eitaa logo
شمیم خانواده
1.5هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
7.8هزار ویدیو
518 فایل
مرکز فرهنگی خانواده زنجان (یاوران حضرت زینب سلام الله علیها) ارتباط با مدیریت کانال و ارسال انتقادات و پیشنهادات و برای ارسال آثارخود و شرکت در مسابقات آی دی @Fadak_8
مشاهده در ایتا
دانلود
1_254780040.pdf
748.2K
عزیزان این هم پی دی اف کتاب پدر،عشق و پسر ازاستادسیدمهدی شجاعی می باشد. لطفا تا ۱۷ فروردین📆 روز یکشنبه که مصادف با میلاد حضرت علی اکبر(ع) مطالعه بفرمائید تا در تاریخ ذکر شده در کانال در مسابقه شرکت بفرمائید.وبه قید قرعه جایزه🎁دریافت نمایید. مرکز فرهنگی خانواده یاعلی 🆔:@zeinabyavaran313
✍️ 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍️نویسنده: 🆔:@zeinabyavaran313
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ⭕️ سال 90 استاد در مورد اوانجلیکال ها هشدار داد و کسی گوش نکرد ❌پا منبری های این سخنرانی ها اطلاعاتشون در مورد امریکا بیشتر از مسئولینه 🆔:@zeinabyavaran313
🚨بی خیال و غافل نشوید! ما هنوز در مرحله مدیریت بیماری هستیم، نه مهارِ آن... 🎥 دکتر نمکی: اپیدمی مثل مسابقه کشتی است، در آخرین لحظه که گمان می کنید با امتیاز برنده می شوید، با کوچکترین غفلت می تواند حریف را ضربه فنی کند! 🔹کاهش مراجعات نباید ما را دچار غفلت یا غرور کند. 🆔:@zeinabyavaran313
1_257713087.mp3
5.55M
📌پاسخ به یک پرسش پرتکرار: 🔻بلای فراگیر کرونا چه حکمت‌هایی ممکن است داشته باشد؟ 1⃣ اثر بی‌تفاوتی مردم جهان در برابر برخی ظلم‌های بزرگ 2⃣ توجه بشر به ضرورت مدیریت جهان توسط منجی الهی؛ چه امام زمان(عج)، چه حضرت عیسی(ع) 3⃣ ایجاد خلوت قرنطینه برای تفکر و «به خود آمدن بشریت» در آستانۀ یک تحول بزرگ 🔸در ایام کرونا، خوب است به مردم جهان چه بگوییم؟ 🔸در مقابل بلایایی مثل کرونا، چه باید کرد؟ 👈🏻 تحلیل ۱۰دقیقه‌ای علیرضا پناهیان را درباره این موضوع بشنوید. 🆔:@zeinabyavaran313
سلام برای شرکت در ختم دسته جمعی صلوات تعداد آن رابه آی دی کانال ارسال کنید.اجرتان با صاحب الزمان (عج) باتشکر🙏 🆔:@zeinabyavaran313
دوستان عزیز سلام و عرض ادب ان شاالله برای روز دوشنبه ۱۸ فروردین مسابقه از ✨ مناجات شعبانیه ✨ در کانال برگزار می شود از بین برندگان به قید قرعه جوایزی🎁 تقدیم می گردد. برای روز دوشنبه مطالعه📖 بفرمایید تاآمادگی لازم را داشته باشید. باتشکر🙏 مرکز فرهنگی خانواده یاعلی 🆔:@zeinabyavaran313
pedar eshgh pesar.pdf
748.2K
عزیزان این هم پی دی اف کتاب پدر،عشق و پسر ازاستادسیدمهدی شجاعی می باشد. لطفا تا ۱۷ فروردین📆 روز یکشنبه که مصادف با میلاد حضرت علی اکبر(ع) مطالعه بفرمائید تا در تاریخ ذکر شده در کانال در مسابقه شرکت بفرمائید.وبه قید قرعه جایزه🎁دریافت نمایید. مرکز فرهنگی خانواده یاعلی 🆔:@zeinabyavaran313
دعای روز پنج شنبه 🆔:@zeinabyavaran313
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۗ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان خود) در زمین ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد، تا شما را بوسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید. به یقین پروردگار تو داراى مجازات سریع و (در عین حال نسبت به حق پویان) آمرزنده و مهربان است. (انعام/۱۶۵) 🆔:@zeinabyavaran313
❇تفســــــیر ❇ اهمیت مقام و آزمایش انسان در این آیه که است به اهمیت مقام انسان و موقعیت او در جهان هستى اشاره مى کند تا بحث هاى گذشته در زمینه تقویت پایه هاى توحید و مبارزه با شرک، تکمیل گردد. یعنى انسان ارزش خود را به عنوان برترین موجود در جهان آفرینش بشناسد تا در برابر سنگ و چوب و بت هاى گوناگون دیگر سجده نکند و اسیر آنها نگردد، بلکه بر آنها امیر باشد و حکومت کند. لذا در جمله نخست مى فرماید: او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان خود) در روى زمین قرار داد (وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الأَرْضِ). انسانى که نماینده خدا در روى زمین است، و تمام منابع این جهان در اختیار او گذارده شده، و فرمان فرمانروائیش بر تمام این موجودات از طرف پروردگار صادر گردیده، نباید آن چنان خود را سقوط دهد که از جمادى هم پست تر گردد و در برابر آن سجده کند. سپس به اختلاف استعدادها و تفاوت مواهب جسمانى و روحى مردم و هدف از این اختلاف و تفاوت اشاره کرده، مى فرماید: و بعضى از شما را بر بعض دیگر درجاتى برترى داد تا به وسیله این مواهب و امکانات که در اختیارتان قرار داده است شما را بیازماید (وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضدَرَجات لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ). و در پایان آیه ضمن اشاره به آزادى انسان در انتخاب راه خوشبختى و بدبختى، نتیجه این آزمایش ها را چنین بیان مى کند: پروردگار تو (در برابر آنها که از بوته این آزمایش ها سیه روى بیرون مى آیند) سریع العقاب (و در برابر آنها که در صدد اصلاح و جبران اشتباهات خویش بر آیند) آمرزنده و مهربان است (إِنَّ رَبَّکَ سَریعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌرَحیمٌ). (تفســــــیر نمونه، ذیل آیه ۱۶۵ سوره مبارکه انعام) 🆔:@zeinabyavaran313