🌺🌼🌺🌼🌺
نرمی دستان کوچکش بر روی صورتم
با هیچ لذتی در دنیا قابل مقایسه نیست.
خدایا ممنونم ...
#مادری
#شکوه_مادری
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
4_5852563247755954426.mp3
1.78M
✨میخوای امام زمان بیاد؟!!
👌خیلی آسونه
🌟فقط باید این شرط آخری رو هم فراهم کنی...
استاد پناهیان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
🌹 السلام علیک یا صاحب الزمان🌹
باران حریف اشک تو مولا نمی شود
شاهی غریب تر ز تو پیدا نمی شود
ارباب عالمی و نمی بینمت که چشم،
غرق گناه گشته و بینا .... نمی شود
ترجیح میدهی کهغریبانه سر کنی؟!
باشد...ولی حبیب که تنها نمی شود
دلبر زیاد بود در این شهر بی فروغ
هر دلبری که یوسف زهرا نمی شود
رنگ ریا گرفته نفسهایمان؛ دریغ
با عهد وندبه این گره ها...وا نمیشود
آقاخودت دعایفرج را بخوانکهاین
زخم عمیق بی تو مداوا نمی شود
◾پرونده ام سیاه و دلم روسیاه تر...
بی اِذنتان که نامه ام امضا نمی شود◾
این جمعه از حوالی قلبم عبور کن
یک شب بمان کنار من ... آیا نمی شود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
🌸 سلام عزیزان. صبح زیباتون بخیر.🌤️
پای قرار روزانه مون(بیداری بین الطلوعین) هستید دیگه؟ 🤔
به همین دلیل امروز رو پرقدرت و پرانرژی شروع میکنیم.😀 و بهتر میتونیم به خانواده برسیم. ان شاء الله😊
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
زندگی مهدوی
#افزایش_ظرفیت_روحی 17 🔸 تست راحت طلبی! ✅ این خیلی خوبه که آدم دنبال راحتی های عمیق و دائمی باشه. ط
#افزایش_ظرفیت_روحی 18
☢ یه نکته ای که با شنیدن بحث مبارزه با راحت طلبی ممکنه به ذهن بیاد اینه که آدم خیلی زود میخواد اطرافیانش رو هم از راحت طلبی در بیاره.
ولی خب برای این کار نباید عجله کرد.☺️
✅ همیشه با شنیدن هر بحثی اول از همه به این فکر کن که تو خودت باید رشد کنی.
🌍 جوری فکر کن و زندگی کن که انگار توی دنیا فقط و فقط از تو تکلیف میخواد و با بقیه هیییچ کاری نداره.
🌱 همیشه با خودت بگو: ببین اگه تمام افراد دور و برم همگی آدم های راحت طلبی باشن یا نباشن
این نباید روی زندگی من اثر بذاره. من زندگی و آینده و قیامت خودم رو دارم. اول از همه باید به رشد خودم فکر کنم.☺️
✅ من باید غول راحت طلبی رو از خودم دور کنم.
🌹 تمام وقتِ خودت رو مشغول خودت باش. انقدر مشغول خودت باش که دیگه وقت نکنی عیب های مردم رو ببینی.👌
🌺 امیرالمومنین علی علیه اسلام فرمود: خوش به حال کسی که انقدر مشغول عیب های خودش هست که دیگه به عیب های مردم نمیپردازه....
البته بحث امر به معروف هم جای خودش رو داره که بعدا در موردش صحبت خواهیم کرد.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
زندگی مهدوی
💠 نهال ولایت در نهاد خانواده: #استادپناهیان تربیت فرزند 2️⃣2️⃣ ❇️ یقیناً اونهایی
💠 نهال ولایت در نهاد خانواده:
#استادپناهیان
تربیت فرزند 2️⃣3️⃣
🔸آخه پدرمادرِ من اذیتم میکنن،😐 تو هم میگی تحمل کن؛ همه رو در نظر بگیر.🤔
🔹ولایتمداری تمرینش با پدرمادر داریه. تو الان پدرمادرتو نتونی تحمل کنی، ولیِ خدا رو هم نمیتونی تحمل کنی.📛
🔸 آخه پدرمادرِ من اخلاقشون خوب نیست، ولی امام زمان(عج) اخلاقش خوبه.✨
🔹 ولایتی که ازش صحبت میشه اطاعتش دشواره ها؟! کار سادهای نیست. پیچیدگی داره ها؟!
فقط اینجوری نیست که آقا اخلاقشون خوب باشه، تمومه.☝️
🔘 یه داستان رمزآلودِ ولایتمدارانه در قرآن هست، شما که فرمودید خدمت حضرت برسم خدمتشون میکنم، پدرمادرم ممکنه بداخلاق باشن، نمیتونم تحمل کنم؛ شما این آیه رو ویژه گوش بده:👌
🔴 دلیل قرآنیش:
شما مقامتون به موسی بن عمران که نرسیده؟!🤔
(شرمنده درسته مقامتون بالا هست ولی به پیامبران اولی العظم که نرسیده.)
🔻از اونطرف امام زمان(ع) مقامشون از حضرت خضر بالاتر که هست بله؟!🤔
🔴 ما از حضرت موسی پایینتریم، امام زمان از حضرت خضر بالاترن.
❇️ حالا یک داستان در قرآن داریم از حضرت موسی و حضرت خضر:
🔹حضرت موسی گفت آقای خضر خداوند فرمودند: من چند صباحی با شما باشم.
🔘 (اسمشو میذاریم آموزش ضمن خدمت، با اینکه حضرت موسی مقامشون بالا بود اما بنا شد پیش یک بزرگتر بره)
🔸حضرت خضر به موسی فرمود شما نمیتونی با من بیای.❎
🔹 آقا ببخشید ما خودمون پیغمبریم ها؟! میفهمیم مسائل چجوریه دیگه.
🔸 پس آقاجان میتونم ازت یک درخواستی بکنم؟!❓
🔻رفتار من یک اتفاقی توش افتاد و چیزی دیدی، سوال نکن. من خودم برات توضیح میدم. اشکال نداره؟؟؟
🔹 نه اشکال نداره. این که کار سختی نیست.😊
🔘 بعد رفتن و میدونید دیگه سه تا اتفاق افتاد. حضرت خضر ماموریت ویژهای از جانب خداوند داشت، حضرت موسی اونقدر دیگه قصه براش روشن نبود.
❇️ حضرت خضر شروع کرد کِشتی رو سوراخ کردن، که داشتن میرفتن کشتی برگشت.
🔸 حضرت موسی پرسید: ببخشید شما چرا کشتی رو سوراخ کردین؟🤔
🔹 حضرت خضر: مگه من نگفتم سوال نکن؟
🔸 آهان، درسته، ببخشید.
🔘 رفتن جلوتر توی یک روستایی، نون🥖 میخواستن، روستاییا بهشون ندادن. اومدن جلوتر یک دیوار خراب بود.
🔹حضرت خضر گفتن اینو درست کنیم بعد بریم.
🔸حضرت موسی: چرا دیوارو براشون درست کنیم، اینا بهمون نون🥖 ندادن.
🔹نگفتم سوال نکن؟
🔘 رفتن جلوتر، حضرت خضر موجبات قتل بچهای🧒 رو فراهم آورد.
🔸آقا چی بود این اتفاق.
🔹خداحافظ شما. من نگفتم سوال نکن. نتونستی طاقت بیاری؟ خداحافظ شما.
🔸آقای موسی: آقا من سعی میکنم از این به بعد...
🔹نه آقا، نداریم، خداحافظ شما، خداحافظ.
🔘 اونوقت شما خیلی راحت میگی آقا امام زمان(عج) بیان من تبعیت میکنم؟؟؟
🔻 آقا امام زمان(ع) از خضر بزرگتره، شما از موسی کوچکترید.☝️
من میخوام ببینم تو چجوری میخوای تو اون امتحانای سخت، ولایتمدار باشی؟؟؟🤔
➖ ادامه دارد…
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
زندگی مهدوی
💚 #رمان_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ قسمت هشتم 🔻 قرار شد هرکی تک بیاره چشم بذاره. حالا مامان و بابا و
💚 #رمان_آموزشی❣خانه مریم و سعید❣
قسمت نهم
فاطمه و علی بیست روز میشه که وسط غذا، آب نخوردن. تمام تلاششون اینه که چهل روز رو رعایت کنند. وقتی چهل روز تموم شد و جایزه رو گرفتند، در مرحله بعد بایست تا شصت روز یعنی دو ماه رعایت کنند. اگرم کسی تا دو ماه رعایت کنه در مرحله بعد میشه سه ماه. این قانون همین طور ادامه پیدا می کنه تا نهادینه بشه. این گزاره ی تربیتی "قانون، تشویق، تنبیه" نیاز به اندکی صبر و حوصله و گذشت داره اما نتایج عالی و قابل توجهی هم خواهد داشت.
مریم و سعید و بچه ها اگه سر شب خونه باشند حتماً تا هشت و نیم شامشون رو می خورند. بعد از اون، مریم بچه ها رو به اتاق می بره و براشون کتاب داستان می خونه. گاهی اوقات هم خودش قصه میگه. سعید هم همین طور. در طول ماه حتماً چند شب برای بچه ها قصه میگه. بچه ها هم که عاشق شنیدن قصه هستن. خصوصاً از زبون مامان و بابا. مریم سعیدو صدا زد و ازش خواست که چراغ های اتاق پذیرایی رو کمتر کنه. می خواست که بچه ها حواسشون پرت نشه و کم کم با نور کم اتاق خوابشون بگیره. سعید چراغ رو خاموش کرد. فقط یکی از چراغ های کم نور بالای سر خودش رو روشن گذاشت. تلویزیون داشت اخبار 20:30 پخش می کرد. سعید صدای تلویزیونو کم کرد.
از همون هفته ی اول که سعید دو شیفت شروع به کار کرد، فکر مریم حسابی درگیر شد و آروم و قرار نداشت. از تصمیم شون پشیمون شده بود. با خودش فکر می کرد "واقعاً تبدیل خودروی خودشون به یه مدل بالاتر چقدر اولویت داره؟ الان یک ماهه که بچه ها درست و حسابی با پدرشون بازی نکردن. هر شب سعید خسته ست. بعضی شب ها اونقدر خسته ست که فرصت یه شب بخیر گفتن هم نداره. سرشو که رو بالش می ذاره، انگاری شارژش تموم میشه."
مریم به این نتیجه رسید که تو اولویت بندی هاش دچار اشتباه شده. تصمیم گرفت تو یه فرصت مناسب موضوع رو با سعید مطرح کنه. اما نگران بود سعید ناراحت بشه و بگه که خودت خواستی چنین کنیم و چنان.
بچه ها به اتاقشون رفتند. مریم هم قبل از رفتن به اتاق بچه ها به سراغ سبد لباسا رفت. لباسا رو تو لباس شویی ریخت اما روشنش نکرد. فاطمه دویده بود دنبال مامان ببینه میخواد چی کار کنه. از مامان پرسید:
_چرا لباس شویی رو روشن نکردید؟
مامان لبخندی زد و دستی روی گونه های فاطمه کشید و گفت:
_چون الان ساعت پر مصرف برقه. من همیشه آخر شب لباس شویی رو روشن می کنم عزیز دلم.
فاطمه پرسید:
_ساعت پر مصرف یعنی چی؟
مامان جواب داد:
_یعنی الان که هوا تازه تاریک شده و همه ی مردم چراغای خونه هاشونو روشن میکنن، مصرف برق بالا میره. به خاطر همین نباید تو این ساعت وسایلی که زیاد برق مصرف میکنن استفاده کنیم. وسایلی مثل جارو برقی، چرخ گوشت، اتو و لباس شویی. چون باعث میشه برق بعضی خونه ها ضعیف بشه یا حتی قطع بشه و تو تاریکی بمونن. حالا بدو برو سر جات بخواب که ساعت خوابت دیر شده.
فاطمه گفت:
_الان میرم. فقط قبلش کمی آب بخورم. زود برمی گردم.
مریم با خنده جواب داد:
_بدو مامان جان. شما که ماشاالله قبل خواب یادت میفته مرغ و خروساتو جا کنی.
توی اتاق اما محمد و علی حسابی مشغول بودن. محمد توپ بادی کوچکش رو سمت علی مینداخت و علی هم گوشه ی اتاقو دروازه کرده بود. شیرجه می زد و توپای محمد رو می گرفت. با هیجان هم گزارشگری می کرد.
مریم به اتاق بچه ها رفت. انگاری که نارنجک افتاده وسط اتاق. علی و محمد خیز رفتند روی زمین و خودشون رو انداختند رو رخت خواب و پتوهاشونو کشیدند رو سرشون. زیر پتو شروع کردند به خندیدن.
مامان با مهربونی گفت:
_من ده دقیقه بیشتر نمی مونم. امشب نوبت کیه که قصه رو تعیین کنه؟
محمد جواب داد:
_نوبت فاطمه ست.
مریم بلافاصله پرسید:
_امشب نوبت آبجیه؟!
بعد صداشو بلندتر کرد و گفت:
_آبجی زود بیا بگو قصه چی بگم.
فاطمه زودی اومد تو اتاق و گفت:
_مامان، قصه های خوب برای بچه های خوب رو بگو.
سعید کتری آب رو پر کرد. اجاق رو روشن و شعله ش رو زیاد کرد. برگشت پای تلویزیون. زیرنویس های خبر 20:30 رو می خوند و همزمان نگاهی هم به گوشیش داشت.
علی و فاطمه که مدرسه ای هستن، همیشه قبل خواب برنامه ی فرداشون رو آماده میکنند و کتاباشونو داخل کیف میذارند.
امشب اما هیچ کدوم از بچه ها مسواک نزدند. به نوعی فراموش کردند. مریم هم به روی خودش نیاورد. محمد آروم و قرار نداشت. چون بالعکس علی و فاطمه به مدرسه نمیره، معمولاً نسبت به اونا شارژش با تاخیر تموم میشه و به خواب میره. میثم هم که شیرخواره بعد از محمد می خوابه.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
ویراستار: ح. علی پور
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
ســـ🌷ــــلام
روز یکشنبه تون پر از
خیر، خوشی، برکت، معنویت و سلامتی ان شاءالله❤️
✅ذکر امروز(۱۰۰مرتبه): یا ذالجلالِ وَالاِکرام.✨
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق هست به #حضرت_علی_علیه_السلام_و
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
✨ سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خودمون رو در این روز به پیشگاه مقدس شون هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمون بشه ✨
🔻 ان شاءالله کارهامون رو با نیّت الهی انجام و به این دو بزرگوار هدیه🎁 میدیم.
✅ همه کارها از نفس کشیدن گرفته
تا لبخند به روی اعضای خانواده، آشپزی، مطالعه، نمازِ اول وقت، وقت تلف نکردن، عصبانی نشدن، رسیدگی به خودمون و خانواده و....
💫هدیه هاتون
با نیت الهی و خلوص نیّت،
پرارزش و مقبول ان شاء الله😍
💫 یادمون نره اولِ صبح و اولین ورود به آشپزخونه وضو بگیریم❣️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
زندگی مهدوی
#افزایش_ظرفیت_روحی 18 ☢ یه نکته ای که با شنیدن بحث مبارزه با راحت طلبی ممکنه به ذهن بیاد اینه که آد
#افزایش_ظرفیت_روحی 19
🔵 یک موضوع مهم در بحث راحت طلبی اینه که ما باید بدونیم اساساً دنیا برای راحتی انسان خلق نشده و سنت ها و قواعد سخت دنیا اجازهی یک زندگی راحت طلبانه رو به آدم نمیده.☝️
✔️ بنابراین ما نباید خیالپردازانه فکر کنیم که میشه در دنیا کاااملاً راحت بود و هیچ رنجی😣 نداشت!
💢 در مورد بقیه هم همینطور هست. یکی از فریب های ابلیسِ لعین اینه که به انسانها میگه: ببین فلان آدمای بالاشهر نشین چقدر زندگی راحتی دارن!😈
ببین چه ماشین های آخرین سیستمی سوار میشن و چه باغ و ویلاهایی دارن! چقدر راحتن اما تو انقدر بدبختی میکشی! حتما خدا خواسته تو رو بدبخت کنه!
💢 اما واقعیت این نیست. هیییچ کسی در دنیا نمیتونه واقعا و کاملا #راحت زندگی کنه. هر کسی مشکلات و سختی های خودش رو داره.
⭕️ خود دنیا با قوانین سختش، با رنج هاش با سنت های الهی جایی برای زندگی راحت طلبانه نیست.
🔶 اگه پای درد دل همه افراد ثروتمند و سلبریتی و افراد ظاهرا مرفه بشینید از رنج ها بزرگ و سختی که دارند حرفای زیادی خواهند داشت.
❇️ توصیه ما هم اینه که حتما وقت بذارید و با افرادی که فکر میکنید واقعا خوشبخت و راحت هستند در مورد رنج هاشون صحبت کنید.
#مبارزه_با_راحت_طلبی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
زندگی مهدوی
💠 نهال ولایت در نهاد خانواده: #استادپناهیان تربیت فرزند 2️⃣3️⃣ 🔸آخه پدرمادرِ من
💠 نهال ولایت در نهاد خانواده:
#استادپناهیان
تربیت فرزند 2️⃣4️⃣
🔵 ولایتمداری پیچیده است، تمرین میخواد، تمرین هاش هم سخته.😑
🔻بذارید یه داستان دیگه هم بگم.
🔴 اون روزی که درِ خانهی🏠 امیر المؤمنین رو آتش زدن🔥، با طناب آمدن امیر المؤمنین رو بردن، آن اتفاق هایی افتاد که نباید میافتاد⚡، یاران امیر المؤمنین اونجا سه چهار نفر بیشتر نبودن، یکی از یاران امیر المؤمنین، شمشیر⚔️ کشید، رفت بیرون.
🔻آقا بهش نگفته بودن شمشیر بکش، آقا اجازه نداده بودن، یاران با ادب هم همه سکوت کرده بودن، اونی که شمشیر کشید و دفاع کرد،(بی اجازه!)، اسمش چی بود؟
🔴 هرچند دفاع کرده، اما ولایتمداری حساب و کتاب داره،
⛔ نمیشه همینجوری سر خود!⚡
🔹اونی که بی اجازه دفاع کرد، اسمش چی بود؟
🔸زبیر
🔻دیدین آخرش خراب شد؟؟
💠 یه روزی هم شمشیر کشید و با خود امیر المؤمنین جنگید!
ولایتمداری کار سختیه! قبول؟
🔶 یه نفر دیگه از یاران حضرت اینقدر خوبه✨، اسمش رو نمیبرم میترسم مقام بلندش پیش شما یه ذره خدشه پیدا کنه.
🔻برگشت تو دلش گفت: آخه آقا چرا اینقدر تحمل میکنه؟ آقا اسم اعظم بلده، اشاره کنه همه اینها نابود شدن!🤔
(ناراحت بود، جگرش داشت آتش🔥 میگرفت.)
🔷 آقا امیر المؤمنین بعدها کنار کشیدنش و فرمودن: آدم به امامش هیچ وقت شک نمیکنه! «چرا؟» نمیگه📛
🔻تو روایت هست که یه نفر فقط اونجا تو امتحانش بیست گرفت💎
🔸یکی رفوزه شد، یکی تذکر گرفت، یه نفر فقط قبول شد.
کی؟
🔹مقداد
🔸مقداد حالش چجور بود؟؟
🔹 روایات داره مقداد، چشم 👀 به چشمان امیر المؤمنین دوخت، دست به قبضه ی شمشیر گرفت، گفت هر وقت آقا اشاره کرد شمشیر بکش، میکشم،
نگفت، نمی کشم✨
🔴 آقا رو داشتن میکشیدن و میبردن، مقداد جلو جلو میآمد، کاری به کار هیچکس نداشت، فقط به چشم آقا نگاه میکرد، آقا بهش اشاره نکردن، او هم دست به قبضه نبرد.
🔻اینها مهم نیست!
🔷 در روایت داره: مقداد تو دلش هم به آقا «چرا؟» نگفت!💎💎💎
🔻بحران پیش میاد!
شما باید تمرین کنی!
🔵 درسته امام زمان فداشون بشم مهربانند، ولی اوامر سخته!😣
🔵 درسته به کسی زور نمی گن نعوذ باللّه!
ولی اوضاع پیچیده است و باید تمرین کرده باشید.
🔶 مگه نمیگی بابام بد اخلاقه؟
خب با بد اخلاقی بابات تمرین کن✨
عین نیروهای نظامی!
❇️ بسیجی ها رو زمان جنگ از سیم خاردار رد میکردن، میدووندن، اذیت میکردن.😖
🔸طرف میتونه اعتراض کنه: آقا چرا اینطوری نگاه میکنی؟ میگی بدو، اذیت میکنی؟؟؟
🔹این اذیتها لازمه که بتونی تو جنگ بدوی.
🔴 نمی شد بگی: آقا من که اومدم جونم رو بدم! چرا اذیت میکنی؟🤔
🔸میگه ببین این اذیتهای من لازمه که تو توی جنگ بتونی خوب بِدَوی💎✨
🔻یه چیزی شبیه این مسئله است.
✨پدرومادرت محلّ تمرین تو هستن برای رشد✨
🔻به پدرمادرت میگی چشم،
چشم گفتن به امام زمان رو یاد بگیری.💎
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
13951226_18620_128k.mp3
2.65M
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
"اولین مدرسه ای که هر بچه ای دارد، دامن مادر است،
مادر خوب، بچه خوب تربیت میکند."
#مادری
#جایگاه_مادری
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
مداحی آنلاین - برای متاهل ها - حجت الاسلام عالی.mp3
7.05M
🔹حجه الاسلام عالی:
💠 خانه محل عبادت است
خانه محل سیر و سلوک است...
#مادری
#شکوه_مادری
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘
هدایت شده از نرگس
❣️ السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)❣️
#_مولا_جانم♥️
شرمندهایم که کاری برایت نمیکنیم
جز وقت احتیاج صدایت نمیکنیم
جا میزنیم وقت عمل تا که میرسد
ترک گناه محض رضایت نمیکنیم
در باتلاقِ نفس گرفتارتر شدیم
تنها برای اینکه دعایـت نمیکنیم
با اینکه دست توست «شفاء لکل داء»
در اوج درد میل شفاءت نمیکنیم
تنگیِ دست ما اثر کاهلی ماست
این دست را دخیل عبایت نمیکنیم
تو روز و شب حمایتِ ما میکنی، ولی
ما از تو اِی غریب حمایت نمیکنیم
بد کردهایم با تو، دلـ💔ـت را شکستهایم
و اعتنا به این گلههایت نمیکنیم.
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
✨سلامتی و تعجیل در ظهور امام مهربونمون صلوات ✨
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zendegi_mahdavi☘