51.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🏴. . .
.
.
.
🔳 #زمینه #شب_دوم #محرم🏴
🌴یه قافله امید یه رشته مروارید
🌴یه قافله مهتاب تو هاله خورشید
🎤 #محمودکریمی
.
.
🖤
@zeinabiha2
. 🖤
.
.🏴✨ . . .
سلام علیکم خیر مقدم میگم به شما زینی ها و اعضای کانال چفیه خونی که مهمان ما هستن با نظر ارباب
توفیق شد و تو این روز خاص
تو روز جمعه مختص ارباب
توروزی که اول محرمه
توروزی که یه خبری هست
بیامو مهمون دلاتون بشم💔
دیشب مامانایی که نی نی کوچولو دارند
شیرخواره دارند، لباسای بچه هاشونو
آماده میکردن واسه امروز ولی با وجود کرونا امسال نشد این مامانا برن
آخه شیرخوارگانه وخبر دارید که؟
شیرخواره هاشونو میبرند تا شیر خواره رباب
سلامتیشونو تضمین کنه که متبرڪ کنند
غنچه هاشونو تو روضه شیرخواره…🍂
انگار بگیر که قرص ماه
هی علی رو از این دست به اون دست میکردند
از این آغوش به اون آغوش
آخه شیش ماهه ها خیلی دلبرند…🍂
چرا میدونستند اما
دلاشون پر کینه شده بود
کاری به شیش ماهه و سه ساله و پیرمرد نود ساله نداشتند
پر از کینه بودند نامردی تو وجودشون موج میزد…
علی تشنش بود
رباب میخواست بهش شیر بده
اما آخه شیر که نداشت…
علی هی با دستای کوچیکش میکشید به سینه مادر اما…
دیدین شیرخواره ها چجوری با اون دستای کوچولوشون دستتو سفت میگیرند؟
.
.
.
هی سکینه دستای کوچولوی داداش علیش رو میگرفت، اما علی جون نداشت که سفت دستای خواهرشو بگیره…
علی حتی نمیتونست اشڪ بریزه…💔💔💔
آقا دیگه یاری نداشت
کمرش خم شده بود
آخه علی اکبرش رفته بود
تازه همین چند دقیقه قبلش داغ برادر دیده بود
داشت آماده رزم میشد
سوار بر ذوالجناح شد، رو کرد به عمه زینب
و گفت: خواهر کودک شیرخوارمو بیار واسه آخرین بار ببینمش.
عمه رفت داخل خیمه دید رباب پریشونه
سکینه و رقیه و همه اهل خیمه گاه از بی قراری و ضعف علی بی قرار شده بودند
قنداق علی رو گرفت
برد داد دست آقا …
آقا تا علی رو دید دلشون تاب نیوورد
گفتند میبرمش پیش سپاه دشمن
این بچه صغیر دلشون به رحم میاد
سیرابش میکنند…
رباب انگار قوت گرفت خوشحال شد
آقا علی رو گرفتند زیر عبا و راهی سپاه دشمن شدند…
قوم الظالمین تا دیدند از دور آقا میاند
گفتند : حسین بی یار و یاور شده
قرآن آورده تا اتمام حجت کنه و جنگ تموم شه…
آقا رسید روبه رو سپاه عمر سعد
عبا رو زدند کنار یکهو همه دیدند
دردانه ی آقا زیر عبا بوده
شبیهه قرص ماهه
صورتش با همه رنگ پریدگی زیباییش چشمگیره
سفیدی گلوش خیلی به چشم میاد…💔
آقا علی رو گرفتن رو دست و بالای سرشون قرار دادند فرمودند:
«ان لم ترحمونى فرحموا هذا الطفل الرضیع»
یعنے این بچه کوچیکه شیر خواره بهش رحم کنید…😭
آبش بدید میمیره، آبشم ندید میمیره
اصلا بیایند خودتون ببرید سیرابش کنید و برش گردونید…💔
حرمله ملعون روبه شمر لعنت الله علیه کرد و گفت: سیرابش کنم؟ سفیدے گلوش خیلی به چشم میاد
نامرد خندید و گفت : سیرابش کن
حرمله تیر سه شعبه رو کشید و… 💔😭
دل حسین ریخت
دست مبارکشون رو گرفت زیر گلوی علی
خون علی رو به طرف آسمون پاشیدند
آقا امام باقر"ع" میفرمایند : قطره ای از خون علی روی زمین نیومد…💔
علی رو برد پشت خیمه ها
آروم آروم زمین رو کند
اومد علی رو بزاره داخل خاک که
یهو یه صدایی گفت:
مهلا مهلا یابن الزهرا…💔💔