🌺احکام
‼️روزه ی قضا در عید قربان
🔷س 1604: من نمی دانستم که در روز عید قربان روزه گرفتن جایز نیست؛ به خاطر همین قضای روزه ای که داشتم در آن روز گرفتم، تکلیفم چیست؟
✅ج: روزه ی عید قربان حرام و باطل است؛ و قضای روزه حساب نمی شود؛ و باید مجدداً قضای آن را بجا آورید
📕منبع: leader.ir
🆔:@zeinabyavaran313
🔴 #دومینوی_شیطانی
💠 در بازی #دومینو چندین قطعهی مستطیلی شکل به حالت ایستاده و پشت سر هم قرار میگیرند و وقتی اولین قطعه را بیندازیم با برخورد با قطعهی بعدی قطعههای دیگر نیز به ترتیب میافتند. یعنی عامل #ریزش تمام قطعهها، قطعهی اوّل است.
💠 گاه در زندگی مشترک، رفتارهای منفی زن و مرد همچون سیستم بازی دومینو و با کمک وسوسهی #شیطان ادامهدار میگردد.
💠 به طور مثال زن یا مرد میگوید چون همسرم جلوی دیگران به من بیاحترامی کرد منم جواب او را دادم و تحقیرش کردم. یا مثلاً به همسرش میگوید چون مرا دیروز خانهی پدرم نبردی منم امروز خانهی مادرت نمیآیم!
💠 سیستم دومینوی #شیطانی گاه در بگو مگوها و جدلهای بیفایده و کشدار باعث تخریبهای سنگین و بزرگ در زندگی شده و عامل #کینههای طولانی و مزمن میگردد.
💠 بهترین راهکار اسلامی و اخلاقی این است که با دیدن رفتار #منفی از طرف همسرتان، به هیچ عنوان درصدد تلافی و #انتقام برنیایید چرا که شیطان، شما را وارد ورطهی وحشتناکی خواهد کرد که بیرون آمدن از آن سخت شده و زخمهای عمیقی بر پیکرهی عواطف و احساسات شما وارد میکند و گاهی سالیان سال تبعات این بازی #شیطانی را در زندگی خود مشاهده خواهید کرد.
💠 احسان در برابر بدی همسر، #محبّت، احترام، فرو بردن خشم و صبوری و نیز مراجعه به #مشاور دینی میتواند گذشتهی شما را ترمیم و اصلاح کرده و زندگی شما را زیبا کند.
🆔:@zeinabyavaran313
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️گناه چیست؟...گناه یعنی چه؟...(آیت الله پناهیان)
🆔:@zeinabyavaran313
عاشقانه هاے پاکــ💗ـ⇧
💌 داستان عاشقانه و دنباله دار
💟 #مثل_هیچکس 🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞
#قسمت_چهاردهم
روزها می گذشت و یک لحظه نمی توانستم از ذهنم دورش کنم. چند بار به بهشت زهرا رفتم، چند ساعت همان جا به انتظار نشستم. اما از او خبری نبود. یک بار در کلاس معارف دانشگاه درباره ی نذر کردن شنیده بودم. نذر کردم اگر دوباره او را ببینم نمازهایم را بخوانم. فکر می کردم خدا بخاطر نماز خوان شدنم او را دوباره سر راهم قرار می دهد. اما بیفایده بود. هر روز بی تاب تر می شدم. گاهی در خواب اتفاقات آن روز را میدیدم و همان جملات را از زبانش میشنیدم. "اکثر آدم هایی که میان اینجا یه گمشده ای دارن..." راست میگفت. من هم گمشده ای داشتم. باید همانجا پیدایش می کرم. مادر و پدرم نگران بودند. نمیدانستند چه اتفاقی افتاده. فقط چند باری غیر مستقیم گفتند دچار افسردگی شده ام و باید تحت نظر مشاور باشم. اما زیر بار نمی رفتم. محمد هم کم کم متوجه پریشانی ام شده بود. به پیشنهاد خودش یک روز باهم سر خاک شهدا قرار گذاشتیم. تا آن روز چیزی از آن دختر و احساساتم نگفته بودم. مثل همیشه زودتر از قرار آمد و وقتی رسیدم آنجا بود.
_ سلام آقای رضای گل. خوبی؟
+ سلام. ممنون. تو خوبی؟
_ الحمدلله. مقدمه چینی کنم و صغری کبری بچینم؟ یا یهو برم سر اصل مطلبی که بخاطرش قرار گذاشتم؟
+ برو سر اصل مطلب.
_ عاشق شدی؟
از رک و صریح بودنش غافلگیر شدم. تا بحال درباره ی چنین مسائلی باهم صحبت نکرده بودیم. نمیدانستم اسم این احساس را چه میگذارند. نمیدانستم چطور متوجه شده. گفتم :
+ نمیدونم.
_ رنگ رخسارت که خبر میدهد از سرّ درونت.
+ نمیدونم اسمش چیه. ولی...
چشمهایم اشک آلود شد. محمد مرا در آغوش گرفت و گفت :
_ از سر و روی پریشون و رنگ زردت مشخصه گرفتار شدی. ولی پسر خوب این چه قیافه ایه برا خودت درست کردی؟ مثلا تو خوش تیپ مایی... حالا بگذریم از اینا. اومدم اینجا بگم اگه دلت میخواد دربارش حرف بزنی من حاضرم شنونده باشم.
+ نمیدونم چی شد. یه روز همینجا نشسته بودم. یکی اومد و صدام زد. یه غریبه ی آشنا... دوباره همینجا دیدمش. چند کلمه حرف زد. یه آتیشی به جونم افتاد و رفت... حالا نمیدونم باید چیکار کنم. وقتی دور می شد اشکام میریخت محمد. نمیدونم چرا، نمیدونم کی بود، نمیدونم چی بود، فقط آشنا بود... مطمئنم آشنا بود.
دوباره چشمهایم پر از اشک شد. محمد با لبخند روی دستم زد و آهی کشید. بعد از چند ثانیه سکوت گفتم :
+ همینجا از یه شهید گمنام خواستم دوباره ببینمش. ولی دیگه نیومد. نذر کردم اگه ببینمش نمازخون بشم. بخدا اگه سر راهم قرار بگیره میخونم...
_ حالا بیا یه قرار دیگه ای با خدا بذار. تو نمازخون شو، بعد از هر نماز دعا کن خدا دوباره اونو سر راهت قرار بده.
+ ولی نذر کردن که اینجوری نیست.
_ دیدی وقتی تو در حق کسی خوبی کنی اونم سعی می کنه خوبیتو برات جبران کنه؟ حالا تو بیا و اول نذرتو ادا کن، بعد امیدوار باش که حاجتتو بگیری.
+ اگه نماز بخونم ولی دیگه نبینمش چی؟ آخه تا کی بخونم؟ تا کی منتظر باشم؟
_ یه مدت بخون. اگه ندیدیش دیگه نخون.
حرفش به دلم نشست و پیشنهادش را قبول کردم. تا آن روز فقط چند باری در حرم امام رضا نماز خوانده بودم. به نمازهای یومیه مسلط نبودم. خجالت می کشیدم به محمد بگویم که ترتیب و جزییات نماز ها را بلد نیستم. در کتاب ها جستجو کردم و یاد گرفتم. اوایل برایم سخت بود اما کم کم تسلطم بیشتر شد. بعد از نماز از صمیم قلب برای دیدار مجددش دعا می کردم. یکی دو هفته گذشت. کمی آرام تر شدم. انگار هربار که قامت میبستم بار غصه برای دقایقی از شانه ام برداشته می شد. اما هنوز دلم بی تاب بود و مرتب به بهشت زهرا می رفتم...
🖊 نویسنده: فائزه ریاضی
❌کپی بدون #ذکر_منبع و نام #نویسنده پیگردالهی دارد❌
🆔:@zeinabyavaran313🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 موج سواری بر رنج
📹 تعریفی دقیق و متفاوت از انسانیت که به ما آرامش میدهد
🆔:@zeinabyavaran313
شهید و شهادت در قرآن و احادیث معصومان علیهم السلام
«وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛ و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند؛ بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند». در روایات آمده که شهید، هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند دارد: اولین قطره خونش، موجب آمرزش گناهانش می گردد؛ سر در دامن حورالعین می نهد؛ به لباس های بهشتی آراسته می گردد؛ معطّر به خوش بوترین عطرها می شود؛ جایگاه خود را در بهشت مشاهده می کند؛ اجازة سیر و گردش در تمام بهشت به او داده می شود؛ پرده ها کنار رفته و وجه خدا را نظاره می کند. پیامبر(ص) از شخصی شنید که در دعا می گوید: «اسئلک خیرَ ما تُسئل؛ خدایا! بهترین چیزی که از تو درخواست می شود به من عطا کن» فرمود: «اگر این دعا مستجاب شود، در راه خدا شهید می شود».
🆔:@zeinabyavaran313
Haj Meysam MotieeDefa-Shohada[15].mp3
زمان:
حجم:
1.8M
🌟با شوق شهادت مشتاق جهادیم در راه ولایت....
🆔:@zeinabyavaran313
🌺حدیث
💠امیرالمٶمنین علی(عليه السلام):
🔴إذا رَغِبتَ فِى المَكارِمِ فَاجتَنِبِ المَحارِمَ🔅
🔷اگر خواهان مکارم و بزرگواری ها هستی از حرام ها دوری کن‼️
📚غررالحکم و دررالکلم/ص۳۱۷
🆔:@zeinabyavaran313