eitaa logo
شمیم خانواده
1.5هزار دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
7.9هزار ویدیو
519 فایل
مرکز فرهنگی خانواده زنجان (یاوران حضرت زینب سلام الله علیها) ارتباط با مدیریت کانال و ارسال انتقادات و پیشنهادات و برای ارسال آثارخود و شرکت در مسابقات آی دی @Fadak_8
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺دعای روز پنج شنبه 🆔:@zeinabyavaran313
🌺ذکر روز(صدمرتبه) 🆔:@zeinabyavaran313
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «قُل لَّوْ أَنَّ عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۗ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ» بگو: «اگر آنچه درباره آن شتاب مى کنید، در اختیار من بود(و به درخواست شما ترتیب اثر مى دادم، عذاب الهى بر شما نازل مى گشت. و) کار میان من و شما پایان گرفته بود. ولى خداوند ستمکاران را بهتر مى شناسد (و به موقع مجازات مى کند).» (انعام/۵۸) 🆔:@zeinabyavaran313
❇ تفســــــیر❇ در این آیه، به پیامبر دستور مى دهد: در برابر مطالبه عذاب و کیفر، از ناحیه این جمعیت لجوج و نادان، به آنها بگو: اگر آنچه را که شما با عجله از من مى طلبید در قبضه قدرت من بود و من به درخواست شما ترتیب اثر مى دادم کار من و شما پایان گرفته بود (قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِى ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الأَمْرُ بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ). 🌼🌼🌼 اما براى این که تصوّر نکنند مجازات آنها به دست فراموشى سپرده شده در پایان مى گوید: خداوند بهتر از همه کس ستمکاران و ظالمان را مى شناسد و به موقع کیفر آنها را خواهد داد (وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِالظّالِمینَ). «تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۸ سوره انعام » 🆔:@zeinabyavaran313
💠سوال ۵۷۸. اگر مأموم در آخر یکی از دو طرف صف اول نماز ایستاده باشد، آیا می تواند قبل از مأمومینی که بین او و امام ایستاده اند، وارد نماز جماعت شود؟ ✅جواب: اگر مأمومینی که بین او و امام ایستاده اند، بعد از این که امام جماعت شروع به نماز کرد، به طور کامل آماده اقتدا نمودن باشند، می تواند به نیت جماعت وارد نماز شود. کانال استفتائات رهبر 🆔:@zeinabyavaran313
💠امام سجاد(عليه السلام): 🔴المُنتَظِرونَ لِظُهُورِهِ أفضَلُ أهلِ كُلِّ زَمانٍ🔅 🔷منتظران ظهور او(امام مهدى "عج") برترين اهل هر زمانند🌸 📚بحار الأنوار/ج۵۲ ص۱۲۲ 🆔:@zeinabyavaran313
🌹 "کار‌هایی که زوج‌های خوشبخت انجام می‌دهند!" 9⃣ حرف‌های زیبا به هم بزنید: حتما نباید همسر شما کار فوق‌العاده‌ای انجام دهد تا شما حرفی خاص و زیبا به او بزنید. همین که او پیراهنی زیبا به تن کرده، بگویید: «این پیراهن خیلی به تو می‌آید.» یا اگر همسرتان به ورزش علاقه دارد و هر روز به باشگاه می‌رود، به او بگویید: «من از این که تو به سلامتی‌ات انقدر اهمیت می‌دهی، تحسینت می‌کنم.» همین جملات ساده و زیبا حس فوقالعاده‌ای را به طرف مقابلتان منتقل می‌کند. 🆔:@zeinabyavaran313
مادر اخم می کند😡وپدر لبخند می زند😊 این فرمانده دستور حمله می دهد و آن یکی دستور عقب نشینی بااین وضعیت طفل معصوم هیچوقت نمی فهمد چه کاری خوب است و چه کاری بد این تعارض سم مهلکی برای شخصیت کودک است 🆔:@zeinabyavaran313
بهلول گفت: می دونستید قیمت اینترنت ملی ده برابر ارزون ترِ (10 برابر 💶) و سرعتش هم ده برابر (10برابر 🛩) بیشترِ؟ پرسیدند:با این حساب، چرا دولت اون رو بکار نمی گیره؟😱 بهلول گفت: بخاطر درایت وزیر ارتباطات در حل (🗝)معضلات دولت!! پرسیدند: آخه چطور؟؟؟؟😳 بهلول جواب داد: حتماً چون اینترنت غـــــــیر ملی ده برابر (🤹‍♂10برابر🤹‍♀) حواس مردم رو تو پیگیری مشکلات به جاهای دیگه_هر جایی غیر دولت_ پرت میکنه !! 🆔:@zeinabyavaran313
‍ 🔮نشر مجدد 🔆متن شبهه: چرا ما ایرانیها شعار «مرگ بر این و اون» را با «ندای زنده باد» جایگزین نمی کنیم تا «عشق و محبت» به کشورمان برگردد؟! 🔆 پاسخ شبهه: 1⃣هرکس ریاضیات خوانده باشد می داند که «منفی در منفی میشود مثبت». حتما داعشی ها را که کودکان خردسال را جلوی مادرانشان ذبح می کردند یا با اره برقی سر از تن اسیران جدا می کردند یا انسانها را زنده زنده می سوزاندند یادتان هست! آیا گفتنِ «مرگ بر داعش» رفتاری غیرانسانی یا غیراخلاقیست و موجب نکبت می شود؟!! 2⃣اگر به عقل خود رجوع کنیم درمیابیم که شعار «مرگ بر قاتلان و جنایتکاران» دقیقا یعنی «زنده باد زندگی و انسانیت». 3⃣ما ایرانیها هیچگاه «مرگ بر این و اون» نمی گوییم. «این و آن» اگر جنایتکار نباشند ما با آنها دشمنی نداریم. 4⃣ما مرگ را تنها برای کسانی آرزو می کنیم که «دشمن بشریت هستند». ما مرگ را تنها برای سیاستمداران جنایتکاری آرزو می کنیم که «داعش را تأسیس کردند و شیوه های گوناگون جنایت را به او آموختند و تکنیک های هالیوودی مستندسازی را به او یاد دادند تا اسلام و مسلمانی را بدنام کند». 5⃣شاید شما هم فیلم سخنان جناب کلینتون را دیده اید که در کنگره اعتراف کرد که آمریکا دهها سال پیش با همکاری عربستان سعودی تروریستهای طالبان و القاعده را در افغانستان آموزش داده و مسلح کرد. حتما فیلم سخنان ترامپ را دیده اید که می گفت: «اوباما و خانم کلینتون نقش اساسی در ایجاد داعش داشتند». 6⃣یادمان هست که همین آمریکایی ها هواپیمای مسافربری ما را بر فراز خلیج فارس با موشک ساقط کرده و صدها زن و بچه و مسافران بی آزار ایرانی را به قتل رساندند و بعدا رئیس جمهور آمریکا به فرمانده ای که دستور شلیک موشک را داده بود مدال افتخار داده و از شجاعتش تقدیر کرد. 7⃣حتما می دانید که اسرائیلیها خانه های فلسطینی ها را آتش می زنند. آیا تصاویر آن نوزاد شیرخواره ی فلسطینی را که نامش «علی دوابشة» بود و در آتش سوخت و زغال شد دیده اید؟ تصویر شیشه شیرش را که نیم سوخته بود دیده اید؟! 8⃣حتما می دانید تمام بمبهایی که بر سر کودکان و زنان یمنی ریخته می شود ساخت آمریکا و انگلیس است؟ اگر شما می خواهید «زنده باد جنایتکار» بگویید آزاد هستید ولی من «انسان» هستم و «وجدان» و «عاطفه» دارم و قطعا برای «قاتلان» آرزوی زنده بودن نخواهم کرد. 9⃣مطمئن باشید هرکس «زنده باد جنایتکار» بگوید نکبت بر او نازل می شود و روزی گرفتار ظلم جنایتکاران می شود تا حال و روز مظلومان و مقتولان را درک کند. کسانی که می گویند «مرگ بر آمریکا و اسرائیل» سخنی غیراخلاقی است آیا خدا و قرآن را قبول دارند؟ اگر قرآن را قبول دارند پس حتما می دانند که خداوند «فرعون» ها را لعن و نفرین فرموده است. خداوند در قرآن فرموده: «تبّت یدا ابي لهب» ( نابود باد دستان ابی لهب). اگر اهل بیت (ع) را قبول دارند حتما می دانند که در زیارت عاشورا به «یزید» لعن فرستاده شده است. 🔟طبیعی است هرکس دوستدار عدالت و انسانیت باشد از دشمنان عدالت و دشمنان انسانیت بیزار است و بر آنها نفرین می فرستد. 🆔:@zeinabyavaran313
داستان عاشقانه جان شیعه اهل سنت (فصل دوم ) قسمت 58 ✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ و برای نخستین بار در برابر نگاه یک دختر سنی، بی پروا پرده از عشقش کنار زد و باصدایی که از احساسی آسمانی به رعشه افتاده بود، به میان نطق منطقی ام آمد:»الهه! فقط احترام کافی نیس! باید از ته دلت صداش بزنی! باید یقین داشته باشی که اون تو رو میبینه و صداتو میشنوه! باید یقین داشته باشی که اگه بخواد میتونه برای اجابت دعات پیش خدا وساطت کنه!«برای لحظاتی محو چشمانی شدم که انگار دیگر مقابل من و برای من نبود که در عالمی دیگر پلک گشوده و به نظاره نقطه ای ناپیدا نشسته بود تا اینکه از ارتفاع احساسش نزد من فرود آمد و با لبخندی که مثل ستاره روی آسمان صورتش میدرخشید، ادامه داد: »الهه جان! برای یه بارم که شده تجربه کن! امتحانش که ضرری نداره! من مطمئنم امام حسن ع نمیذاره دست خالی از در خونه اش برگردی!« در جواب جولان جسورانه اعتقاداتش مانده بودم که چه بگویم! من بارها بی بهانه و با بهانه و حتی با برنامه ریزی قبلی، مقدمه تمایل او به مذهب اهل تسنن را پیش پایش چیده بودم و او بدون هیچ توجهی ازکنار همه آنها گذشته بود و حالابه سادگی ِ یک توسل عاشقانه، مرا به عمق اعتقادات شیعه دعوت میکرد و از من میخواست شخصی را که هزاران سال پیش از دنیا رفته، پیش چشمانم حاضر دیده و برای استجابت دعایم او را نزدپروردگار عالم واسطه قرار دهم! در برابر سکوت ناباورانه ام، لبخندی زد و خواست به قلبم اطمینان دهد که عاشقانه ضمانت داد: »الهه جان! خیلی ها بودن که همینجوری خیلی کارا کردن! به خدا خیلی ها همینجوری تو حرم امام رضا ع شفا گرفتن! باور کن خیلی ها همینجوری تو هیئتها حاجت گرفتن!« سپس مثل اینکه حس غریبی در چشمانم دیده باشد، قاطعانه ادامه داد: »الهه! من از تو نمیخوام که دست از مذهب خودت برداری! من همیشه گفتم تو رو همین جوری با همین عقایدی که داری، دوست دارم!« و بعد سرش را پایین انداخت و با لحنی نرم تر دنبال حرفش را گرفت: »فقط نمیدونم چرا به دلم افتاد که ازت بخوام امشب خدا رو اینجوری صدا بزنی! شاید بخاطر امام حسن ع خدا جوابمون رو بده!« و شنیدن همین جمله کافی بود تا پس از چند دقیقه سکوت، شیشه بغضم بشکند و با حالتی مدعیانه عتاب کنم: »یعنی خدا این مدت به این همه اشک و ناله من هیچ کاری نداشته؟ یعنی این همه دعای من پیش خدا هیچ ارزشی نداشته؟ اصلاً من هیچی، این همه که عبدالله و بقیه دعا کردن فایده نداشته؟ یعنی دعای خود مامان با این حالش پیش خدا ارزش نداشته...« و باز هجوم گریه راه گلویم رابست و نتوانستم بگویم هر آنچه از حرفهایش بر دلم سنگینی میکرد. از طوفان گریه نا گهانی و هجوم اعتراضم جا خورد و با چشمانی که از ناراحت کردن دل من سخت پشیمان شده بود، فقط نگاهم میکرد. دستش را روی میز پیش آورد، دست لرزان از غصهام را گرفت و با مهربانی صدایم زد: »الهه جان! تو رو خدا اینجوری گریه نکن! بخدا نمیخواستم ناراحتت کنم...« دستم را از حلقه گرم انگشتانش بیرون کشیدم و میان هق هق گریه، اعتراض کردم: »اگه نمی خواستی ناراحتم کنی، این حرفا رو نمیزدی... تو که میبینی من چه حالی دارم، چرا با این حرفا زجرم میدی؟...« باز دستم را گرفت و با چشمانی که به رنگ تمنا درآمده بود، التماسم کرد: »الهه جان! ببخشید، من فقط میخواستم...« و من بار دیگر دستم را از گرمای محبت دستانش محروم کردم تا اوج ناراحتی ام را نشانش دهم و با سنگینی بغضم، کلامش را شکستم: »فکر میکنی من کم دعا کردم؟ کم نماز وقرآن خوندم؟ کم به خدا التماس کردم که مامانو شفا بده؟ اصلًا میدونی چندشب تا صبح نخوابیدم و فقط گریه کردم و از خدا خواستم حال مامان خوب شه؟« از چشمانش می خواندم که اشکهای بی امانم جگرش را آتش میزند که دیگر ادامه ندادم و او برای بار سوم نه با یک دست که با هر دو دستش، دستم راگرفت و زیر لب نجوا کرد: »الهه جان! دیگه چیزی نمی گم؛ تو رو خدا گریه نکن!«و اینبار جذبه عشقش به قدری قوی بود که نتوانستم دستم را عقب بکشم و میان بستر نرم دستانش به آرامش رسیدم و قلب بی قرارم قدری قرار گرفت. حالا وقت آن