@Maddahionlinمداحی آنلاین - سه نوع جوان داریم در قرآن - استاد قرائتی.mp3
زمان:
حجم:
1.6M
🌸 #میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)
♨️سه نوع جوان داریم در قرآن
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #قرائتی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع_مبارک
🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
@zendegi_besabk_Quran313
══💝══════ ✾ ✾ ✾
📌 جوان؛ نهال بالنده
جوان یک نهال بالنده است، مرکز اغلب نیکىها و درخشندگىها و نورانیّتها است. این صفا و محبّتى که در شما جوانان عزیز مشاهده میشود، خاستگاهش همین دل پاک و نورانى جوانى است.
🔰 رهبر انقلاب؛ ۱۳۷۹/۱۲/۸
@zendegi_besabk_Quran313
13.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹این کلیپ را حتما ببینید!
◀️حکایت عجیبی ست
🌹حکایت آقا مسعود...
💫💫 الله اکبر
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_besabk_Quran313
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینو ببینید تا توی این تاریکی و ظلمات آخرالزمان دلتون قرص و محکم بشه .
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌸
@zendegi_besabk_Quran313
🌾🌷🌾🌷🌾🌷
∞♥∞
#پای_درس_دل 🍃
انسان اگر برای #وقتش برنامهریزی
نڪرد شیطان برایش بـــرنامه ریزی
میڪند غیبتها،تهمتها،حرفهای
بیمزه و لهــــو ، همه اینها نتیـجه بیبرنامــگی است.
🌷#آیتاللهحائـریشیرازی
💥نماز_اول_وقت
🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت... مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
🌿همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد...
🍂🍃پرواز به سبک شهدا🍂🍃👇
👈آیت الله حق شناس👳، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی👼 داشتند بین دونماز، سخنرانیشان 🗣را به این شهید بزرگوار🌹 اختصاص داده و با آهی😞 از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: “این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند👁 اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"
سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر👨👨👦👦 از دوستان به سمت منزل احمدآقا 🏡که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله 🕌در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.🕌 به جز بنده وخادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت🔑 به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی🙇 در حال سجده است. اما نه روی زمین ! بلکه بین زمین وآسمان🌏 مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید"🌺
#کتاب_زندگي_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
منبع : کتاب عارفانه