ضرورت خیال .mp3
14.19M
🔹 ضرورت خیال
🔸 استاد شجاعی
@zeinabiha2
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔹تلنگری زیبا برای همه ما
این صوت مربوط به کلیپ استاد پناهیان و کلیپ بعدی می باشد
وَنَفَخْتُفِيهِمِنرُّوحِی🦋
بهاحترامِروحِخداکهدردرونتوجودداره
گناهنکن... :)
🔹 امام باقر (عليه السلام) فرمودند 👇
زمانی بر مردم می آيد که امامشان از آنها غايب میشود پس خوشا به حال کسانی که بر امر ما در آن زمان ثابت قدم باشند
🔹 جابر پرسيد 👇
ای فرزند رسول خدا ، بهترين چیزی که مؤمن در آن زمان به کار میبرد و انجام میدهد چيست؟
🔹 امام فرمودند 👇
حفظ زبان و خانه نشينی و ملازم خانه بودن
📚 كمـال الديـن و تمـام النعمـه 📚
جلـد اول / صفحـه ۳۳۱
🔸 خــدایـا
🔸 قَسَمـت میدهیـم
🔸 به باقر العلوم علیه السلام
🔸 فرجِ فرزندشان را همیـن امـروز برسان
🔸 اِلهــی آمیــن 🔸
@zeinabiha2
زینبی ها
#قسمت86 یوزارسیف بعداز نماز,از حرم حضرت رقیه س به هتل مراجعت کردیم وعجب صفایی داشت وبه قول قدیمیا
#قسمت87
یوزارسیف
یوزارسیف با علیرضا از سفر حرف میزدند,من که نمیدونستم چی به چیه,اما انگار سمیه از خیلی وقت پیش تونخ حرفهای اقایون بود ,با تحکم گفت:عه چی چی میگن شما اقایون بزرگوار!!!دارین خودتون میبرین ومیدوزین ومیخواین ما هم ,بی حرف بکنیم تنمان؟!!
زری را نمیدونم,اما من که مثل دم پشت سر علیرضام خواهم رفت....
علیرضا سری تکان داد ودرحالیکه بشقاب غذاش را عقب میزد گفت:زبله...تو غذا میخوردی یا کسب اطلاعات واستراق سمع میکردی؟!!بعدشم مگه ما قراره کجا بریم,نهایتش یه نصف روز طول میکشه,قرار نیست که همسران گرام را درماه عسل تنها بزاریم ویوسف هم درتایید حرفهای علیرضا روبه من گفت:اره دیگه ما صبح بعداز نماز صبح که شما درخواب ناز هستید یه سر میپریم به طرف حلب ویه سرکی به لشکر میزنیم وعصرهم برمیگردیم,تا شما یه زیارت برین وبیاین ماهم اومدیم...
حالا فهمیدم که سمیه چرا اینهمه غیرتی شده,انگار حلب عملیات داشتند وبه قول خودشان میخواستند سرکی بزنند...پس منم سرم را تکان دادم وگفتم:این که مسیله ای نیست,چشمکی به سمیه زدم وادامه دادم:اقایون میخوان برن با دواعش یه تجدید دیدار کنن,خوب ما مانع خیر که نمیشیم بفرمایید...علیرضا که انگار حرفهای من به مذاقش خوش امده بود پرید توحرفم وگفت:احسنت به این درک وفهم ,سمیه خانم از ایشون یاد بگیر...
یوسف که تک تک حرکات من را حفظ بود وگویا تا اخر نطق من را خونده بود روبه علیرضا گفت:صبرکن برادر,فکر کنم زود قضاوت کردی وحرفهای زری خانم ادامه داشته باشه وروبه من گفت:بفرمایید بانو...لپ کلام؟؟
لبخندی زدم وگفتم:افرین به ادم چیز فهمم,همانطور که گفتم مااصلا مانع خیر نمیشیم اما از انجایی که اومدیم ماه عسل,برما واجب است که همسران عزیزتراز جانمان را همراهی کنیم...
خلاصه از ما اصرار واز اقایون انکار که انجا منطقه جنگی هست وجای زن نیست و.....
ولی از پس زبان من وسمیه نتونستند بر بیان وعاقبت با کمال استیصال وبا زور واحبار پذیرفتند که ما همراهیشان کنیم...
بازهم حسهای مبهمی به سراغم امده بود اما پررنگ ترین حس,حس بی قراری بود,اخه قرار بود تا ساعتی دیگر به حرم خانوم زینب کبری س مشرف شویم...
ادامه دارد..
📚نویسنده؛ط_حسینی
『✊🏾💡』
『☘••|•یـہهمچین کانالۍ،✨
•بࢪاهربچہبسیجـۍانقلابۍ🇮🇷
•تجویـز میـݜـہ . . .
•مخصوصااونایۍڪہ
•میخوانشھیدݜن😎☘️
ʝσiŋ→°•|https://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
_راستی پروفایل و پست و استوری های جیگری که می گذاری از کدوم کاناله😎
+انتظار نداری که بگم که😈
_عاقا بگو شام با من🤪
+لوس نشو می گم🙃مال کانال دختری چادری ام(:
_لینکش؟🤨👇
+https://eitaa.com/joinchat/4236181519C6782ef6016
_وآۍ،وآۍ،دآࢪمدیـوونہمیشم...😎💪
+چࢪآ؟؟؟
_بہخاطࢪپسٺهآۍاینکانآل🌱😎↓
https://eitaa.com/joinchat/884080690Cad29140f0f
🖇••اصلاپسٺھآشآدمودیـوونہمیکنہ••
بہجرئٺمیٺونمبگمبهٺریـنکانآلایٺآسـت
★꧁᭄𖣐༅
_ |•°°•🦋🌻🌿 ^_^↓
https://eitaa.com/joinchat/884080690Cad29140f0f