#خاطرات_شهدا
#شهید_سعید_سیاح_طاحری
همسر شهید :
حاج سعید دست حضرت آقا را بوسید و در گوش ایشان چیزی گفتند که من متوجه آن نشدم. پرسیدم مگر چه چیزی از حضرت آقا خواستند، شهید طاهری به آقا گفته بود دعا کنید شهید بشوم.
@Zeinabiha2
#زندگینامه
#شهید_سیاح_طاحری
سیاح طاهری در سال ۱۳۳۶ در شهرستان آبادان به دنیا آمد. دوران نوجوانی او مصادف با اوجگیری مبارزات مردم ایران علیه حکومت پهلوی بود. وی پس از انقلاب نیز در عرصههای مختلف دفاع از کشور، از جمله غائله ضدانقلاب در کردستان، خط التقاط و فتنه منافقین و بنیصدر مشارکتی فعال داشت.
سیاح طاهری بعد از تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی (ره)، در زمان فرماندهی «حمید قبادینیا» به عضویت بسیج آبادان درآمد و در آغاز جنگ تحمیلی، از آبادان دفاع کرد. وی در سال ۶۰ به عضویت سپاه آبادان درآمد و پس از قبادینیا، فرماندهی سپاه آبادان را عهدهدار شد، در آذر ماه سال ۶۰ نیز طی یک عملیاتی مجروح شد و یکی از انگشتان دستش را از دست داد، چندی بعد دوباره به جبهه آبادان بازگشت و همواره پرتلاش و در اغلب عملیاتها حضور مستمر داشت. وی در پنجم آذرماه سال ۶۵ در خلال عملیات کربلای ۵، دچار مجروحیت شدیدی شد که منجر به از دست دادن چشم راست و شنوایی گوش چپ شد، همچنین عصب دست چپ وی نیز در این عملیات منقطع شد.
پیش از آن نیز وی در عملیاتهای فتح المبین و آزادسازی خرمشهر حضور داشت.
با شروع جنگ سوریه، سعید به طور داوطلبانه برای حضور در این نبرد و آموزش نیروهای جوان سوری و لبنانی اعلام آمادگی کرد و موفق به اخذ اجازه جهت حضور در سوریه شد. وی در آنجا وارد تیپ سیدالشهدا شده و کار خود را با آموزش تخصصی موشکهای هدایت شونده تاو، کورنت و مالیوتکا در رزم زمینی آغاز کرد.
وی همچنین در مقطعی آموزش موشکی نیروهای زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان واقع در منطقه حلب را برعهده داشت که در نهایت ظهر روز ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ در حالیکه جهت بازدید منطقه خان طومان به همراه شهید شیخ جابر زهیری عازم شده بود با گلوله خمپاره معارضین سوری مورد هدف قرار گرفت و هردو کشته شدند.
شهادت
وی در ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ حین شناسایی جنوب غرب استان حلب و در منطقه خان طومان مورد اصابت خمپاره قرار میگیرد و به درجه رفیع شهادت نائل میآید .
@zeinabiha2
۲۳ دیماه #سالروز_شهادت روحانی شهید مدافع حرم، حجتالاسلام والمسلمین #شهید_جابر_حسینپور (زهیری) گرامی باد.🥀
حجتالاسلام والمسلمین جابر حسینپور (زهیری) نخستین روحانی شهید مدافع حرم اهواز است که در روز ۲۳دیماه ۱۳۹۴ در نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
@zeinabiha2
#سیره_شهدا
#شهید_سعید_انصاری
به روایت همسرشهید :
بعدازظهر ۱ شنبه ۱۹ دی ٩۴ آقاسعید رفت.سعید پیش از ظهر روز ۴شنبه در جنگلهای زیتون حلب خانطومان سوریه با اصابت تیری به پهلوی راستش بشدت مجروح میشود و بر اثر خونریزی زیاد بعد از ذکر یا زهرا به شهادت میرسد.اما پیکرش همانطور که خودش گفته بود در ۴۶ سالگی جاویدالاثر شد.
سعید از ۱۶ سالگی در جبهه حضور داشت و جانباز شیمیایی شد. ۶ ماه در عراق مجاهدت کرد و بعد از ۳ روز حضور در خانطومان سوریه در ۲۲ دی ۹۴ به شهادت رسید.
بعد از آخرین وعده دیدار با سعید، ما ماندیم و چشم انتظاری.سومین سالگرد سعید را هم گرفتیم، اما خبری از پیکرش نشد.بچهها با هر زنگ تلفن و صدای در خانه از جا میپریدند و میپرسیدند مامان کی زنگ میزند؟
دخترم ۲ سالی میشد که عقد کرده بود.خانهای برایش مهیا و جهیزیه اش را کمکم آماده کردیم.قرار شد ۱۷ اسفند مراسم عروسی شان را برگزار کنند.
۳شنبه صبح بود که با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم.در فکر خوابم بودم.آقاسعید را خواب دیدم. خوب و سرحال بود.رو به من گفت عروسی زینب پیشتان میآیم.
با خودم گفتم ان شاءالله خیر است.بلند شدم وضو گرفتم و نمازم را خواندم.بعد به زینب گفتم زینب فکر کنم خبری از بابات بشود.
گفت چطور مگه؟
گفتم خوابش را دیدم.بابات گفت عروسی زینب میآیم.زینب گفت خدا به خیر کند.
غروب بود که با بچهها و دامادم به خانه مادرم رفتیم.ولادت حضرت زهرا بود.مادرم گفت چرا توی فکری؟گفتم خواب آقاسعید را دیدم که گفت عروسی زینب میآیم.دلم آشوب بود تا اینکه خبردار شدیم پیکر آقاسعید شناسایی شده و در راه بازگشت است. خوابم خیلی زود تعبیر شد.
تماس گرفتند که برای دیدار با سعید به معراج شهدا برویم.وداع خصوصی بود.قبلاً به معراجالشهدا رفته بودم،اما این دفعه با همیشه فرق داشت.منتظر آمدنش بودیم.من، زینب و حسین.همین که تابوت را روی دوش سربازها دیدم دلم هُری ریخت.زدم زیر گریه.تابوت را روی زمین گذاشتند.نشستیم زمین و پرچم را از روی تابوت کنار زدیم.همینطوری با سعیدم حرف میزدم و اشکها امانم نمیداد.برای لحظاتی راه گلویم بسته شد.دیگر نمیتوانستم نفس بکشم.زینب کمی به من آب داد، اما نمیتوانستم آرام بشوم.به حسین نگاه میکردم که مات و مبهوت به تابوت پدرش خیره شده بود و نمیدانست چه بگوید.به زینبم نگاه کردم که از گریه سرخ شده بود.
@zeinabiha2
✨
#کلام_شهید
#شهید_سعید_انصاری
تولد: ۱۳۴۹/۱۰/۰۴ تهران
شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ سوریه، خان طومان
مزار: تهران، بهشت زهرا، قطعه ۵۰، ردیف ۱۰۳، شماره ۱۶
@zeinabiha2
#شهید_سعید_انصاری
💢 قول حاج قاسم به دختر شهید مدافع حرم
🍃دور میز نشسته بودیم. زینب از آنجایی که بسیار وابسته به پدرش بود، اخمایش توی هم بود. حسین هم لباس نظامی پوشیده بود.
🌷سردار سلیمانی دستی به شانه حسین کشید و پرسید: پسر کدام شهید هستید؟ گفت: پسر شهید انصاری. رو به زینب کرد و خطاب به او گفت: دختر شهید انصاری! زینب پرسید: سردار چی بر سر بابام آمده است؟ واقعاً شهید شده! اگر شهید شده، پس پیکرش کجاست؟ سردار سلیمانی گفت: پدرت شهید شده، اما پیکرش همان جاست. زینب گفت: خبری از پیکرش به من بدهید. حاج قاسم گفت: من هم زینب دارم، میدانم زینبها خیلی باباییاند.
😔سردار به قولش عمل کرد. پیکر همسرم بازگشت. چون داعش پیکر بیشتر شهدا را مثله میکرد و آتش میزد، تنها استخوان جمجمه و دندههایش برگشت...
@zeinabiha2
#سلام_امام_زمانم 💚
💚برخاتم اوصیاء،مهدے صلوات
💚برصاحب عصر ما،مهدے صلوات
💚خواهے ڪه خداوند بهشتت ببرد
💚بفرست تو بر حضرت مهدے صلوات
💚اللّهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّدٍ
💚و آلِ مُحَمَّدٍ
💚وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹🍃🌹🍃
🕊 #مهدیاران
@zeinabiha2
#أین_صاحبنا 😢⁉️
#بازنیومدی_ودلتنگی...
نیامدی و دیر شد 😭
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
@zeinabiha2
#شهید_جابر_حسینپور (زهیری)
🌹🍃شهید حجه الاسلام و المسلمین شیخ جابر حسینپور (زهیری) روحاني 26 سالهاي كه در كويت زاده و در ميان خانوادهاي مرفه بزرگ شد و براي تحصيل به ايران آمد از روحانیون اهوازی که در قم در منطقه نیروگاه 18 متری قدس بود.
🌹🍃 از ویژگی های بارز شهید، خوشرویی و آراستگی ظاهری بود و همین امر در کنار تواضع و اخلاص، ایشان را محبوب دل جوانان می کرد.پرهیز از هیاهو شاخصه دیگر ایشان بود.براي تمام خانواده احترام زيادي قائل بود و انسان متدين و بامعرفتي بود. تمام فاميل و آشنايان جابر را به خاطر اخلاقش دوست داشتند.
🌹🍃شهید مدافع حرم «حجتالاسلام شیخ جابر زهیری» در تاریخ 23 دی 1394 طی عملیات مستشاری در منطقه عملیاتی حلب سوریه توسط تروریستهای تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
@zeinabiha2
#سیره_شهدا
#شهید_جابر_حسینپور
لبخند های بهشتی ها ☝️
« جابر اگر شهید نمیشد واقعا بیانصافی بود. شهادت حق او بود. آیا انسانی که با گریه یتیم گریه میکرد و با ذکر یادی از امام حسین (ع) و زینب کبری (س) اشک چشمانش سرازیر میشد و کسی که همیشه سر و پای پدر و مادرش را میبوسید.....
کسی که همه کوچک و بزرگ عاشقانه دوستش داشتند و کسی که برای راحتی زندگی همسر و فرزندانش از چیزی دریغ نمیکرد، کسی که دائم الوضو بود، آیا حقش غیر از شهادت بود؟
🔹 اینها صحبت های همسر شهید حجت الاسلام جابر زهیری است، روحانی ۲۶ سالهای كه در كويت متولد و در ميان خانوادهای مرفه بزرگ شد و برايی تحصيل علوم دینی به ايران آمد و در ادامه مسیر زندگی به جمع مدافعان حرم پیوست و عاقبت در ۹۴/۱۰/۲۳ در سوريه به شهادت رسيد.
@zeinabiha2