*اگر #مؤمن باشید؛ پیروزید
مادامیکه شما ایمان و تقوا و عمل صالح را برای خودتان حفظ میکنید؛ تمام قدرت خدا، تمام نوامیس طبیعت و تمام امکانات یک گروه برگزیده در اختیار شماست.
در میدان سازندگی، در میدان توطئه تبلیغاتی، در میدان مبارزه و تهاجم فرهنگی، در میدان خلقیات مردم، در میدان بازِ یک حرکت نظامی و در هر میدان دیگر اگر دشمن با همه حجم و قدرت و تنوع و ابزار تبلیغاتی و با همان سازوبرگ نظامی وارد شود - که البته امروز دشمن دیگر آن سازوبرگ گذشته را ندارد...
همه حرفهایی را که گفتیم، خدای متعال صد برابر آن را در یک کلمه از آیه قرآن فرموده است: «ولا تهنوا»؛ مبادا سست شوید.
«ولا تحزنوا»؛ مبادا غمگین شوید. «وانتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» ؛ شما بالاترید.(سوره آلعمران/ آیه 139)
* #امام_خامنهای(۱۳۷۴/۰۶/۲۹)
@zendagibazendagishohada
داشتم برای #نماز ظهر وضو می گرفتم،
دستی به شانه ام زد.
سلام و علیک کردیم.
نگاهی به آسمان کرد و گفت : « علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . »
گفتم «مثلا چی کار کنیم؟»
گفت « دوتا کار ؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش .»
@zendagibazendagishohada
*همیشه حاضر بود...
هیچ وقت خودش رو کنار نمیکشید...
حتی وقتی بنی صدر خلع درجه اش کرد. با لباس بسیجی می رفت سپاه
مثل یه بسیجی صفر کیلومتر کار می کرد....
طرح میداد و برنامه ریزی ستادی میکرد...
اصلا براش مهم نبود که تا دیروز سرهنگ بوده و امروز یه بسیجی ساده است
فقط به خدمت فکر میکرد...
فقط خدمت......
@zendagibazendagishohada
این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود،
ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمیکردیم؛
با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعاً گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود.
وقتی من می گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلاً دکتر ببر، می برد.
من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم.
جالب است بدانید که اکثر مطالعاتش را در این دوران، در همین صف ها انجام می داد.
تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلاً لب به گلایه باز نمی کرد
#خلق_خوشی داشت. از من خیلی خوش خلق تر بود.
@zendagibazendagishohada
محمدحسین از دوران کودکی در بسیج فعالیت میکرد. بعضی شبها که کارشان طول میکشید، از پنجره بیرون را نگاه میکردم تا ببینم چه زمانی از مسجد میآیند. میدیدم محمدحسین از در که وارد شد تا بخواهد از حیاط به درون خانه بیاید، نوحه میخواند و یا زهرا (ع) یا حسین (ع) میگوید. این پسر عشق عجیبی به اهلبیت (ع) داشت. در هیئتها و مراسم مذهبی خادمی میکرد و غذا میپخت، اما وقتی کمی از این غذا را به خودش میدادند، حین راه همان را هم به مستمندی میداد و برای خودش چیزی نمیماند. همین دل پاک و ارادتش به اهلبیت (ع) بود که او را به مقام شهادت رساند.
@zendagibazendagishohada