eitaa logo
زینبی ها
4.4هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
194 فایل
ما نسل ظهوریم اگر برخیزیم... _من!🍃 @zeinabiha22 _شرایط🥀 @Hh1400h _حرفتو ناشناس بزن... https://harfeto.timefriend.net/17367927276640 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌸بی‌ هوا اولِ‌ صبح، سخت‌ هوایت‌ کردم...! 🌱| @ZEINABIHA2
🕊| شهید محمدرضا دهقان : 💢کنترل نگاه!! 🔹مادر شهید : هیچ گاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی کرد و به شدت مقید وچشم پاک بود. اوقاتی که در مهمانی های خانوادگی بود، اگر بانوان حضور داشتند حریم شرعی را رعایت می کرد. اگر جمع بابت موضوعی می خندیدند سرش را پایین می انداخت و می خندید. 💔 🥀 یـاد شهدا با ذکر 🌷 🌱| @ZEINABIHA2
☺️🌱 😍🤞 جوانان خودسازی كنند هم خودسازی علمی، هم خودسازی اخلـاقی و معنوی و دینی، هم خودسازی جسمی و روحیه و امید خود را برای دفاع از این كشور حفظ نمایند كه این سرمایه‌ی بسیار بزرگی است. [✍🏼] مقام معظم رهبری [🗓] 13/آبان/1381 🌱| @ZEINABIHA2
✅ در محضر قرآن و عترت 🌱| @ZEINABIHA2
مادر شهيد مي گفت : شب شهادت محمد ، خودش به خوابم آمد !! محمد رو به رويم ايستاده بود... ديدم روي لباس محمد خون و سرش خاك هست ... آمدم خاك را پاك كنم ...! محمد به من گفت : مامان جان خاك را پاك نكن ، اين خاك تبرك سوريه است...! همان لحظه از خواب بيدار شدم و دقايقي بعد خبر شهادت محمد را دادند...!  شهادت شهيد محمد اتابه شادی روحش پنج صلوات 🌱| @ZEINABIHA2
تاریخ شهادت شادی روحش پنج صلوات 🌱| @ZEINABIHA2
"عج"✨ جمعه تنها با تو زیبا می‌شود :) ای قرارِ دل بی‌قرارم• | | 🌱| @ZEINABIHA2
🕊|شهید محمود بیضایی : 💢برای علی‌اکبر (ع) 🔹دکتر احمدرضا بیضایی: محمودرضـا قد بلندی داشت پیکرش توی تابوتی که در معراج شهدا برای تشییع آماده شده بود جا نگرفت رفتند تابوت دیگری بیاورند رفقایش در این فاصله نشستند بالـای سرش ‌یکی از بچه ها خواست روضه بخواند گفت : محمودرضا دهه اول محرم گاهی که کارش زیاد بود همه ده شب را نمی توانست هیأت بیایید ، اما شب روضه علی اکبر (ع) حتما می آمد و دَمِ علی علی میگرفت. این را که گفت دیگر نتوانست ادامه بدهد و زد زیر گریه. 📗برگرفته از کتاب تو شهید نمی‌شوی،صفحه110 🌻 🥀 یاد شهدا با ذکر 🌷 🌱| @ZENABIHA2
🕊🌷🕊🌷🕊 ای خدا فکرمان را بسیجی کن وقت پرواز مرا خلیلی کن هم مرا غیرت بسیجی ده هم دلم وصل بر شهیدی کن ❣️ ♥️ 💗 تا ابد مدیون خون شهیدانیم... 🌱| @zeinabiha2
به وقت رمان 😍
❤️رمان پلاک پنهان❤️ نويسنده : فاطمه اميرى موضوع: خلاصه: داستان رمان درباره‌ی سمانه دختری مهربان و فعال در عرصه‌های فرهنگی سیاسی دانشگاه است که به دلیل رابطه‌ی فامیلی با یکی از مردان خانواده، هدف انتقام گروه خلافکاری می‌شود. این سبب می‌شود که در انتخابات، اتفاقی دور از انتظار برایش اتفاق بیفتد. @zeinbiha2 کپی باذکر صلوات 🥰😉 ادمین رمان :@chabok59