد زد ڪہ حرف دهنتو بفهم! پاے دختر حاج فتاحو وسط نڪش،راجع بہ دختراے حاج خلیل ڪہ اصلا دهن وا نڪن!
حاج باقر خواست ببرتش بیرون ڪہ دوبارہ حافظ صداشو انداخت رو سرش ڪہ حاج باقر پسرت زن میخواد اونم نہ یڪے! یڪے یڪے یڪے!
هم رایحہ خانم هم الناز خانم! احتمالا میخواد حرمسرا را بندازہ!
محرابو ڪارد مے زدے خونش در نمے اومد،پرید سمت حافظ! خالہ ماہ گل سریع رفت بین شون!
حافظ جلوے پاے محراب تف ڪرد ڪہ خیلے هوس باز و طماعے! دیگہ واسہ من جانماز آب نڪش!
حاج باقر ڪہ اصلا حال درستے نداشت،برگشت گفت حافظ یہ ڪلمہ دیگہ راجع بہ رایحہ حرف بزنے دندوناتو خرد مے ڪنم! محراب بہ هیچڪس چشم ندارہ! خصوصا بہ خواهرش!
حافظم چندتا لیچار گفت و باباے من و همسایہ ها راهیش ڪردن رفت!
بابام مے گفت نمے دونم حاج باقر چے ڪار ڪرد ڪہ بار و بندیلشونو جمع ڪردن از محلہ برن!
قلبم بہ تپش افتادہ بود،یڪ دستم را روے دهانم گذاشتم و یڪ دستم را روے قلبم.
زمزمہ ڪردم:یا فاطمہ ے زهرا!
سپس محڪم لبم را گاز گرفتم،آنقدر محڪم ڪہ طعم خون در دهانم پیچید! دیگر صداے زهرا را نمے شنیدم!
فقط نگاہ دلخور محراب جلوے چشم هایم بود!
•♡•
با صداے باز و بستہ شدن در سریع دفتر را بست و زیر لحافش پنهان ڪرد!
صداے مادرش از پذیرایے بہ گوش رسید:مهتاب! نیستے؟!
نفس عمیقے ڪشید و ڪلافہ بہ موهایش چنگ انداخت!
هیچ چیز شبیہ بہ چیزهایے ڪہ برایش تعریف ڪردہ بودند نبود! هیچ چیز!
بہ خصوص رایحہ!
.
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
Instagram:Leilysoltaniii
•○● @Ayeh_Hayeh_Jonon ●○•
👈🏻ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است👉🏻
4_379675495513457295.mp3
7.02M
#بهوقتدعایکمیل📖🤲
رفقا:)
دعای کمیل ازون دعاهاییه که حال آدمو خوب میکنه🌱
که گاهی میون دعا، یه عبارتی حرف دل آدمو میزنه ...
#ازدستندیمدعایکمیلرو❤️
🎙 دعای پرفیض #کمیل با صدای #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
•°|🍃 @ZEINABIHA2
🌱🌸 . . .
.
.
.
.روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
بردن نام حسین بن علی میچسبد
السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني جميعا سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
**السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولادِ الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
پدر خانواده که نباشد؛همه از هم گسیخته میشوند؛
حضرت پدر وقتی که برگردی همه ما و قلب هایمان به هم پیوند خواهند خورد؛
ای دلیل آرامش و قرارم برگرد..........
#یاایهاالعزیز
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴|@ZEINABIHA2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونھ با امامِزمان ارتباط قلبــ♥️ــے
برقرار کنیم؟
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴|@ZEINABIHA2
[•°♥️🌿°•]
خداوند
به همه پسرها اجازه نداده است لباس پیامبر(ص)را بپوشند
اما به همه دخترها چادر مادر
را امانت داد 😍❤️
🏴| @ZEINABIHA2
✨🏴 . . .
.
.
.
هیچ وقت نگو:
محیط خرابه
منم خراب شدم!🍁🍂
• همانگونه که هرچی هوا سردتر باشه
لباست رو بیشتر میکنی!
• پس هر چے جامعه فاسـدتر شد
تو لباسِ تقوات رو بیشتر کن.🌈
مقاوم تر باش . . .
قویتر باش . . .🌙
.
.
.
🖤
@zeinabiha2
🖤
.
.
.
✨🏴 . . .
✨🏴 . . .
.
.
.
#تکست💜
•
•
اعتماد بـه | #خدا |🌱
کوه ها را کوچک نمیکند،
بالا رفتن از آن را آسان میکند...!
.
.
.
🖤
@zeinabiha2
🖤
.
.
.
✨🏴 . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠علت دلگیر بودن غروب جمعه
🎙حجت الاسلام_میرزا محمدی
#ما_ملت_امام_حسینیم
✨
.
.
.
🖤
@zeinabiha2
🖤
.
.
.
✨🏴 . . .
🔸 پس کسانی که از #حجاب فراری اند❗️
👠 و بهانہ کرده اند که بخاطر #دل خودمان میخواهیم و دوست داریم اینطور بگردیم و کاری به کسی نداریم...
🔸 از این دست حرفها، حقیقتأ بدنبال رفع این حد و حدودی است که #اسلام ایجاد کرده.
🚫 اسلام #نفسامّارهی آدمی را از این سرکشی مخرب، مهار میکند❗️
🍃 حجاب، تنها #سلاحی است که از هردو شخص مهاجم و #مدافع، حفاظت میکند...
✍حضرتآیتاللهالعظمیامامخامنهای
🏴| @ZEINABIHA2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ یا شهادت؟!
اللهمارزقناشهادتفیسبیلڪ بحقالزینب(س)
#حاج_حسین_یڪتا
🏴| @ZEINABIHA2
✨🏴. . .
.
.
.
#بیـــــــــــو
#حضرتمهدی(عج)
انتظارِ ما را بہ
جمعه ها ختم نکݧید||☝️🏻
ما ساݪهاست که
منتظرِ خۅن خۅاهِ ځسیݧیم♥
🕊عــشاقﭐلشـــهــادتـــ❥
.
.
.
🖤
@zeinabiha2
. 🖤
.
.🏴✨ . . .
گفت: تجربی میخونم؛قراره پزشک بشم✌️🏻'
گفتم: بندگی میخونم؛ قراره شهید بشم🌱ツ
🏴| @ZEINABIHA2
༻﷽༺
💔دارد تمام مےشود #آقا عزاےتو
ڪم گريہ ڪردهايم محرم براےتو
💔تازه بہ شام مےرسد از راه قافلہ
تازه رسیده نوبٺ طشٺ طلاے تو
#شب_آخر_دلم_گردیده_بےتاب💔
#خداحافظمحرم_ماه_ارباب✋🏻😔
🏴| @ZEINABIHA2
🌱🌸 . . .
.
.
.
.روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
بردن نام حسین بن علی میچسبد
السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني جميعا سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
**السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولادِ الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .