❤️✨❤️✨❤️
شخصی مادرش الزایمر داشت...😔
بهش گفت مادر یه بیماری داری ، باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...
مادر گفت : چه بیماریی؟
گفت : الزایمر...
گفت : چی هست...
گفت: یعنی همه چیو فراموش میکنی...
گفت انگار خودتم همین بیماریو داری...
گفت : چطور؟🤔
گفت : انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم ، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی ، قامت خم کردم تا قد راست کنی..😕
پسر رفت توی فکر...
برگشت به مادرش گفت : مادر منو ببخش...
گفت : برای چی؟
گفت : به خاطر کاری که میخواستم بکنم...
مادر گفت :من که چیزی یادم نمیاد.
❤️✨❤️✨❤️
@zendegi_ba_ali
❤️✨❤️✨❤️
#تربیت_کودک
سن هشت تا دوازده سال، اوج ترس کودکان در مورد «از دست دادن والدین» است.
⚠️ هرگز #تهدید به ترک کردن آن ها یا دوست نداشتن شان نکنید.
⚠️ هرگز همسرتان را تهدید به ترک او و خانه نکنید چون باعث ترس فرزندتان میشوید.
⚠️ در حضور کودک از شدت بیماری یا مشکلات جسمی تان صحبت نکنید و یا او را از اینکه اگر شیطنت کند دیگر دوستش ندارید، یا مامان و بابایش نیستید، نترسانید.
#ترس از تنها ماندن و از دست دادن والدین یا مورد بی مهری آنها قرار گرفتن در همه دوره ها وجود دارد ولی در سن هشت تا دوازده سال به اوج خود میرسد.
❤️✨❤️✨❤️
@zendegi_ba_ali
❤️✨❤️✨❤️
#همسرداری
#خانم های عزیز😊
خيلى از آقايون كه شب بعد از يه روز كارى به خونه ميان دنبال صلح و آرامش ان و دلشون ميخواد استراحت كنند ولى خانوم هايى كه روزشون رو توى خونه بودن يا از همسرشون دور بودن مشتاق به صحبت كردن هستن!
و معمولاً اين تفاوت نظر با باعث رنجش خانوم ها ميشه چون حس ميكنن همسرشون بى تفاوته و براشون وقت نميذاره يا باعث ميشه آقا گوش كنه به صحبت ها ولى با يه حس مجبور بودن!!
پيشنهاد اينه كه باهم براى زمان صحبت كردن برنامه ريزى كنيد!
❤️✨❤️✨❤️
@zendegi_ba_ali
❤️✨❤️✨❤️
در چه زمانی نگه داری دین سخت است
572 - وَ قالَ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: يَأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمانٌ اَلصَّابِرُ مِنْهُمْ عَلى دِينِهِ كَالْقابِضِ عَلَى الْجَمْرَةِ.
بر مردم زمانى مى آيد كه اگر كسى بر دين خود شكيبا باشد مانند كسى است كه آتش در كف گرفته است.
کتاب احادیث الطلاب ص 193
❤️✨❤️✨❤️
@zendegi_ba_ali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #وقتی_دلت_بشکنه...
💠 طلبه جوان و همسر تازه عروسش به علت #فقر حتی نان برای خوردن نداشتند که در این وضع میهمان برایشان آمد و...
🎤 حجت الاسلام#مومنی
❤️✨❤️
@zendegi_ba_ali
❤️✨❤️✨❤️
#همسرداری
#خانم عزیز😊
زن نمیدانست که چه بکند؟ خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود، همیشه میگفت و میخندید، با بچهها خوش و بش میکرد. ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی میشد و داد و فریاد میکرد.
زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد، او در کوهستان زندگی میکرد، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چارهای کارش شود. راهب نگاهی به زن کرد و گفت: چارهی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است!
ببر کوهستان؟ آن حیوان بسیار وحشی است. هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت معجونی میسازم تا شوهرت با تو مهربان شود.
زن با ناامیدی به خانهاش برگشت. غذایی را آماده کرد و روانهی کوهستان شد، خود را به نزدیکی غار رساند، از شدت ترس بدنش میلرزید اما مقاومت کرد...
آن شب ببر بیرون نیامد! چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر میشد، بالاخره ببر وحشی غرش کنان از غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد.
هر شب که میگذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر میشدند. چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطهی بوی غذا به زن نزدیک شد، و آرام آرام شروع به خوردن کرد.
مدتی گذشت؛ طوری بود که ببر بر سر راه زن میایستاد و منتظر میماند زن خود را به ببر نزدیکتر میکرد و سر او را نوازش میکرد و به ملایمت به او غذا میداد.
هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه، هر شب آن زن برای ببر غذا میبرد و سر او را در دامن خود میگذاشت، دست نوازش بر مویش میکشید!!!
بالاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند، و شادمان نزد آن راهب رفت. فکر میکنید آن راهب چه کرد؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعلهور بود.
زن هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون میزد؛ ماند که چه بگوید. راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت: آیا «مرد تو» از آن ببر کوهستان بدتر است؟ تو نیرویی داری که از وجود آن بیخبری...!
با صبر و حوصله ، عشق و محبت توانستی آن حیوان را رام کنی!!! مهار خشم شوهرت در دستان توست، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز.
❤️✨❤️✨❤️
@zendegi_ba_ali