#خاطرات_اربعین
#به_سوی_جاده_آرزوها_6
آسمان ضریح آینه باران بود و آینهها از هر زاویه نور را با نور باز میتاباندند و یادآور میشدند که آنجا نوری خدایی جلوه کرده است. وقتی نگاهم به شبکه ضریح گره خورد، دست دلم را با آن گره زدم! هیچگاه خاطره اولین زیارت را فراموش نمیکنم حلاوت آن همیشه کامم را شیرین میکند!
تصمیم گرفتیم زودتر پا به جاده عشق بگذاریم! با ام حیدر خداحافظی کردیم و هر سه به قصد زیارت امیرالمومنین (ع) و شروع پیادهروی، حرکت کردیم. بعد از گذر از تفتیشهای طولانی، بالاخره وارد حرم شدم و برای چند لحظه صحن و سرای زیبا را نگریستم. جانی تازه گرفتم. وارد رواقها شدم. راههای منتهی به ضریح مطهر کاملا مسدود است! مجبور شدم همانجا زیارت امیرالمومنین (ع) و نماز مخصوص را بخوانم و از ابوالحسین (ع) اذن حرکت را به سوی حسین (ع) بگیرم.
حرکت به سوی دانشگاه انسانیت را از وادی السلام شروع کردیم به امید رشد و تغییر! بوی عطر و گلاب و دود آتش صدای روضههای عربی و صدای فریاد" کِراج کِراج " رانندهها که مسافرها را به گاراژ میبردند، توجهم را چند لحظهای به خود جلب کرد. بعد از گذر از وادی السلام به جاده اصلی رسیدیم. سربازی طناب به دست روی مانعهای پلاستیکی نارنجی رنگ ایستاده بود تا مردم به وسط جاده نیایند! هر وقت طناب را پایین میانداخت مردم حرکت میکردند. هنگام بالا بودن طناب، مردم منتظر میایستادند. گویی سرباز، چراغ راهنما شده بود و طناب نشان چراغ قرمز! به هنگام انتظار سرباز شعار ««لبیک یا حسین« سر میداد و مردم شعار را تکرار میکردند!
✍️نجمه صالحی #ادامه_دارد
#اربعین_94
#محرم
#کربلا
@javal60