رفیق !
هـروقـتمیخـواستـیگناهڪنـی
بـهاینفڪرکنکهشبـآیِقـدرچقدر
گریهڪردیوبهخدا التماسڪردی
کهببخشتـت ..!
ببینلذتگنـاهبهشکستـنقول
وقراراتباخدا میارزه؟
چطورروتمیشه؛چهبهونهایداری؟!
-برایِخـوببودنبایـدتلاشڪرد (:
🌱| @ZEINABIHA2
همسر شهید
#روحُاللّٰہقربانۍ❤️🕊 :↓
وقتۍ روحاللّٰہ شهید شد
چند وقت بعد که خیلۍ دلم براۍ روحاللّٰه
تنگ شده بود
به خونه خودمون رفتم
وقتۍ کتابۍ که روحُاللّٰه
به من هدیه داده بود را باز کَردم
دیدم که روحاللّٰہ
روۍ برگ گل رز برام نوشته بود:
عشق مَن دلتنگ نباش ..:)♥️
🌱| @ZEINABIHA2
✨🍃شهید سید مصطفی موسوی، جوانترین شهید ایرانی
مدافع حرم که در سن 20 سالگی
به عنوان بسیجی تکاور به سوریه
اعزام شد
در روز بیست و یکم آبان سال 1394،
در شهر حلب سوریه به شهادت رسید.
شهید سید مصطفی موسوی
را به عنوان جوانترین
شهید ایرانی مدافع حرم میشناسند،
به همگان ثابت کرد که جنگیدن با
دشمنان اسلام، سن و سال نمیشناسد
بلکه شجاعت و قلبی مطمئن
به وعده خداوند میخواهد
که همه درد ها و رنج ها
را به جان بخرد
و برای رضای خدا از
همه چیزخود بگذرد
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
#تولد_شهید
#08_18
شادی روحش پنج صلوات
🌱| @ZEINABIHA2
#ابوحلما💔
#قسمت_نهم : بخاطر آنها🌿🌼
با صوت قشنگ قرآن خواندن محمد، بیدار شد. از اتاق بیرون آمد و تماشایش کرد که زیر نور کم سوی آپاژور، آهسته و با لحن دلنشینی قرآن میخواند. محمد که متوجه حضور حلما شد، سرش را بالا آورد. بلند شد و او را آورد کنار خودش روی مبل نشاند. حلما طوری که انگار چیزی از صحبت های دیشب بخاطر ندارد، پرسید: اذانو گفتن؟
محمد لبخندی زد و جواب داد:
-نه هنوز...ده دقیقه ای مونده...ام....امروز حال داری باهام یه جا سربزنیم؟
+موتورتو ک...
-ماشین بابامو میگیرم حالا میای؟
+کجا؟
-بریم میبینی
+با تو باشم هرجا باشه
-قربانت
+نگو اینجور، زنده باشی
(ساعت ۱۱:۲۷- بیمارستان تخصصی کودکان)
+چرا منو آوردی اینجا حالم بد میشه
-میخوام یکی رو ببینی
+کی؟
-بیا
فضای داخلی بیمارستان با بقیه بیمارستانهایی که حلما تا آن موقع دیده بود، فرق داشت. دیوارهایش نقاشی شده و رنگارنگ بودند. کنار تخت های کوچک عروسک های قد ونیم قد به چشم میخورد. بوی مواد ضدعفونی کننده و الکل هم کمتر به مشام میرسید ولی...صدای سرفه های مداوم از گلو های نازک بچه ها گوش را چون خاطر انسان می آزرد. کمی که جلو رفتند محمد با پرستار بخش صحبتی کرد و بعد رو به حلما گفت: اون درِ سمت راست راهرو رو میبینی؟
حلما بهت زده و غمگین پاسخ داد:
+آره
-هلش بده و برو داخل با کمک پرستار لباس مخصوص بپوش و برو پشت شیشه کسی اونجاست که میخوام ببینیش.
حلما بعد از مکث کوتاهی با قدم هایی مردد به طرف در رفت. بعد از تعویض لباس ها و پوشیدن پاپوش های مخصوص، رفت ایستاد پشت شیشه مراقبت های ویژه، پرستار داخل اتاق شد و پرده سبز رنگ را از جلوی شیشه کنار زد. یک نوزاد شش،هفت ماهه در دستگاه زیر ماسک اکسیژن بود. به سرش سِتِ سِرُم وصل کرده بودند و سینه کوچکش آرام بالا و پایین میرفت. یکدفعه یک دختربچه سه، چهار ساله دست حلما را کشید و گفت: اون داداشمه اسمش آرشه، میای اتاق منم ببینی خاله؟
حلما مات چشم های گود افتاده و بی مژه دخترک بود. بی اختیار به سر بی مویش هم نگاهی انداخت و با بغض گفت: اتاقت کجاست؟
دخترک با خوشحالی دست حلما را دنبال خودش کشید و شروع به دویدن کرد. آنها از راهرو مقابل چشمان سرپرستار و محمد عبور کردند و به اتاق صورتی رنگی رسیدند که چهار تخت کوچک درونش قرارداده شده بود. دخترک دست حلما را سمت اولین تخت کشید و خرس کوچک پارچه ای را از زیر تخت بلند کرد و گفت:
×اینو مامانم برام خریده من خیلی دوستش دارم ولی خانم پرستار میگه برای نفسم ضرر داره و باید بندازمش دور، ولی من قایمش میکنم و هر شب به جای صورت مامانم بوسش میکنم ببین...
و خرس را بغل کرد و نفس عمیقی کشید انگار آغوش مادرش را گم کرده باشد، شروع به بوسیدن عروسکش کرد بعد عروسک را سمت حلما گرفت و گفت:
×بوی مامانمو میده
+داره از بینیت خون میاد...خیلی...زیاد....خانم پرستار... پرستار
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم؛ سین.کاف.غین
@zeinabaiha2
درهر قسمت سه صلوات به نیت فرج و سلامتی امام زمان عج بر گردان شماست
🔰واکنش توئیتری زینب سلیمانی، فرزند حاج قاسم به شکست #ترامپ و پیروزی #بایدن:
🔹باخت ترامپ قمارباز و جنایتکار در #انتخابات_آمریکا امری نیست که خوشحالی خود را از آن پنهان کنیم.
🔹خوشحالی از رفتن ترامپ هرگز به معنای رضایت از روی کار آمدن کسی نیست که خود از بانیان داعش است و شهادت سردار ما را «اجرای عدالت» خواند.
#مرگ_بر_آمریکا
🌱| @ZEINABIHA2
✨
سعی کن حرص و
طمع خانه خرابت نکند.
غافل ازواقعه ی روز
حسابت نکند.
ای که دم می زنی
از عشق حسین ابن علی
آن چنان باش
که ارباب جوابت نکند
🌱| @ZEINABIHA2