May 11
مجيد ۱۸ سالشبودڪھٺصميم گرفٺبرودجبهھهرڪارےڪردیمڪھ مانعرفٺنشبشيم ، فايدھاے نداشٺ.باباشبهشگفٺ:ٺوبمونٺا منبرم ، هر وقٺبرگشٺمٺوبرو.
قبولنمےڪردومےگفٺبايد برم...
روزاعزامبهشگفٺم: مجيد! من دوسٺندارمٺورو دسٺو پاشڪسٺھببينما!
مواظبخودٺباش، نرےو درب و داغون برگردے
خنديد وگفٺ: نه مامان! خيالٺ راحٺ،منجورےميرمڪھديگھ حٺےجنازھامهم بھدسٺٺنرسھ
بھشوخےگفتم: لال شے ! اين چھ حرفيھميزنے
چيزےنگفٺو ساڪٺماند...
موقع اعزامٺقريباًٺمام مادرهاٺوے محوطھےچمن پادگان ،ڪنار بچھ هاشونبودنداما مجيد اصلاً ڪنارم نمےماندمن هم دوسٺداشٺمبچه اممثبقيھبسيجےهایھڪمڪنارم بمونهامامجيدڪممیومد
هروقٺهم مےيومد ،گونھهام رو مےگرفٺومےگفٺ: چيھمامان! چرا رنگٺپريدھ؟چرا ناراحٺے؟
بهشگفٺم: اينچھوضعشھ؟ همھےبسيجےهاڪنارمادراشون هسٺنٺوچرامدام اين ور و اون ور ميرےو پيشمنمےنشينے؟
اولشطفرھمےرفٺوجوابنميداد
يھبارڪھخيلےاصرارڪردمڪھڪنارم بمونھ، گفٺ:مامان جان!من وقٺےڪنارٺمےنشينم واون احساس مادرانھروٺوي چهرھاٺ مےبينممےٺرسمشيطونوسوسھامڪنھونذارھبرم جبهھمےٺرسم اين محبٺمادرےمانع از رفٺنم بشھواسھهمينڪمميامڪنارٺ مےشينم... موقعرفٺناومدسراغمباهام روبوسےڪردوگفٺ:مامان! وقٺے سوار شديم منوسط اٺوبوس مے ايسٺممنٺو رو نگاھمےڪنم ،ٺو هم منرونگاهڪنٺاجايےڪھميشھهمديگھرونگاھڪنيم...وقٺےماشين حرڪٺڪردٺالحظھےآخر براش دسٺٺڪون ميدادماوهم برام دسٺٺڪونمےدادٺاجایےڪھدیگھهمدیگھروندیدیماينآخرينديدارمونبودچند روز بعدخبر شهادٺش رو آوردندهمونطورڪھخودش گفٺھبود ديگھجسدشبرنگشٺهنوز همبرنگشٺھ...
راوے: مادر شهيد مجيد قنبرے
منبع:ڪٺابحڪایٺفرزندانروح الله ۲ ، ص۹۲
@zeinabiha2
مؤدب
بشینـےجلوآقاٺ
سرٺوازخجلٺپایینبندازے
وباهاشحرفبزنـے ...
ازخودٺگِلہڪنے ...
اینارو
حـاجحسینمـےگفٺن
باورڪنآقامیان ...
بگوآقـاجان
یہامشبہروبیاینٺوخونہےمـا
اسٺراحٺڪنین ...