eitaa logo
زینبی ها
4.2هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
194 فایل
ما نسل ظهوریم اگر برخیزیم... _من!🍃 @zeinabiha22 _شرایط🥀 @Hh1400h _حرفتو ناشناس بزن... https://harfeto.timefriend.net/16847855722639 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
سلاممم بر اعضااا عزیز زینبی هااا😍 یه کانال انگشتر نقره فروشی میخواممم هر کی لینک داره بیاد پیوی من 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻 @Chabok59
به وقت رمان 😍
💔 : بخاطر آنها🌿🌼 با صوت قشنگ قرآن خواندن محمد، بیدار شد. از اتاق بیرون آمد و تماشایش کرد که زیر نور کم سوی آپاژور، آهسته و با لحن دلنشینی قرآن میخواند. محمد که متوجه حضور حلما شد، سرش را بالا آورد. بلند شد و او را آورد کنار خودش روی مبل نشاند. حلما طوری که انگار چیزی از صحبت های دیشب بخاطر ندارد، پرسید: اذانو گفتن؟ محمد لبخندی زد و جواب داد: -نه هنوز...ده دقیقه ای مونده...ام....امروز حال داری باهام یه جا سربزنیم؟ +موتورتو ک... -ماشین بابامو میگیرم حالا میای؟ +کجا؟ -بریم میبینی +با تو باشم هرجا باشه -قربانت +نگو اینجور، زنده باشی (ساعت ۱۱:۲۷- بیمارستان تخصصی کودکان) +چرا منو آوردی اینجا حالم بد میشه -میخوام یکی رو ببینی +کی؟ -بیا فضای داخلی بیمارستان با بقیه بیمارستانهایی که حلما تا آن موقع دیده بود، فرق داشت. دیوارهایش نقاشی شده و رنگارنگ بودند. کنار تخت های کوچک عروسک های قد ونیم قد به چشم میخورد. بوی مواد ضدعفونی کننده و الکل هم کمتر به مشام میرسید ولی...صدای سرفه های مداوم از گلو های نازک بچه ها گوش را چون خاطر انسان می آزرد. کمی که جلو رفتند محمد با پرستار بخش صحبتی کرد و بعد رو به حلما گفت: اون درِ سمت راست راهرو رو میبینی؟ حلما بهت زده و غمگین پاسخ داد: +آره -هلش بده و برو داخل با کمک پرستار لباس مخصوص بپوش و برو پشت شیشه کسی اونجاست که میخوام ببینیش. حلما بعد از مکث کوتاهی با قدم هایی مردد به طرف در رفت. بعد از تعویض لباس ها و پوشیدن پاپوش های مخصوص، رفت ایستاد پشت شیشه مراقبت های ویژه، پرستار داخل اتاق شد و پرده سبز رنگ را از جلوی شیشه کنار زد. یک نوزاد شش،هفت ماهه در دستگاه زیر ماسک اکسیژن بود. به سرش سِتِ سِرُم وصل کرده بودند و سینه کوچکش آرام بالا و پایین میرفت. یکدفعه یک دختربچه سه، چهار ساله دست حلما را کشید و گفت: اون داداشمه اسمش آرشه، میای اتاق منم ببینی خاله؟ حلما مات چشم های گود افتاده و بی مژه دخترک بود. بی اختیار به سر بی مویش هم نگاهی انداخت و با بغض گفت: اتاقت کجاست؟ دخترک با خوشحالی دست حلما را دنبال خودش کشید و شروع به دویدن کرد. آنها از راهرو مقابل چشمان سرپرستار و محمد عبور کردند و به اتاق صورتی رنگی رسیدند که چهار تخت کوچک درونش قرارداده شده بود. دخترک دست حلما را سمت اولین تخت کشید و خرس کوچک پارچه ای را از زیر تخت بلند کرد و گفت: ×اینو مامانم برام خریده من خیلی دوستش دارم ولی خانم پرستار میگه برای نفسم ضرر داره و باید بندازمش دور، ولی من قایمش میکنم و هر شب به جای صورت مامانم بوسش میکنم ببین... و خرس را بغل کرد و نفس عمیقی کشید انگار آغوش مادرش را گم کرده باشد، شروع به بوسیدن عروسکش کرد بعد عروسک را سمت حلما گرفت و گفت: ×بوی مامانمو میده +داره از بینیت خون میاد...خیلی...زیاد....خانم پرستار... پرستار ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غین @zeinabaiha2 درهر قسمت سه صلوات به نیت فرج و سلامتی امام زمان عج بر گردان شماست
🔰واکنش توئیتری زینب سلیمانی، فرزند حاج قاسم به شکست و پیروزی : 🔹باخت ترامپ قمارباز و جنایتکار در امری نیست که خوشحالی خود را از آن پنهان کنیم. 🔹خوشحالی از رفتن ترامپ هرگز به معنای رضایت از روی کار آمدن کسی نیست که خود از بانیان داعش است و شهادت سردار ما را «اجرای عدالت» خواند. 🌱| @ZEINABIHA2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند. غافل ازواقعه ی روز حسابت نکند. ای که دم می زنی از عشق حسین ابن علی آن چنان‌ باش که ارباب جوابت نکند 🌱| @ZEINABIHA2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا که جهان بیمار توست وَ الْأَرْضِ الَّتِی یُبَدِّلُهَا اللَّهُ مِنَ السَّلَام✨ سلامتی؛ ارمغانِ سلام است! و تو ؛ جلوه‌ی تمام و کمالِ ! سَـلامِ بر ؛ نورٌ علیٰ نور است برای آنان که به تلالؤ پسِ پرده‌ات نیز، دلگرمند ... سلام بر تو ؛ سلامتِ آفاق ✨ ! 🌱| @ZEINABIHA2
✅ در محضر قرآن و عترت 🌱| @ZEINABIHA2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید امینی 🌹🌿در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. 🔶در سال دوم دبیرستان ۱۳۵۶ در پی اعتصابی که در دبیرستان رخ داد، او را محرک اصلی شناختند و با تمهیدات مختلف از جمله کم کردن نمره انضباط و اخطار کتبی متعدد به خانواده وی و در نهایت با اینکه او در طول دوران تحصیل خود شاگرد ممتاز بود وی را در چند نمره درسی تجدید کردند.... ولی او همچنان با فعالیت در زمینه رشد و آگاهی دانش آموزان هم دوره‌ی خود و ایراد مقاله هایی در زمینه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی مورد نظر وتعقیب مأموران رژیم واقع می شد. 🔶ایشان از کلاس اول (رشته ریاضی -فیزیک) در دبیرستان سعدی اصفهان مبارزه مخفیانه خود را با رژیم پهلوی آغاز کرد. 🔶همزمان با علنی شدن قیام مردم علیه رژیم ، بویژه پس از واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ ،وی و دوستانش اولین تشکیلات و تظاهرات علنی را در خیابان‌های شهر پی ریزی کردند و بارها با مأموران ساواک درگیر شدند در یکی از شبها پس از قرائت خطبه ای از نهج البلاغه و مقاله ای درباره حجاب در مسجد بیت العباس ، مورد بازخواست شدید ساواک قرار گرفت . 🌹🔶ایشان جوانی بسیار مؤدب و متواضع ، ساده و بی تکلف بود و در ایثار و گذشت در حق دوستان، هوش و استعداد و تلاش بی وقفه در ایجاد تشکیلات و انسجام بین دوستان سر آمد بود. ☘ 🔶🔸وی در شب عید قربان به دست مزدوران رژیم پهلوی، در مسجد شهیدان🌹 به شهادت 🌹 تاریخ شادی روحش پنج صلوات
16.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ... ورود حضرت معصومه(س) به شهر قم 🎤 صابر_خراسانی