زینبی ها
#قسمت33 یوزارسیف ادامه نامه را با چشمانم به دل کشیدم که چنین بود:جانم برایت بگوید که اقارضا ,سرنو
#قسمت34
یوزارسیف
وقتی درخیالم به کودکی مراجعه میکنم,انگار درون خوابی مبهم قدم میگذارم خوابی که از تمام خاطرات کودکی این سفر پررنگ تر از بقیه ی خاطرات است اری این سفر که مجبور شدم به تنهایی ودر غصه ی مادر وغم دوری پدر وغم از دست دادن خواهرها,سفرکنم,درخاطرم منقش است,انگار که این سفر باید حک میشد ومن از این سفر درسها میگرفتم وراه اینده ام را انتخاب میکردم,اینده ای که تصمیم گرفتم ,من به سهم خودم با هرچه تکفیری وسلفی بود باید بجنگم وبا کمک سربازانی گمنام برای امام زمانی غریب جانبازی کنیم ودنیا را از وجود نحس دیو سیرتان انسان نما,پاک نماییم.
همراه اقا رضا وهمسرش خدیجه خانم که ماه های اخر بارداریش را میگذراند سوار بر اتوبوسی شدیم که ظرفیت چهل نفر را داشت اما بالغ بر هفتادنفر از بزرگ وکوچک,با باروبنه ,سوارشده بودند,حرکت کردیم,من یوسف ,کودکی پنج ساله با گذراندن روزی پراز التهاب وشکنجه ,همراه با اشنایی دور,به سمت دیاری غریب حرکت کردیم,دیاری که مشهور بود به شیعه پروری ومهمان نوازی.....ساعتی از حرکتمان میگذشت که خورشید غروب کرد وما درتاریکی شب ,سوار برماشینی که از هرم نفسهای مسافرینش ,هوایش دم کرده شده بود وهرلحظه صدای کودکی یا اواز لای لای مادری,سکوت پراز هرم والتهابش را میشکست ,من کنار شیشه ی اتوبوس به تنگی وبافشار انچنان میخکوب شده بودم که حتی قادر به تکان دادن ناخن پایم را نداشتم, خدیجه خانم درکنار من واقارضا هم چسپیده به همسرش,وسط راهرو اتوبوس قوطیهای حلبی گذاشته بودن که هرکدام محل نشستن یک مرد یا زنی با فرزندش بود,بااینکه جایم تنگ بود واصلا راحت نبودم ,اما گرمای داخل اتوبوس وسختیهای قبل از سوارشدن وخستگی ان باعث شد پلکهای چشمهایم روی هم اید وکم کم به خوابی عمیق فرو روم...
نمیدانم چه مدت درخواب بودم که....
ادامه دارد...
📚نویسنده...ط،حسینی
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت شیرین از مادر شهیدان خالقی پور که رهبرانقلاب رو به صرف لوبیاپلو دعوت کرد!
#من_انقلـابےام 🤞🏻
🇮🇷| @ZEINABIHA2
#ختم_ده_صلوات
هدیه به
#شهید_مهدی_آقایی_بنادکوکی
شهداےگمنام
شهداےازصدراسلام تاکنون
شهداےمدافع ،مدافع وطن،مدافع سلامت
شهداےکه امروزسالروزولادت یاشهادتشونه
تاریخ شهادت
#11_18
4_5832412553988278299.mp3
4.48M
°•🌱
○• دافع البلایا
"حسین"
اینه خواهش آخرم
" اللهم ارزقنا حرم "🥺🕌
#مداحی🎼
#حسینجانم♥️
#حسینسیبسرخی🎤
#من_انقلـابےام
🇮🇷| @ZEINABIHA2
•🌤🌻•
حیدرۍواربیاحیـدرڪرارزمان
جمڪرانمنتظــرمنبرمردانہتوست
پردهبردارازاینمصلحتطولانے
ڪهجہانمعبدومنزلگہشاهانهتوست..♥️
#السلامعلیڪیابقیةاللہ✨
🇮🇷| @ZEINABIHA2
goshe-hejaz.mp3
1.4M
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌻اَللَّهُمَّعَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌻
🇮🇷| @ZEINABIHA2
زینبی ها
#قسمت34 یوزارسیف وقتی درخیالم به کودکی مراجعه میکنم,انگار درون خوابی مبهم قدم میگذارم خوابی که از
#قسمت35
یوزارسیف
نامه را کمی بالاتر اوردم وادامه اش را که برایم جالب ودرد اور شده بود شروع به خواندن کردم:
اری نمیدانم چه مدت از خواب افتادنم گذشته بود که با صدایی شبیهه به تیر اندازی شدید وترمز ناگهانی اتوبوس با اینکه جایم تنگ بود به جلو پرتاب شدم واز خواب پریدم.
خدیجه خانم مثل گنجشکی که در دام لاشخور گرفتار شده میلرزید واقا رضا اورا دراغوش گرفته بود وسعی داشت با سخنان امید وار کننده ای که خود به انها اعتقادی نداشت,اورا ارام کند.
چند مردی که مسلح بودند وقرار بود از اتوبوس ما,محافظت کنند ارام ارام به جلو خزیدند تا در نزدیکی در ورودی باشند که هنوز انها در جای خود مستقر نشده بودند ,ناگهان در اتوبوس با صدای تیراندازی وحشتناکی از هم پاشید وچندین نفر مسلح روی بسته وارد اتوبوس شدند,بااینکه بچه بودم ودرکی از جنگ وکشتار نمیباید داشته باشم اما صحنه های خشنی که قبلا پیش رویم دیده بودم ,به من هشدار میداد که باید شاهد صحنه های دلخراش وهول انگیز تری باشم....به توصیه ی اقا رضا ارام خودم را در پناه خدیجه خانم به گوشه ای کوچک اما درظاهر امن پشت صندلی جلویی کشاندم ونا گاه....
به اینجای نامه رسیدم ,استرش تمام وجودم را گرفته بود وخودم را جای یوزارسیف پنج ساله گذاشتم...به خدا قسم که اگر من بودم ,بدن کوچک وروح لطیفم طاقت اینهمه ظلم را نداشت,اخر چرا؟؟اینهمه ظلم وکشتار مظلومان به چه علت؟؟یعنی پذیرش راه حق وکلام حق وروی اوری به مظلوم ترین وحق ترین حزب الله ,اینهمه زجر کشیدن دارد؟!!! وبه راستی که شاعر چه زیبا گفته:دربیابان گربه شوق کعبه خواهی زد قدم....سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور..
ولی خار مغیلان کجا وکشته شدن عزیزان کجا؟؟!!
واقعا عجب صبری خدا دارد!!!!
واقعا روح وجانم توان شنیدن حادثه غمبار دیگری برای یوسف را نداشت,سکوت خانه نشانه ی خواب بودن پدرومادرم بود ارام از جا بلند شدم تا با زدن ابی به سروصورتم,مهیایی خواندن ادامه ی داستان یوسف شوم...
ادامه دارد...
📚نویسنده...ط;حسینی
بہ یاد آنانڪہ
هـرگز فرود نیامدند
تا نامِ ایران
بر فراز #آسمانهـا جاودان بماند...
نوزدهم بهمن یاد شهـدای تیزپرواز و روز نیروی هوایی گرامی باد.
به یادِ شهیدان
#عباس_بابایی
#عباس_دوران
#احمد_کشوری
#روزبہ_ناظریان
#علے_اڪبرشیرودی🌷
شادی روحشان ده صلوات
🌸🍃
السلام علیک یا صاحب الزمان 💫
یا خليفهْ الرحمان
یا شریک القُرآن
یا اِمام الانِس و الجان
یا سیدی و مولای،
الامان، الامان، الامان.....
@zeinabiha2
#ریحانه 🌹🍃
من یڪ بانوے محجبهامـ….✋
👈 #لطفامرامسخرهڪنید👉….
❌من از مسخره شدن هراسی ندارمـ❌
نوح را هم مسخره کردند (هود (۱۱) : ۳۸)
موسی را هم... (شعرا (۲۶): ۲۵)
صالح را هم ... (احقاف (۴۶): ۲۶)
در یک کلمه: مسخره شدن، چیز مشترکی بود که همهی پیامبران آن را تجربه کردند. (حجر (۱۵):۱۱)✌️
خداوند به ما دستور داده است: از آنان روی گردان! ☝️ما شرّ مسخره کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد. (حجر (۱۵) :۹۵)
🌸مادرم زهرا(س) جلوے نابینا هم حجابش را حفظ ڪرد! 😌
من هم یک محجبه امـ💖 !
الگویمـ حضرت زهراست!
پس عیب ندارد مرا مسخره کنید...✌️
#مناگرچادرےامازنظرلطفشماستـــ ❤️🍃
💚🍃 @zeinabiha2
°•°•°•🥀
⇜📲 تلـنگرانه↝
⇜🌙 مهدویت↝
اگهکسیتوکُماباشه؛
خانوادشهمهمنتظرنڪهبرگرده...
خیلیامونتوکمایگناهرفتیم؛
آقامون امام زمانمون منتظرمونَِ...
#وقتشنشدهکهبرگردیم؟!
#منتظرانہ
#مھدوۍ
🌱| @zeinabiha2
زینبی ها
#قسمت35 یوزارسیف نامه را کمی بالاتر اوردم وادامه اش را که برایم جالب ودرد اور شده بود شروع به خوا
#قسمت36
یوزارسیف
انگار همه خواب بودن,یا شایدم درفکر وخیال اینده دست وپا میزدند وخودشان را به خواب زده بودند ,درهرحال خیلی راحت,ابی به سروصورتم زدم ویه لیوان اب خنک بالا زدم وامدم تا ادامه ی نامه را بخوانم :وناگاه با صدای رگباری شدید واه وناله های مظلومینی که در اطرافم در خون خود میغلتیدند سرم را بالا اوردم وبا پاشیده شدن خون خدیجه خانم برصورتم,اشکم جاری ودوباره به پناهگاه خودم فرو رفتم...دلم میخواست من هم میمردم وشاید مرده بودم ونمیدانستم ,افرادی که حمله کرده بودند,وقتی مطمین شدند هیچ کس زنده نمانده است قصد ترک اتوبوس را داشتند که یکی از انها با لهجه ای غلیظ گفت:محمد عمر ...پایین بیا ,این رافضیها الان در ورودی جهنم صف کشیدند,بیا بیرون,بقیه ی مجاهدان منتظرند تا ما اینجا را ترک کنیم وبا یک شلیک رگباری به باک اتوبوس,همه شان را به هوا بفرستیم ویک اتش بازی حسابی راه بیاندازیم وابوعمر قهقه ای شیطانی سرداد ودرجوابش گفت:بصیر ...هی بصیر...اگر اتوبوس را هوا بفرستیم بوی کبابی که از جزغاله شدن این رافضیها بلند میشود ,اشتهای من را تحریک میکند ومیدانی وقتی هوس کنم چیزی بخورم باید بخورم وچون دراین بیابان هیچ گوشت حیوانی گیرنمیاید که به دندان بکشم مجبورم تو را کباب کنم وبه نیش بکشم وبااین حرف محمدعمر ,هردو زدند زیر خنده,انگار اینان که جلویشان به کام مرگ فرو رفته اند,انسان نیستند همه از یک مشت مورچه هم در پیش چشم اینان کمترند وکمترین عذاب وجدانی از این کشتار فجیع ,نداشتند...
باشنیدن حرفهای ان دو سلفی خیالم راحت شد که تا دقایقی دیگر من هم به خواهرم زهرا...زهرایی که مظلومانه امروز پر کشید,به او میپیوندم واز عذاب ورنج این دنیا خلاص میشوم...
با پایین رفتن ان چند مهاجم خونخوار چشمانم را بستم ودرعالم بچگی مدام امام حسین ع را صدا میزدم تا شاید با اوردن این نام مقدس ,درد کشته شدن ومرگم اسان تر شود...اخر پدرم همیشه توصیه میکرد هرجا کارتان گیر کرد دست به دامان ابا عبدالله بزنید که خود چاره هر مشکل است ومن دراین سن کم,این لحظات رقص مرگ را مشکل ترین مشکل دنیا میدانستم ومدام نام مبارک ارباب را تکرار میکردم ,که ناگهان....
ادامه دارد...
📚نویسنده ...ط;حسینی
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
[🇮🇷🌙]
.
.
ـوَالـْفَــجْـــر
ـوَلَيَــالٍ عَشْــر
ـوَالشَّـفـ؏ وَالْــوَتْر
ـوَاللَّــيْــلِ إِذَا يَــسْــــر . .
🇮🇷| @ZEINABIHA2
دل من جآیگاه رفیقے سٺ🚘
کہ گہ آرام جآن اسٺ❤️
بودنش کآفیسٺ برایم🧣
#رفیقانه🌼
#چادرانه 🌱
❤️ | @zeinabiha2
•| #اصل_میدی؟؟😉
✗ آغاز یک گناه بزرگ ✗😳
شاید فکر میکنی سرگرمی است 🤔
و شاید حوصله ات سر رفته تنهایی 👌
احساس تنهایی میکنی ...😢👌
ای جوان به گوش باش👂🗣
ای جوان مراقب باش 🤔
که شیطان بر تو دام نهاده است😟
متاسفانه در فضای مجازی🤳
پر از گروههایی است که جز آشنا شدن های👫
خلاف شروع چیز دیگری👈 هدف نیست ...🤦♀
● ای جوان مگر اصل تو ...🙂
مسلمان بودنت نیست❗️😍👌
اسلام دین پاکت نیست❗️❤️👌
پیامبرت حضرت ♡ םבםב ♡ﷺنیست😍👌
● مگر از امت اش نیستی....؟!! 👌
وای به روزی که در قیامت پیامبرمان بگوید
تو از امت من نیستی....😳😭
| این شروع شیطانی و گفتگو را آغاز نکن...|😢👌😉
🌼| @zeinabiha2
🦋| #تفکر
حتیاگر هیچڪسهمنفھمہ
خـــــدامیبینہرفیق ...
چہتویڪوچہوخیابون چہ
#فضـــــایمجازی ...
خداییڪہهمشاهده
همقاضی ...🙂🌿
🌼| @zeinabiha2
﷽❣ سـ✋🏻ـلام امام زمانم ❣﷽
یادت نرود همیشه فردایی هست
در قلب کویر آب گوارایی هست
گر موج زند جهان ز نامردیها
نومید نباش، عزیز زهـرایی هست
اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ
صبحتون مهدوے 🌼 🍃
🌸| @zeinabiha2
هر صبح طلوع دوباره خوشبختی
و امید دیگری است
بگشای دلت را به مهربانی
و عشق رادر قلبت مهمان کن❤️
بی شک شکوفه های خوشبختی
درزندگیت گل خواهدکرد!!🌝
☀️سلام صبحتون بخیر☀️
🌼| @zeinabiha2