بعضی دعاها خیلی زیباست و حرف دل را بیان میکند؛ مثل دعای رزق بعد از نماز عشا که امام صادق* علیهالسلام فرمودند:«وَلَا تُعَنِّنِى بِطَلبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِى فِيهِ رِزْقاً...»
در این دعا از خداوند رزّاق میخواهیم در جستجوی رزقی که تقدیر ما نیست خسته نشویم و از خدا درخواست میکنیم، نگذارد ساعتهای عمرمان را برای چیزی که رضایت او نیست یا ما میخواهیم و پسند او نیست و روزی و قسمتمان نخواهد شد، هدر بدهیم!!
*مستدرک الوسائل ج۵ ص۱۰۲، بحار الأنوار ج۸۳ ص۱۲۴، فلاح السائل ج۱ ص۲۵۶ و مفاتیح الجنان، تعقیبات نماز عشاء.
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
#دائره_المعارف_بزرگ_اسلامی
#مدخل
#مدخل_غدیر
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
#دائره_المعارف_بزرگ_اسلامی #مدخل #مدخل_غدیر http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــ
امیرالمومنین(ع) در ماجرای شورای شش نفره، در مناشدهای که با حاضران در آن شورا داشته، از مواردی که بر افضلیت خود به آن استناد کرده، واقعۀ غدیر خم بوده است. در جنگ جمل، در گفتگو میان امیرالمومنین(ع) و طلحه، ایشان روز غدیر را به او یادآوری کردهاند (مسعودی، مروج الذهب، ج3، ص109).
عمار در ایام جنگ صفین، در گفتگویی با عمروبن عاص، به حدیث غدیر احتجاج کرده است (ابناعثم، الفتوح، ج3، ص77؛ نصربن مزاحم، وقعة الصفین، ص338).
علامه امینی، تمامی گزارشهای استناد به غدیر را جمعآوری کرده است (امینی، الغدیر، ج1، صص 159-213)؛ ایشان حتی در رحبه، عده ای از صحابه را جمع کرده و به حدیث غدیر مناشده کرده اند (Madelung, The succession to Muhammad, p 253).
لذا ادعای ماریا ماسی داکیک، که مدعی شده است حضرت علی(ع) به غدیر استناد نکردهاند، قابل قبول نیست (Maria Massi Dakake, "Ḡadīr Ḵomm", Encyclopedia Iranica, vol X, pp 246-249).
این متن بخشی از مدخل غدیر در دائره المعارف بزرگ اسلامی است که من و استادم توفیق داشتیم بنگاریم و ان شالله ابتدا زبان انگلیسی و بعد به زبان فارسی چاپ خواهد شد.
تدوین این دائرهالمعارف در اسفند ماه سال ۱۳۶۲ توسط سید کاظم موسوی بجنوردی و گروه اساتید،در تهران آغاز شده و تاکنون بیست و چهار جلد به زبان فارسی تا واژه رساله دلگشا و پنج جلد با عنوان اسلامیکا به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است.
پ.ن:امان از وقتی که کاری بخواهد بشود، انگار زمین و زمان دست به دست هم میدهند که بشود، درست چند وقت پیش بود که داشتم توبه نامه کتبی مینوشتم تا دیگر سراغ مدخل نویسی نروم...
الحمدلله علی کل حال
✍️نجمه صالحی
#یاعلی
#میلاد_امام_علی
#مدخل_غدیر
#مدخل_حمدان_بن_معافا
#دانشنامه_رضوی
#دائره_المعارف_بزرگ_اسلامی
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
❇️تصویر نگارگری داستان معروف عشق زال و رودابه در شاهنامه فردوسی که بنمایه فیلمنامه انیمیشن دختر گیسو کمند شرکت والت دیزنی Walt Disney شد...
⭕️بعضی نعمتها کنارمان هستند اما یا به چشم نمیآیند یا بیتفاوت از کنارشان عبور میکنیم، فرقی نمیکنداین نعمت، نعمت مادی باشد یا معنوی، قدرشناسی و شناخت ارزش هر چیز یا هر کسی مهم است...
📌کاش قدر داشته هایمان را بیشتر بدانیم.
#قدر_شناسی
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
و اما جمعه ...
داستان خلقت، داستان عجیبی است، خداوند در شش روز یا شش دوره یا شش هنگام، جهان خلقت(آسمانها و زمين و... ) را آفرید، در دو روز اول زمين و دنيای مادی آفريده شد و مواد مورد نياز حیات در دو روز بعدی و در نهايت در دو روز آخر آفرينش، آسمانها و حيات معنوی خلق شد؛ و خلاصه که در روز آخر ابر و باد و مه و خورشید و فلک گرد هم آمدند؛ گویی در روز جمعه، تمام آفرینش تکمیل شده است و جمعه شد روز اجتماع و چه روز مبارکی!
جمعه با این هدایای الهی مبارک شد بر ما و چه مبارکتر خواهد شد با رسیدن آخرین بهارش!!
ای بهار دلهای منتظر، روزها همچو دوندهای پرشتاب میدَوَند و دل از انتظار رویت رخسارت، به نفس نفس افتاده، نفسها تنگ تنگ شده، بیا آرامش وسکون جانمان باش!!
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
#جمعه
#امام_زمان
#یاصاحبنا
#یامهدی
#ماه_رجب
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
۲۶رجب بنابر نقلی ، سال روز رحلت مؤمنِ قریش، یار و پشتیبان رسول خدا «صلی الله علیه و آله » و پدر والا مقام أمیرالمؤمنین حضرت أبوطالب « سلام الله علیه» مظلومترین پدر تاریخ تسلیت!
#ماه_رجب
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
عمو،برادرزاده، عشق،ایمان از تیره بنی هاشم از قبایل قریش و 35سال پیش از تولد عصاره هستی متولد شد. د
نام اصلی ابوطالب«عبدمُناف» بود و چون نام اولین پسرش طالب بوده به «ابوطالب» مکنی شد.
عمو جان پیامبر صلی الله علیه وآله در روزگار غربت اسلام حامی دین شد و مظلومترین یاور رسول الله صلی الله علیه وآله؛ همو که چون پدر امیرالمومنین علیه السلام بود مورد هجمه دشمنان ایشان قرار گرفت و به کفر متهم شد.
اگر نبود حمایتهای این حامی بزرگ، شاید نور این دین نوپا، در همان ابتدا به خاموشی میگرایید.
پ.ن: یادداشت علمی ریپلای شده، سال گذشته در همایش ابوطالب (ع) شایسته تقدیر شد..
#ماه_رجب
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
مکه دگر برای بزرگیت کوچک است
فریاد کن رسول که دنیا برای توست
اقرأ باسم ربّک یا ایها الرسول
قران بخوان امین که همین آشنای توست
☘مبعث رسول خدا، آخرین نبی صلی الله علیه وآله تهنیت ☘
#عید_مبعث
#مبعث
#ماه_رجب
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
سلام بر سه لبخند
لبخند اول برای او بود، وعده الهی محقق شد، باید میخواند با نام پروردگارش، همو که خالق کل جهان بود، آغاز شده بود راه تبیین رسالتش.
لبخند دوم برای همراه این روزهایش بود در نزول نخستین وحی، بزرگمرد کوچک که در دامانش رشد کرد، همو که زین پس شب مبعث زیارتش افضل اعمال خواهد بود و زیارت تلنگری شد به صاحبان خرد و پیروان آخرین پیامبر الهی تا بدانند امامت و نبوت در کنار هم تکمیلکنندهی دین هستند.
تلنگری شد که یادتان باشد رسالت خاتم پیامبران(صلی الله علیه وآله) بدون ولایت جانشین بر حقّش امیرالمومنین(علیهالسلام)ناقص است؛ به فرموده خداوند در آیه 55 سوره ذاریات :"فذکّر فانّ الذّکری تنفع المومنین"
و اما لبخند سوم برای بهترین یاور زندگی رسول الله صلی الله علیه وآله بود، با شنیدن خبر آغاز رسالت همسر، گل لبخند بر لبان او، خدیجه سلام الله علیها، شکفت و شد اولین بانوی ایمان آورنده.
چه مبارک روزی شد این روز، برای دو یاور رسول الله صلی الله علیه وآله.
الــلــهم صــل عــلــے مــحــمــد و آل مــحــمــد و عــجــل فــرجــهم
#عید_مبعث
#ماه_رجب
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
.
باند سبز
✍فاطمه خانی حسینی
نفسهایم را عمیق میکشیدم تا با تمام وجودم در حال و هوای این لحظات و روزها غرق شوم. چشمانم به ظرفِ بلوری که برق میزد، خیره ماند. چقدر زیبا سیبهای بزرگی را که تمام دست را پر میکرد؛ در آغوش گرفته بود.
دستم را دراز کردم، کوچکترین سیب را برداشتم و نزدیک دهانم بردم. با دو دندان تیز جلوییام به دنیای ترش و دلچسب درونش هجوم بردم، دقیقا طعم همان را داشت. همان سیب سبز و آبداری که چند سال پیش یکی از دوستانم از سرزمین آرزوهایم آورده بود و طعمش، مهمان همیشگی دهانم شده بود.
چند وقتی میشدکه هر طعم سیب، بوی اسپند و آب گوارایی، روح من را به سرزمین آب و عطش پرواز میداد؛ سرزمینی که آرزوی دیدنش را در دل داشتم و عکسش را در دیوارههای قلبم مانند نقش انداختن تیشه بر سنگ، حک کرده بودم.
در فکر آرزوی زیارت بودم و دندانهایم را که از ترشی سیب کُند شده بود، روی هم فشار میدادم؛ صدایطبل و شیپور دستهٔ عزا، من را به سمت پنجره کشاند. دیدار حرکت منظم و زنجیرزدنهای هماهنگ دسته عزادار حسینی، اشک را به چشمانم هدیه داد.
ناگهان از راهروی مجتمع صدای ضعیفی به گوشم رسید؛ انگار در بین این صداهای بلند، گمشده بود؛ چه ناامیدانه کمک میطلبید! شایدبه دنبال گوش شنوایی میگشت؛ شایدآن گوش شنوا، گوش من باشد؟! انگار این همان حال و هوای کربلایی بود که من میخواستم، یاری رساندن هنگامی که فریاد رسی نیست. آهنگ نوای «هل من ناصر ینصرنی» را میشنیدم، دست یاری خواستن کسی سویم دراز شده بود و صدایم میزد علی بیا کمک!
خود را وسط راهرو دیدم، به صدا نزدیکتر شده بودم. دستم را به سمت در چوبی بردم تا بر آن بکوبم.
هُرم آتش و داغی چوب سوخته، یک آن، مرا به عقب راند ولی قدرتش به اندازهای نبود که داغی نیزههای عاشورا را از یاد ببرم.
دستگیره را در دست گرفتم و با شانهام ضربهٔ محکمی به در وارد کردم. شعلههای بلند و داغ آتش، مادر و دختری را که هر دو مادربزرگ بودند؛ نقش زمین کرده بود. کمکم فریاد کمک کمکشان، سکوت و سکوت شده بود.
دود غلیظ، اشک چشمانم را بیشتر میکرد؛ باید دل به آتش میزدم. به سمتشان رفتم؛ با هر زحمتی بود آنها را کشانکشان به بیرون خانه بردم. نیرویم دو برابر شده بود؛ قدرت پسر شهید این خانه را هم در بازوانم حس میکردم.
سر شانههایم آتشی کوچک نشسته بود و با پارچه لباسم بازی میکرد؛ به تدریج آتش، با تنم نیز همبازی شد و تمام وجودم را در آغوش گرفت.
تنم میسوخت، لااقل چیزی که احساس میکردم از تنم مانده؛ اما وضع چشمانم بدتر بود. مثل اینکه بسوزی و بخواهی بدوی و آتشت شعلهورتر شود.
من نمیدویدم، تکان نمیخوردم، اما با پلک زدنم بیشتر میسوختم و دلم میخواست ضجه بزنم؛ اما دهانی برای ناله نداشتم.
شاید ناله زدن مانند قطرهای روی دردم بریزد و از آن بکاهد. هرلحظه بیشتر و بیشتر میسوختم و آتشم شعلهورتر میشد. پوستم سوخته بود اما آتش از درونم برخاسته بود؛ گرما و عطش روز عاشورا را کاملا حس میکردم، قطرهای آب برای کویر تنم، حکم دریا را داشت.
چشمانم در دود و گرما بسته شد و در خنکای باد کولر بیمارستان، باز. تنم بیحس بود، دستانم رمق نداشت. آن لحظه فقط برای خداحافظی با دل مادرم و نگاه پدرم آمده بودم. دست راستم را که در بین باندها گم شده بود؛ بالا آوردم، فقط همین...
همیشه از صحبتهای هنگام خداحافظی خوشم نمیآمد، فکر میکنم حرفهایی که در طول مهمانی میزدیم خیلی مهمتر از کلام آخر است، مهمانی من در این دنیا تمام شده بود و حرفهایم نیز ...
تقدیم به شهید نوجوان علی لندی
🍃متن برگزیده جشنواره فردا
#دخترم
#آتش_نشان
#ایران_قوی
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60
🍃حلول ماه شعبان، ماه شادی آل الله تهنیت🍃
#ماه شعبان
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
راز اعجاز حسین (ع)، زمزمه قلب من است. ✍️نجمه صالحی سوم شعبان میلاد خامس اصحاب الکساء، پنجمین نفر از
🍃الحمدلله الذی خلق الحسین (ع)🍃
دقت کردید ماه شعبان ماه ولادت و شادی اهل بیت علیهم السلام شده و هیچ شهادت یا رحلتی از اهل بیت علیهمالسلام در روزهای شعبان ثبت نشده و برعکس ماه محرم، ماه احزان آل طه علیهم السلام شده، این یعنی نقطه کانونی شادمانی و حزن عالم یکی است، این یعنی عشق فقط یکی است و جان عالم خلقت یکی است که بهجت و حسرت و غم در گرو بود و نبود اوست
💗💗جان عالمین به جهان خوش آمدی💗💗
خداوندا به حرمت ائمه معصومین علیهمالسلام که در این ماه متولد شدند و به حرمت شادی دل آل الله علیهم السلام دل تک تک شیعیان را شاد کن.
اللهم آمین🤲
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
.
غبطه شهدا
✍️نجمه صالحی
قال الامام السجاد(ع):"انّ للعبّاس عندالله تبارک و تعالی منزلة یغبطه علیها جمیع الشهدا یوم القیامة"
غبطه شهدا در روز قیامت به خود حضرت عباس(ع) بهخاطر گوش به فرمان بودن امام زمانش و نهایت جانفشانی کردنش بوده است و اینکه غبطه شهدا به مقام ایشان باشدو اینکه شهدا هم خواهان دو بال باشند و به این حالت و مقام غبطه بخورند، بعید است.
نور معرفت الهی به قلب قمر بنی هاشم تابیده بود و ایمان در وجود او تثبیت شده بود. او به درجه ایمان حقیقی رسیده بود.رفتارهایی نظیر: بصیرت، تسلیم اوامر الهی واطاعت، حاکی از ایمان واقعی ایشان است.
او در طول زندگی 34 ساله خود تحت تعلیم مکتب علوی بود و در زمان حکومت پدر و امامت دو برادر عزیزش از نظام امامت دفاع نمود و حضور مقتدرانه و با بصیرتی در نبرد های سخت و نرم داشت. همگامی او با حسن (ع) و همراهیاش با حسین(ع)از ویژگی های شاخص شخصیت اوست.
برای همراهی امام زمانش از هیچ کاری دریغ نکرد، زمان امامت برادرش حسن (ع) مطیع برادر بود و زمان امامت حسین (ع) نیز تسلیم امر امامش.
ابالفضل العباس(ع) شخصیت کاریزماتیک داشت. شخصیتی خاص که دارای صفتهای ویژه و ممتاز و منحصربهفرد بود. او کسی است که در کنار امام زمانش، در تقابل با امویان نقش حیاتی داشت .
تاریخ عاشورا، به نقش محوری حضرت عباس(ع) دوشادوش امام حسین (ع)، گواهی می دهد و بی دلیل نیست که تا ابد در ذهن شیعیان زنده و پاینده است. او با بذل جان شیرینش برای حفظ اسلام نمونه ای از یک مومن واقعی را در تاریخ ثبت کرد که تا دنیا دنیاست زنده خواهد ماند.
روی چشم تو بود جای حسن جای حسین
هست ما بین دو ابروی تو بین الحرمین
🍃اَلسَّلامُ عَلَيک اَيهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، الْمُطيعُ للَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَالْحَسَنِ والْحُسَينِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِمْ وَسَلَّمَ،🍃
#بازنشر
#یا_ابالفضل
#یا_حسین
#ماه_شعبان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60
سجاد سجاده عشق
چه اتّفاق قشنگی ست این که در شعبان
فقط به صفحهی تقویم حک شده میلاد
نمازِ پنجم شعبان من ادا شده است
به سمت کعبهی رخسار حضرت سجّاد
پنجم شعبان سال ۳۸ هجری میلاد علی بن الحسین (ع) است او که برای صیانت از آرمانهای عاشورا و نشر اهداف آن از راههای گوناگون بهره برد. او با روش بیان "حکمت" در قالب دعا و رعایت شرایط آن روزگار توانست حقایق عاشورا را آشکار سازد.
زین العابدین(ع) در شام با بهره بردن از دو شیوه "همراهی" و "مناظره" شامیان را از توطئه امویان آگاه کرد.
سید الساجدین(ع)طولانیترین امامت در بین معصومان(ع) را داشت، زمینه سازی مکتب امامین صادقین (ع) از زمان وی آغاز شد.
"صحیفه سجادیه" و "رساله حقوق " دو یادگار امام چهارم(ع)، سرشار از آموزه های تربیتی است.
✍️نجمه صالحی
#بازنشر
#شب_میلاد
#میلاد_امام_سجاد
ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
شبه پیغمبر
علی اکبر باشد یا علی اوسط فرقی ندارد ، علی بن الحسین که باشد یعنی در مدار حق و حقيقت و حق طلبی قرار دارد.
محدث بود و در کربلا یار پدر.
در عاشورا و در آوردگاه مرگ و زندگی، گوهر وجودش درخشید و شجاعت و معرفتش نمایان شد.
میلاد شبه پیغمبر(ص)، علی اکبر (ع) تهنیت!
✍️نجمه صالحی
#ماه_شعبان
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یا صاحبنا
"ﺃَﯾْﻦَ ﺍﻟﺴَّﺒَﺐُ ﺍﻟْﻤُﺘَّﺼِﻞُ ﺑَﯿْﻦَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﺍﻟﺴَّﻤﺎﺀ"
"ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺳﯿﺪ ﻣﻦ ﻣﻮﻻﯼ ﻣﻦ، ﺁﻥ ﺳﺒﺐ ﻣﺘﺼﻞ ﺑﯿﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ، ﻭ ﺁﻥ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ، ﻭ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻓیض ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺁﻥﻣﯿﺮﺳﺪ؟"
به گفتهٔ علما ﺩﺭ عصر غیبت و برای کسب ﻣﻘﺎﻡ ﺻﻌﻮﺩ به سوی خدا، ﻫﺮ گامی ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻘﺼﺪ ﺑﺮﺩﺍشته شود، ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ الطاف ﺣﻀﺮﺕ حجت بن الحسن روحی فداه است، ﭼﻪ ﺑﺪﺍﻧﺪ، ﻭ ﭼﻪ ﻧﺪﺍﻧﺪ، ﭼﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﭼﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
همچنین ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻋﺎ(دعای ندبه) ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﯿﻢ: "ﺃَﻳْﻦَ ﺑﺎﺏُ ﺍﻟﻠّٰﻪِ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﻣِﻨْﻪُ ﻳُﺆْﺗﻰٰ" ﯾﻌﻨﯽ "ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺳﯿﺪ ﻣﻦ ﻭ ﻣﻮﻻﯼ ﻣﻦ، ﺁﻥ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺭ ﻗﺪﺱ ﺍﻭ ﺭﻭﯼ ﺁﻭﺭﺩ؟"
🍃کاش زمستان ما بهار شود با آمدنت یا مهدی، اللهم عجل لولیک الفرج🍃
طراح پوستر مریم قاسمی(دختر دایی عزیزم)
آدرس اینستاگرام با آیدی👇
@ai_da_6
پ.ن: نشد آدرس اینستاگرام را بگذارم، شنیدم بخاطر طرح صیانت، لینک اینستاگرام قابل انتشار نیست...الله اعلم
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
اگر به جای او بودم...
اگر به جای او بودم غربت تنهایی و دوری از وطن و بی همزبانی را تحمل میکردم؟
اگر به جای او بودم، حاضر میشدم از لباس فاخر شاهزادگان در آیم و لباس اسارت بپوشم؟
اگر به جای او بودم به دنیای پر زرق و برق، به خاطر عقیدهام پشت میکردم؟
شاهزادگی، قصر، ملکه شدن، کنار خانواده بودن، خدم و حشم داشتن و....یک مورد از اینها کافیست تا دست و پای دل بلرزد که نکند از دست داده شود، مرد میدان میخواهد تا بتوانی از این امتیازات چشمگیر، چشم بپوشانی...
اما قرنها پیش یک نفر بود که توانست! زن بود اما مردانه وارد میدان شد! از رفاه زندگی، ناز و نعمت دنیایی خود را خارج کرد تا به آرامش و آسایش واقعی وارد شود و لبخند بزند به آخرتی تضمینشده.
خود را به لباس کنیزان در آورد و در بین کنیزان پنهان شد و پس از اسارت به بازار برده فروشان سپرده شد، تحمل کرد همو که بارها خوابش را دیده بود؛ همو که در خواب به او معرفی شده بود.
دل به بهترین دلدار سپرد تا پلههای بندگی را در کنار او بالا رود و عزت یابد. در خواب بود که مادرش فاطمه سلام الله علیها از او خواستگاری کرد، بعد از این خوابها آشفته شد، فکر کرد و تصمیم گرفت.
حالا در میان اسیران منتظر دیدار یار است و لحظهٔ دیدار برایش بهترین زمان! تحت تعلیم بانو حکیمه قرار گرفت تا بشود آنچه که یارش میخواهد و شد بهترین بانو! بانوی بهترین همسر جهان و مادر خاصترین پسر زمان!
بانوی روم در دیار خود با زمانه پیش نرفت و همرنگ جماعت هم کیش خود نشد، دل کَند از دیار خود تا شود همسر بهترین خلق زمان و مادر منتظرترین خلق جهان.
مسلما سخت بود این تصمیم، اگر جای او بودیم میتوانستیم؟؟؟!!
✍️نجمه صالحی
#جوال_ذهن
#امام_زمان
#نرجس_خاتون
#میلاد_امام_زمان
#یامهدی
#نیمه_شعبان
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
💞سلام بهار دل خزانیام
قُرّة العين علی
نـور حـی سرمـدی
آینـــۀ محمّـــدی
شمع جمـع عالمی
معـز الاولیـا
امیـد انبیـا
عطر نرگس
یوسف زهرا
وارث تاج نبی
به جهان خوش آمدی💞
💞آرزویم این است در حضورت سلام دهم!💞
🍃السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ🍃
#جمعه
#انتظار
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
انتظاری همچو سیبم آرزوست
سیب منتظر روزهای زیادی بر روی درخت نشست. او چشم به راه بود ودُمش بند شاخه. روزها صدای او را شنیده بود که بلند از خود می پرسید چرا سیب از پایین به بالا نمی رود . مرد انتظارهای معکوس به دنبال جرقه آن سیب بود و بالاخره انتظار به سر آمد و تحول شکل گرفت و انقلابی در جهان پدید آورد.
جهان، تغییر و تکنولوژی، پیشرفت کرد. به تدریج بشر به دلیل سودجویی برخی از افراد بشر، گرفتار کویر هستی سوز و ظلمی جهان سوز شد، تفکرات لائیک ، اومانیسم ، مارکسیسم و.... بشر را اسیرجریان خطرناک بحران هویت کردند. متفکران برای کشف راه نجات بازگشت به مقوله معنویت و چشم به راهی مرد نجات بخش از جنس نور را تجویز کردند.
چشم به راهی پویا و سازنده که نوید بخش تجدید هستی کویر وجود انسان است و زندگی را از مرگ تدریجی عدالت نجات می دهد. چشم به راهی فردی که به گفته معصوم(ع) عدالت را مانند سرما و گرما وارد منازل می کند.
اگر مثل سیب منتظررسیدن باشیم یعنی هدف را انتخاب کردیم پس باید تلاش برای بهتر شدن و ساختن کنیم و این چشم انتظاری نیاز به مهندسی دارد، آن هم از نوع فرهنگی.
مهندسی فرهنگی آن هم در همه مجراهای اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی و مجرای صحیح خانواده هم از مادر شروع می شود. هنگامی که ۵۰ نفر از یاران منجی بانوان هستند و ۴۰۰ بانوی برگزيده همراه حضرت عیسی (ع)به کمک حضرت یار(عج) می آیند، انگیزه پویایی و آمادگی وسازندگی بانوان بیشتر خواهد شد. آمادگی که توام با شناخت مولا و خودسازی و دگر سازی است.
بانو، چشم به راه است پس به جای سکون و گوشه نشینی در کنج خانه، تلاش می کند تا به اندازه وسعش باری را از روی زمین بردارد. او قلبش برای مهدی فاطمه(عج) می تپد و انتظار را با حرکت می سازد و تا رسیدن به هدف دست از تلاش بر نمیدارد.
✍️نجمه صالحی
#باز_نشر
#ماه_شعبان
#انتظار
#امام_زمان
#جمعه
ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
آخرین سیب
با صدای تلقتولوق طلق زردرنگی که روی شیشه شکسته اتاق زده بود به آرامی چشمانش را باز کرد، طبق عادت همیشگیاش نگاه مهآلودش را به سمت تخت گوشه اتاق چرخاند تا ببیند از کپسولاکسیژن بابا چقدر مانده که به یادش افتاد نفس او دیگر در قفس ماسک پلاستیکی اکسیژن نیست!
تخت چوبی زهوار در رفته با پتوی قهوهای پلنگی رویش مدتها بود که سنگینی تن بیرمق بابا را نچشیده بود.
نگاه خوابآلود و کمیخیسش به میخهای روی زمین افتاد، دستان سفید و بلندش که زبرزبر شده بود را روی فرش کنارش کشیدتا عینکش را پیدا کند. عینک سرمهای مستطیلیاش را به چشم گذاشت و موهای خرماییاش را از صورت کنار زد. گذر زمان را از روی ساعت کوکی قدیمی که خروسی در آن نوک به زمین میزد و گوشه شیشهاش ترک خورده، مشاهده کرد. ساعت ۱۱:۴۷دقیقه با حساب سر انگشتی که کرد تقریبا ۳ ساعت وقت مانده بود و یک کوه میخی که باید صاف میکرد و به اصغر آقا نجار تحویل میداد. از جا بلند شد، موهایش را محکم با کشسفیدی بست و سمت یخچالسبز رفت. یخچال غرغرویی که همیشه دور دهانش نمدار است و با صدای جیغ، کار میکند. داخل آن که گوشه دیوارههایش زنگ زده بود و پلاستیک طبقههایش زرد شده بود جز یک شیشه کشک و یک دبه ترشی و آخرین سیب نذری مادر شهید همسایه، چیز دیگری نبود؛ سیب را برداشت و همانطور که با آب سرد آن را میشست با خودش گفت:«اگر حسین تک پسر همسایه که هر ماه سیب سرخی را مهمان یخچال غرغرو ما میکند نبود، جواب صدای نالهٔ شکم گرسنهام را کشک و ترشی میداد ؟»✍️فاطمه خانی حسینی
#پودمان_چهار_داستان_نویسی
#انیمیشن
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
.