من دستم بیشتر از این بالا نمیاد شما دیگه از اینجا به بعد رو داشته باشید و دستم رو بگیرید.

دخیل ببندم به پنجره فولادت؟

آقای امام رضا میدونم الان قول میدم ولی بعد یادم میره حرفم رو ولی خب شما آقای امام رضا هستید. امام رئوف...!

دلم برای اون فرش های یک دستی که صحن رو یکپارچه میکرد تنگ شده....

🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺😞

چی میگم من اصلا؟! دلم که اونجاست! جسممه که دل تنگه.

آقای امام رضا میشه دلم رو خوب کنی برام؟

من دوست دارم آدم بشم نمیدونم چطور شروع کنم فقط. یادم دادن اول توسل کن به اونی که دلت امر کرده بقیه ش با اون ها!

من فقط تا اینجا بلدم.

دلم که شما رو واسطه کرد. گفت شما دست تون به عرش میرسه. یعنی با تصمیم جدی من بقیه مسائل باشماست آقای امام رضا؟!

خب آقای امام رضا شما بقیه کار ها رو ردیف میکنید دیگه؟

خواهش میکنم وقت ندارم میشه حالم رو زودتر خوب کنید؟

آقای امام رضا میشه واسطه بشید دل منم شفا پیدا کنه؟

بشه یه دل سفید که هرچی بگردی از سیاهی خبری نباشه؟

بعد که شب تقدیر شد خواستم اون شب سرنوشت ساز دعا کنم بگم اللهم الرزقنا شهادت فی حرم مطهر رضوی🙂✨

نگاه کنن به قلبم که سفیده دیگه. بعد به نامه اعمالم...

بگن این اول آدم نبوده ولی یه شب تصمیم گرفت آدم بشه اون موقع آقای امام رضا واسطه شد و الان دلش لیاقت اجابت خواسته هاش رو داره. اون موقع مهر قبولی و شهادت و...

آقای امام رضا یعنی میشه دفتر زندگی ما رو اینطور تموم کنن؟!

شاید بهتر باشه بگم تموم کنم؟

امشب به شما متوسل شدم. چون دلم دستور داد. میدونی که ثانیه به ثانیه. حرف به حرفش رو شنیدی.

و میدونم اگر من بخوام قطعا اجابت میکنی...!

حالا این منم که سرم بدجوری به سنگ خورده. این شما و اینم دل روسیاه من.

خودتون یه دل درست و حسابی بکنید برام آقای امام رضا

ممنونم که اجازه دادید امشب باهاتون صحبت کنم.

ممنونم که دلم رو اون گوشه صحن گوهرشادتون جا دادید.

ممنونم از تک تک ثانیه هایی که روحم رو سرشار از آرامش کرد. ممنونم آقای امام رضا

ممنونم از تاثیرات مثبتی که قراره در ادامه نصیبم بشه.

ممنونم "آقای امام رضا🙂♥️"