eitaa logo
چهار فصل زندگی
105 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
10 فایل
پند و اندرز و داستانهای کوتاه و آموزنده @eeshg1🍁 @zendegi18 🍁
مشاهده در ایتا
دانلود
سـ🍁ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🍁 🗓 امروز  یکشنبه ☀️  ١٧   مهر   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ١٢   ربیع الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٩     اکتبر   ٢٠٢٢    ميلادی 🌸🍃 @zendegi18
✨پروردگارا.. 🍂امروزم را چون هر روز ✨با نام تو آغاز می کنم 🍂صبحی چنین زیبا ✨از چشمه های 🍂جان آفرین جبروت! ✨ای تنها معبود! 🍂چشم دلم را بگشا ✨می خواهم ازنسیمِ خنک 🍂صبحگاهان سبک تر باشم 🍂 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌼🍃 @zendegi18
••••••• 🦋 گاهی اونقدر خدا زود به آرزومون جواب میده که باورمون نمیشه از طرف اون بوده؛ اینجاست که میگیم عجب شانسی آوردم امیدوارم امروز خدا به تک تکِ آرزوهات نگاه کنه 💚✨ @zendegi18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«آره حق داری، شاید نشه! خیلی چیزا نمیشه! ولی این به این معنی نیست که تو نباید تلاش کنی. چون اگه بشه، کل دنیات می‌تونه از این رو به اون رو بشه. پس حتما باید بری دنبالش.!😌✌️» ⍣╭────➺🦋|   ╰─── @zendegi18
🍂 به جایِ تماشایِ پنجره زندگیِ دیگران از کتابِ عمرت لذت ببر داشته‌هایت را جلویِ چشمانت قاب بگیر و برایِ نداشته‌هایت تلاش کن حسرتِ باغچه دیگران را نخور در عوض باغبانِ دنیایِ خودت باش! @zendegi18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانک_ هلاکت قوی ترین انسان روی زمین با ضعیف ترین مخلوق خداوند🤔 هنگامیکه نمرود نتوانست با آتشیکه افروخت ابراهیم خلیل علیه السلام را بیازارد و خود را در مقابل او عاجز دید خداوند ملکی را بصورت بشر بسوی او فرستاد که او را نصیحت کند ملک پیش نمرود آمد و گفت؛ خوبست بعد از این همه ستم که بر ابراهیم روا داشتی و او را از وطن آواره کردی و در میان آتش بدنش را افکندی اکنون دیگر رو بسوی خدای آسمان و زمین آوری و دست از ستم و فساد برداری زیرا خداوند را لشگری فراوان است و میتواند با ضعفترین مخلوقات خود ترا با لشگرت در یک آن هلاک کند. نمرود گفت در روی زمین کسی را بقدر من لشگر نیست و قدرتش از من فزونتر نباشد. اگر خدای آسمان را لشگری هست بگو فراهم نماید تا با آنها جنگ کنیم . فرشته گفت تو لشگر خویش را آماده کن تا لشگر آسمان بیاید. نمرود سه روز مهلت خواست و در روز چهارم آنچه میتوانست لشگر تهیه کند آماده نمود و در میان بیابانی وسیع با آن لشگر انبوه جای گرفت . آن جمعیت فراوان در مقابل حضرت ابراهیم علیه السلام صف کشیدند نمرود به ابراهیم از روی تمسخر گفت لشگر تو کجا است ؟ ابراهیم جواب داد در همین ساعت خداوند خواهد فرستاد. ناگاه فضای بیابان را پشه های فراوانی فرا گرفتند و بر سر لشگریان نمرود حمله کردند هجوم این لشگر ضعیف قدرت سپاه قوی نمرود را در هم شکست و آنها را به فرار وادار نمود و مقداری از آن پشه ها به سر و صورت نمرود حمله کردند. نمرود بسیار نگران شد و بخانه برگشت باز همان ملک آمد و گفت دیدی لشگر آسمان را که بیک آن لشگر تو را درهم شکستند با اینکه از همه موجودات ضعیفترند اکنون ایمان بیاور و از خداوند بترس والا تو را هلاک خواهد کرد. نمرود باین سخنان گوش نداد. خداوند امر کرد به پشه ای که از همه کوچکتر بود. روز اول لب پائین او را گزید و در اثر آن گزش لب او ورم کرد و بزرگ شد و درد بسیاری کشید. @zendegi18 بار دیگر آمد لب بالایش را گزید بهمان طریق تورم حاصل شد و بسیار ناراحت گردید عاقبت همان پشه ماءمور شد که از راه دماغ بمغز سرش وارد شود و او را آزار دهد بعد از ورود پشه نمرود به سردرد شدیدی مبتلا شد. هرگاه با چیز سنگینی بر سر خود میزد پشه از کار دست میکشید و نمرود مختصری از سر درد راحت میگردید. از اینرو کسانیکه در موقع ورود به پیشگاه او برایش سجده میکردند بهترین عمل آنها بعد از این پیش آمد آن بود که با چکش مخصوصی در وقت ورود قبل از هر کار بر سر او بزنند تا پشه دست از آزار او بردارد و مقربترین اشخاص آنکس بود که از محکم زدن کوبه و چکش هراس نکند بالاخره با همین عذاب رخت از جهان بربست و مقدار مختصری از نتیجه کفر و عناد خویش را دریافت این داستان چقدر شبیه حال و روز فعلی ما انسانهاست یک دنیا ادعا و غرور و مدرنیته و علم روز و تکنولوژی از مقابله با یک ویروس عاجز مانده است آیا این یک تلنگر قابل تامل نیست؟ 🍃@zendegi18 🦋🍃 ✨
ســـــلام به پاییز ســــــلام به زندگی ســــــلام به مـهربانی ســـــــلام به مهر و دوستی ســــــلام 🍃🌷 و ســـــلام به شما دوستان عزیز روزتون بـخیر و نیـکـی 🍁🍂@zendegi18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده‌اش او را معذور داشت حکیم به او عسل تجویز کرد. جوان می‌ترسید باز از خوردن عسل دچار دل‌پیچه شود لذا نمی‌خورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معده‌اش عسل را پذیرفت. حکیم گفت: می‌دانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟ جوان گفت: نمی‌دانم. حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک‌بار در معده زنبور هضم شده است. پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر می‌خواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معده‌اش هضم می‌کند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور! 🍁🍂 @zendegi18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁شک نداشته باش ؛ 🍁که در سخت ترین شرایط هم 🍁تواناییِ این را داری که بهترین باشی ... 🍂این خودت هستی که 🍁در بدترین حالاتِ روحی هم 🍁می توانی به خودت 🍁فرمانِ شادی و لبخند بدهی 🍂و در چشم به هم زدنی 🍁حالِ خودت را خوب کنی ... 🍁گاهی یک تلقینِ مثبتِ 🍁"من قوی هستم" ، 🍂معجزه می کند ... 🍁باور کن ... 🍁🍂@zendegi18