#نماز_جماعت در #عروسی
شب عروسیمان در آن گیرودار پذیرایی از مهمانها، به من گفت «بیا نماز جماعت...»
گفتم «نه، الان درست نیست، آخه مردم چی میگن!»
گفت«چی میخوان بگن؟»
گفتم «میخندن به ما!»
گفت «به این چیزا اصلاً اهمیت نده.»
اذان که گفته شد، بلند شد نماز بخواند. دید همه نشستهاند و کسی از جا بلند نمیشود. از همه مهمانها خواست که آماده شوند برای نماز جماعت. همه هاج و واج به هم نگاه میکردند. نماز جماعت در مجلس عروسی؟ عجیب بود. سابقه نداشت. کمکم همه آماده نماز شدند.
گفتند «به شرط اینکه خود داماد امام جماعت بشه.» با اصرار همه، نماز جماعت را به امامت سید مسعود خواندیم؛ نمازی که هیچ وقت از حافظهمان پاک نمیشود.
*راوی:همسر شهید سید مسعود طاهری
@zendagibazendagishohada
همواره سعیمان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و
شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که #شهدا راهشان راه #انبیاست
و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
#شهید_حسین_خرازی
@zendagibazendagishohada
من پنجاه سال است که دارم اسلام می خوانم بگذار خلاصه اش را برايت بگويم:
واجباتت را انجام بده، به جای مستحبات تا می توانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بينداز.....
اگر قيامت کسی از تو سوال کرد بگو که:
فاضل گفته بود.
#از_وصاياي_مرحوم_آيت_الله_العظمی_فاضل_لنکرانی_قدس_الله_روحه
@zendagibazendagishohada
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*روز #پدر متفاوت فرزند #شهید_فاطمی_اطهر از شهدای مدافع حرم #خوزستان
*مشرق نیوز
@zendagibazendagishohada
#زینت_خانه_باید_قرآن_باشد
همه جا مصطفی سعی میکرد خودش کمتر از دیگران داشته باشد، چه لبنان، چه کردستان، چه اهواز. لبنان که بودیم جز وسایل شخصی خودم چیزی نداشتیم. در لبنان رسم نیست کفششان را دربیاورند و بنشینند روی زمین.
وقتی خارجیها میآمدند یا فامیل، رویم نمیشد بگویم کفش دربیاورید. به مصطفی میگفتم «من نمیگویم خانه مجلل باشد، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمانها چیزی ندارند، بدبختاند». مصطفی به شدت مخالف بود، میگفت «چرا ما این همه عقده داریم؟ چرا میخواهیم با انجام چیزی که دیگران میخواهند یا میپسندند نشان بدهیم خوبیم؟ این آداب و رسوم ما است، نگاه کنید این زمین چه قدر تمیز است، مرتب و قشنگ! اینطوری زحمت شما هم کم میشود، گرد و خاک کفش نمیآید روی فرش». از خانهٔ ما در لبنان که خیلی مجلل بود همیشه اکراه داشت. ما مجسمههای خیلی زیبا داشتیم از جنس عاج که بابا از افریقا آورده بود. مصطفی خیلی ناراحت بود و خودمان دو تا همهٔ آنها را شکستیم. میگفت «اینها برای چی؟ زینت خانه باید قرآن باشد. به رسم اسلام. به همین سادگی». در ایران هم چیزی نداشتیم هرچه بود مال دولت بود. زیرزمین دفتر نخستوزیری را هم که مال مستخدمها بود به اصرار من گرفت. قبل از این که من بیایم ایران، در دفترش میخوابید. مصطفی حتی حقوقش را میداد به بچهها. میگفت «دوست دارم از دنیا بروم و هیچ نداشته باشم جز چند متر قبر و اگر این را هم یک جور نداشته باشم، بهتر است».
*راوی: غاده جابر (همسر شهید چمران)
@zendagibazendagishohada
*بچه آنقدر مراقبت نمی خواهد که #نفس می خواهد
@zendagibazendagishohada
کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان به ایشان روزی می دهند.
آیه #شهادت(سوره آل عمران آیه 169)
@zendagibazendagishohada