eitaa logo
زندگی پس از زندگانی
79.5هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
6.1هزار ویدیو
136 فایل
هدف از تشکیل این کانال انتقال پست های برنامه زندگی پس از زندگی هست و پست های مرتبط کانون تبلیغاتی پر بازده "اعتماد" در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/3574071380Ca1a252b0f9 مشاوره رایگان تبلیغاتی شما 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد زمانی قلعه : نگاه کردن ما در اینجا به گونه ای است که فقط از یک طرف می بینیم و طبق عادت فقط در یک جهت (سمت جلوی جمجمه مان) را آنهم کمتر از 180 درجه می بینیم اما پشت سرمان را به میزان بیشتر از 180 درجه نمی بینیم. در آنجا نگاه من اصلا محدودیت نداشت، یعنی من در هر آن، تمام جهتها و زاویه ها را می دیدم. یعنی دورتادور خودم که در زاویه ی افقی 360 است را می دیدم . و حالا این 360 درجه را در تمام زاویه ها بچرخانید .... من تمام زوایای گرد خودم را همزمان با هم می دیدم و نیاز به این نداشتم که مثل این دنیا برای دیدن چیزها سرم را به اطراف و به سمت این چیز و آن چیز بچرخانم. در یک جمله خلاصه می توانم بگویم اگر یک کره ی شیشه ای را فرض کنید که شما در مرکز آن قرار گرفته اید و بنا به فرض اگر تمام سطح آن کره ، سطح چشم شما باشد آنگاه چگونه می دیدید؟ خب معلوم است.همه ی جهات را به طور کامل. یعنی بسیار بیشتر از 180 درجه را. در واقع بی نهایت درجه را می دید. من در آنجا به همین صورت می دیدم. به علاوه ی اینکه مثل این دنیا نبود که فقط پوسته و رویه ی اشیاء را ببینم. بلکه جلو و رویه و درون و پشت هر چیز را هم می دیدم و بنابراین تا بی نهایت آن عالم، هیچ چیزی مانع نگاهم نبود. و فقط به یک چیزی توجه کنم تا آن چیز از بین تمام موجودات عالم برای من برجسته و نمود داده شده و بلادرنگ با تمام جزئیات درونی و بیرونیش و کل واقعیات وجودی و سرگذشتش برای من عیان و ارایه میشد و به محض توجه کردنم به آن، بدون صرف زمان و با تفکر و تامل، همه چیزش و تمام اطلاعاتش به طور جامع و کامل در اختیلرم قرار می گرفت به گونه ای که من کاملا درباره ی آن مدیده به اشراف و اطلاع کامل میرسیدم و نیاز به هیچگونه توقف و توجه بیشتری روی آن نداشتم که چیز بیشتری درباره اش بدانم. زیرا همه ی آنجه که از زمان شکل گیریش تا الان وجود داشت کاملا عیان و آشکار فهمیده میشو و من میگرفتم. در واقع میتوانم بگویم که ما در این دنیا بر مبنای حس بینایی این دو حالت زیر را داریم: 1- نگاه کردن توسط چشم من 2- دیده شدن توسط پدیده ها اما در آنجا دو حالت زیر جایگزین موارد فوق شده بود: 1- توجه کردن توسط من (به جای نگاه کردن) 2- ارائه اطلاعات از سوی پدیده ها (به جای دیده شدن ) 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
هدایت شده از زندگی پس از زندگانی
دعاے زیباے فرج بخوان دعاے فرج را دعا اثر دارد.... 🌹 قرار ما حدود ساعت ۲۲ الی ۲۳ 🌹 🔃منتشر کنیدلطفا🙏 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 -کوتاه . -شناسی 🌐موضوع :پاسخ منطقی به وهابی ها در مورد بوسیدن ضریح حرم ها 🎙 سخنران :حجه الاسلام محمد رضا 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
محمد زمانی قلعه : در میان ارواح انسان هایی که در آنجا مشاهده کردم، بدترین وضعیت را انسانهایی داشتند که خودشان را کشته و خودکشی کرده بودند. این افراد همچون میوه ای که از درخت هستی کنده شده باشند، گویی خودشان را از کل هستی جدا کرده و انگار که در نوعی از تاریکی و تنهایی مطلق فرو رفته بودند و با هیچ چیز و هیچ جزئی از عالم ارتباط نداشتند. گویی در لایه ای غیرقابل نفوذ از تنهایی و بیکسی خود فرو رفته و به هیچ وجه قابلیت ارتباط گیری با عالم بیرون از خودشان را نداشتند. اینها بدترین وضعیت عالم را برای خود به وجود آورده و به دست خودشان، خود را از کل عالم هستی - که همچون درختی کل اجزایش تا بینهایت به هم پیوسته است - کنده و جدا کرده بودند و بنابراین عملا از عالم جدا شده بودند. می توانم بگویم این افراد در آن دنیا در حالتی شبیه به انفرادی قرار گرفته بودند. البته نه اینکه دور و برشان دیواری باشد. بلکه منظورم این است که انزوایشان به حالتی بود که چیزی از دنیای پیرامونشان نمی فهمیدند. بی ارتباط با عالم شده ، در خود فرورفته و تک و تنها در شرایطی بسیار تلخ و غیرقابل وصف و بریده شده از همه چیز قرار داشتند. شرایطشان بسیار تلخ و سخت بود. فقط هنگامی که از دنیای مادی کسی کار خیری انجام میداد و پاداشش را به یکی از اینها هدیه می کرد نوعی گشایش برای این فرد ایجاد میشد ، یعنی تنگنا و محدوده ی بسته ی انزوایش قدری وسیعتر و بازتر میشد. اگر بخواهم تشبیه کنم، مثل کسی که درون کیسه ای قرار گرفته باشد و بدون اینکه در کیسه را باز کنند فقط کیسه را بازتر و وسیعتر کنند. البته این فقط یک تشبیه بود. وگرنه چیزی که مادی و دیوارگونه باشد گرداگرد اینان را فرا نگرفته بود. بلکه انزوای مطلقشان ناشی از عملشان و کشتن خودشان بود نه اینکه دیواره یا کیسه ای وجود داشته باشد. 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجربیات نزدیک به مرگ در دیگر نقاط جهان: برگرفته از مستند After life که حدود بیست سال پیش از شبکه یک تلویزیون ایران پخش شد. عنوان ایرانی مستند : نسیمی از حقیقت 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
هدایت شده از زندگی پس از زندگانی
دعاے زیباے فرج بخوان دعاے فرج را دعا اثر دارد.... 🌹 قرار ما حدود ساعت ۲۲ الی ۲۳ 🌹 🔃منتشر کنیدلطفا🙏 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ تأکید آیت‌الله بهجت به خواندن دعای زیر 🔻 در فشارهای آخرالزمان زیاد این ذکر رابگویید: ✅مقام معظم رهبری: مرحوم آقای بهجت رضوان‌الله‌تعالی‌علیه می‌فرمودند: این دعا را زیاد بخوانید: «يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك‏؛ ای خدا، ای رحمت‌گستر، ای مهربان، ای زیر و رو کننده دل‌ها، قلب مرا بر دینت استوار و ثابت بدار». پی‌نوشت: ✅ آیت‌الله بهجت رحمه‌الله می‌فرمودند: «چنانچه ابتدای صراط که بر روی جهنم است از همین دنیا باشد _ که چنین است _ با کم‌ترین غفلت، ولو یک آن و یک لحظه از آن می‌افتیم، و اگر افتادیم ممکن است تا به آخر برویم؛ لذا باید برای تثبیت در دین و بودن بر صراط مستقیم این دعا را در زمان غیبت همه بخوانیم. وقت خواندن این دعا همین روزها می‌باشد. اگر این روزها این دعا را نخوانیم پس کی می‌خواهیم بخوانیم؟!». 📚 بهجت‌الدعاء، ص٢۵٢ 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
آقای محمد زمانی قلعه هنگامی که در آن دنیا بوده اند نه تنها از اسرار و نهانیات زندگی برخی دوستان و آشنایان مطلع میشوند بلکه در آنجا ذهنیات خوب و بد ایشان را نیز کاملا دریافته و نیات و تجسمات ذهنی آنها را نیز به وضوح می فهمیدند. بنابراین هنگامی که به این عالم بازگشتند پس از بهبودی و طی دورات نقاهت تصمیم گرفتند به سراغ افرادی بروند که در آن دیا خلوتشان را مشاهده کرده و از کارهای ناشایستی که قصد انجامش را داشتند بازدارد و ایشان را با نصیحت یا روش های دیگر از گناه و فعل بدی که داشتند منصرف کند. اما متاسفانه ترس و وحشت افراد از اینکه آقای زمانی از آن نیت و یا کار پنهانشان اطلاع دارد و واکنش های ایشان به حدی نامناسب بود که نهایتا آقای زمانی برای همیشه تصمیم گرفتند دیگر در اینگونه مواردی که از نهانیات افراد مطلع شده اند ، چیزی ابراز نکنند و به کتمان دانسته هایشان از افراد بپردازند. البته این در مورد افعال و افکار اطرافیانشان تا سال 1355 بوده است. اما درباره ی بعد از آن تاریخ (بعد از تصادف) چیزی به خاطر ندارند و ابراز می کنند که در حال حاضر از نهان افکار و افراد هبچ چیز نمی دانند. 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
در باب روشن بينى و رسيدن به آگاهى و حضور، نكته اى در جهت شفاف سازى هر چه بيشتر قابل ذكر است كه انسان به اشراق رسيده انسان كامل نيست اگرچه كه كامل مى نمايد و نسبت به ديگر مردمان هوشيارتر است اما هرگز به كمال نرسيده بلكه در كمال حضور دارد و نسبت به آن آگاه است. در حقيقت كسى هرگز به كمال مطلق نرسيده و نمى رسد و نخواهد رسيد چرا كه حيات يك جريان به هم پيوسته است كه در عين حالى كه در كمال مطلق است تا ابد روندى به سوى كمال دارد و انسان روشن بين و آگاه نيز از اين مهم مستثنى نيست. به بيانى ديگر منزل و مقصدى در كار نيست بلكه ما همواره در مقصد حضور داريم، مقصد همينجا و هم اكنون است. رسيدن يعنى رفتن و رفتن. يعنى در مسير حضور داشتن و بدان آگاه بودن است. مردمانى كه خود به اشراق نرسيده اند به غلط مى پندارند كه روشن بينان انسانهاى كامل و بى نقصى هستند كه قدرت و اختيار تام دارند و از عهده هر كارى برمى آيند و به تمامى اسرار هستى مشرف و واقفند در حالى كه روشن بينان حقيقى خود همگى بر عجز و نادانى خويش معترف هستند و هرگز خود را انسان كامل نمى دانند. در حقيقت من و مايى در نظر ايشان نيست بلكه عالم را يكى و يگانه مى بينند. اگر در متون عرفانى از انسان كامل سخن به ميان آورده شده منظور انسانى است كه اولاً به نواقص خود آگاه است دوماً نسبت به عملكرد ذهن و نفس خويش هوشيار است و سوماً از آنجا كه خود را عاجز و ناچيز و نادان مى يابد در مقام تسليم و رضا تنها شاهد لحظه به لحظه حضور است و بس. گويى چون قطره اى در رودخانه ازلى هستى يا چون ذره اى در دستان ابدى باد روان و رقصان است. عارفى را پرسيدند چگونه اى؟! گفت آنگونه كه بدون رضايت من برگى از درخت نمى افتد. پرسيدند مگر تو خدايى؟! گفت نه، راضى ام به رضاى او! 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
ادب و عرفان(شاهد): ‍ 🌹🕊🕊 ✍ آموزنده (پرده ی نصیحتگو) یک شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت: پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن. مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست.. گفت پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور.برچیزی که از دست دادی حسرت مخور. پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی. مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو. پرنده گفت : آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم. پند گفتن با نادان خواب‌آلود مانند بذر پاشیدن در زمین شوره‌زار است. مثنوی معنوی » دفتر چهارم » قصهٔ آن مرغ گرفته که وصیت کرد که بر گذشته پشیمانی مخور تدارک وقت اندیش و روزگار مبر در پشیمانی. 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
هدایت شده از زندگی پس از زندگانی
دعاے زیباے فرج بخوان دعاے فرج را دعا اثر دارد.... 🌹 قرار ما حدود ساعت ۲۲ الی ۲۳ 🌹 🔃منتشر کنیدلطفا🙏 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحْیِیَ مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ...🤚🍃 🌿 سلام بر تو و نَفَس مسیحایی تو که روح زندگی را در کالبد مرده ی نشانه های دین خدا می دمد تا قلب اهالی ایمان با تپشی عاشقانه زندگی حقیقی را از سر بگیرند. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰ 🤲✨ 💚🌱 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
هدایت شده از زندگی پس از زندگانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه غَریبانه دِلَم 😔💔 میلِ تو دارد 🕌 امروز ☀️ 🖤 السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ❤️ و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🖤 و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ❤️ و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
هدایت شده از زندگی پس از زندگانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 دعای عهد 🌕 تصویری با صدای فوق العاده استاد فرهمند 💠 امام صادق علیه‌السلام : هر كس چهل روز صبح اين دعای عهد را بخواند، از يـاوران قائم‏ ما باشد و اگـر قبل از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود خدا او را از قــبـر بيرون آورده و جزو در خدمت آن حضرت قرار می‌دهد. 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 -کوتاه . 🌐موضوع :نگاه به دنیا و روزگار با بهترین عینک! ✅تفسیری از کلام امیرالمؤمنین(ع) 🎙 سخنران :حجه الاسلام محمد رضا 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
بزرگترین و مهمترین مساله ای که موجب شده است حقانیت و واقعیت داشتن NDE ها ( تجربیات نزدیک به مرگ افراد ) به دانشمندان ، محققان و عامه ی مردم ثابت شود شباهت های متعدد مابین مولفه هایی است که افراد پس از این نوع مرگ (قابل بازگشت) تجربه کرده اند. برای مثال: - گذر از یک مسیر تونل مانند یا قیف مانند که منتهی به یک عالم نورانی میشود. - مرور خاطرات از دوران کودکی به بعد به طور دقیق و جزء به جزء - شیوه ی حرکت و جابه جایی - تبادل حرفها و مطالب بدون استفاده از کلام (نوعی تله پاتی) - اطلاع یافتن از درون و نهانیات موجودات و اشخاص - احساس و دریافت عشق عمیق و مهر و علاقه ی بی نهایت از موجودات آن عالم - ملاقات موجودی بسیار عزیز و نورانی به عنوان راهنما (یا هادی) - ملاقات درگذشتگان آشنا و غریبه - اطلاع یافتن از برخی نهانیات و گذشته و آینده (عمدتا پس از بازگشت آینده را به گونه ای که از پیش به یاد آورند فراموش میکنند. طبق ابراز خودشان) - شیوه ی دیدن از حالت یک بعدی این دنبا عوض شده و به طور 360 درجه (و فراتر از آن ؛ در واقع کروی) است که فرد تجربه کننده ، در آن واحد و همزمان، تمام گرداگرد خود را می بینند. - مشاهده ی درون فیزیکی مخلوقات و نیز دیدن باطن و ذهنیات و افکار موجودات و انسانهای زنده. ازآنجاکه همه ی این موارد مشترکا برای تجربه کنندگان در اقصی نقاط جهان رخ داده است بنابراین مسلم است که خواب یا رویا و توهم نبوده. آن هم تجربه کنندگانی که اصولا با NDE و مباحث آن در تمام عمر آشنا نبوده اند و به طور ناگهانی دچار مرگهای عموما سانحه ای شده اند. و یک سند بسیار مهم در اثبات حقانیت این تجارب هم آن است که نهانیات و مسایلی را که اینان در هنگام مرگ فهمیده اند پس از بازگشتشان مشخص شده که کاملا صحت داشته و همانگونه بوده که ایشان باخبر شده اند. در این مورد اخیر ، تجربه ی آقای محمد زمانی قلعه ، بسیار عمیق، تکان دهنده و شگفت انگیز بوده است. 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
CQACAgQAAxkDAAFvFq5itWNP3tKKG-GZbej_qELn4JQgzQACQAMAAsllPwaGSnInpiYEaSkE.mp3
10.18M
تجربه آقای زمانی قلعه: فایل1: از لحظه تصادف تا مرگ قطعی وی میگوید: اشتباه بزرگ مخاطب اینه که با شنیدن این فایلها گمون کنه کل تجربه ام رو شنید. اما من بیش از 500سال آنجا بودم و هرچه بگم و بشنون ناقصه 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
کلیاتی از تجربه ی آقای زمانی به صورت بسیار مختصر و چکیده شده : من اکنون 65 سال دارم. این اتفاق در سال 1355 برایم رخ داد و من در آن موقع 26 سال داشتم. محل زندگی خانوادۀ ما شهر اصفهان بود ولی من در آن وقت به خاطر شغلم در شهر مشهد ساکن بودم. من صبح خیلی زود ساعت 2 صبح از مشهد به سمت اصفهان به راه افتادم. جاده مشهد به اصفهان در آن روزها به خوبی اکنون نبود و یک بانده بود. در جائی از راه نزدیک به قوچان بودم که ناگهان متوجه شدم که یک جیپ لندرور از روبرو در باند من آمده و با سرعت به طرف من می آید. من سعی کردم که ماشین را به سمت راست کشیده و از برخورد با او اجتناب کنم، ولی موفقیت آمیز نبود و علی رقم تلاشم بالاخره با او تصادف کردم. ماشین من چند معلق خورد و از جاده که کمی مرتفع تر از اطراف بود به پایین افتاد. من جراحات زیادی دیدم. بعد از چند دقیقه یک اتوبوس که از آنجا رد می شد صحنه تصادف را دیده و ایستاد. من را بالاخره به بیمارستان کوچکی که در شهر قوچان بود بردند. در آنجا من با اتاق عمل برده شدم و دکترها و کادر بیمارستان مشغول کار روی بدن من شدند. بدن من شکستگی و جراحات عمیقی داشت و من درد بسیاری داشتم. وقتی روی تخت بودم افکار زیادی از ذهنم عبور می کرد. نگران این بودم که حالا ممکن است سمت من را به کس دیگری بدهند. به این فکر کردم که ای کاش نصیحت یکی از دوستانم که من را به انتخاب این شغل تشویق کرده بود را گوش نکرده بودم. از دست او خیلی خشمگین بودم و او را به خاطر اینکه دور از خانواده ام زندگی می کنم و به خاطر تصادفم مقصر می دیدم. من از دست همه چیز و همه کس مستاصل یا عصبانی بودم و فکر می کردم در دنیا هیچ چیز سر جای خودش نیست و ذهنم پر از گله و شکایت بود. در بیمارستان من را بیهوش نکردند و به حالت کما نیز فرو نرفتم و نخوابیدم. به یاد دارم که یکی از پرستارها زن جوانی بود که شاید حدود 22 سال داشت و تازه کار و کم تجربه بود. او به نظرم زیبا می رسید و من با خودم فکر می کردم که ای کاش حالم خوب بود و می توانستم با او صحبت کرده و دوست شوم. ولی بعد از مدتی دوباره دردهای بدنم حواس من را از این افکارم پرت کردند و توجه من مرتب بین دردها و جراحاتم و افکار متعددی که داشتم تغییر می کرد. ناگهان برای من همه چیز تغییر پیدا کرد. احساس بسیار خوبی بر من غلبه کرد و آرامش زیادی پیدا کردم. برعکس چند دقیقه قبل، اکنون احساس می کردم که همه چیز در جهان صحیح و سر جای خودش است و آن گونه است که باید باشد. به هر شیئی که نگاه می کردم یا در مورد هر موضوعی که فکر می کردم اطلاعات بسیار زیادی در مورد آن به من الهام می شد و همه چیز را راجع به آن پدیده یا شیئ به خوبی درک می کردم و می فهمیدم که آن پدیده یا شیئ همان طور است که باید باشد. من به آن پرستار زیبا نگاه کردم و متوجه شدم که او نسبت به قبل برایم کمی متفاوت به نظر می رسد. احساس می کردم که گویی به تمام وجود او محاط هستم و در حقیقت حس می کردم در تمام بیمارستان حضور دارم. اکنون وقتی به او می نگریستم تمام افکار و احساسات او را نیز می توانستم ببینم و درک کنم. دیدم که او نگرانی زیادی دربارۀ حال من داشت و دلش خیلی برایم می سوخت و محزون بود و پیش خودش فکر می کرد که حیف از این جوان رشید که در حال تلف شدن است. من سعی کردم که به او دلداری بدهم و به او گفتم که برعکس، حال من خیلی خوب است و در حقیقت هیچ وقت در زندگی این قدر حالم خوب نبوده است و نیازی نیست که نگران باشد. ولی با تعجب می دیدم که او هیچ توجهی به حرفهای من نمی کند و حتی به سمت من نگاه هم نمی کند و برعکس به نقطۀ خاصی خیره شده است. من سعی کردم جهت نگاه او را دنبال کنم تا ببینم به کجا چشم دوخته است. دیدم او به بدنی می نگرد که روی تخت بیمارستان است. وقتی که بدن را دیدم جا خوردم. این شخص به من شباهت خیره کننده ای داشت. پیش خودم فکر کردم چطور چنین چیزی ممکن است؟ آیا من برادر دوقلویی دارم که از آن خبر نداشته ام و اکنون در بیمارستان است؟ من سعی کردم به شانۀ آن پرستار دست بزنم تا توجه او را به خودم جلب کنم ولی در کمال تعجب دستم از شانۀ او رد شد و هیچ مقاومتی حس نکردم. وقتی به دستم و به بقیۀ بدنم نگاه کردم دیدم بدنم حالتی بلوری و شفاف دارد و نورانی است. 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
هدایت شده از زندگی پس از زندگانی
دعاے زیباے فرج بخوان دعاے فرج را دعا اثر دارد.... 🌹 قرار ما حدود ساعت ۲۲ الی ۲۳ 🌹 🔃منتشر کنیدلطفا🙏 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 -کوتاه . 🌐موضوع :مطالب امام زمانی رو آخوندا از خودشون میگن؟! 🎙 سخنران :حجه الاسلام محمد رضا 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4
زندگی پس از زندگانی
کلیاتی از تجربه ی آقای زمانی به صورت بسیار مختصر و چکیده شده : من اکنون 65 سال دارم. این اتفاق در س
من از چیزهایی که می دیدم و طوری که همه چیز به نظر می آمد شگفت زده و گیج شده بودم. از ذهنم خطور کرد که نکند من مرده باشم و به یاد مادرم افتادم که چقدر از مرگ من ناراحت خواهد شد، و ناگهان خود را در منزلمان در اصفهان و نزد مادرم یافتم. این به طور عجیبی اتفاق افتاد که نمی دانم چطور آن را توضیح دهم. گویی وجود من به دو نیمه تقسیم شده بود که هر نیمه کامل بود و من بودم. یکی در بیمارستان حضور داشت و یکی پیش مادرم. من در هر دو مکان حضور کامل داشتم و از تمام اتفاقات هر در مکان خبر داشتم. من خواستم مادرم را غافلگیر کرده و خوشحال کنم و به همین خاطر او را از پشت بغل کردم. ولی دستهای من بدون هیچ مقاومتی در او فرو رفتند. من تعجب کردم و سعی کردم با او حرف بزنم ولی او نیز توجهی به من نکرد. من به یاد یکی از معلمان سابقم افتادم و بلافاصله نزد او بودم. به هر کسی که نگاه می کردم می توانستم افکار و احوال و حتی وضع معیشتی و مالی آن شخص را بفهمم و استرس ها و نگرانی های او را درک کنم. مثلاً به یاد دارم که معلمم در آن موقع دربارۀ پسرش فکر می کرد و من در همان حال می توانستم پسر او را نیز ببینم. من در مورد چند دوست و خویشاوند دیگر نیز فکر کردم و نزد یک یک آنها رفته و سعی در ارتباط با آنها کردم ولی گویی هیچ کسی من را نمی دید و صدای من را نمی شنید. متوجه شدم که تلاش فایده ای ندارد و نمی توانم به طور عادی با کسی ارتباط برقرار کنم. در طول تمام این وقایع من هنوز در بیمارستان هم حضور کامل داشتم و شاهد همۀ اتفاقات آنجا هم بودم. دیدم که در بیمارستان دکترها من را متوفی اعلام کردند و یک برگه را مهر و امضاء کردند و در پرونده من گذاشتند که نوشته بود «مریض احیاء نشد. آزمایش میدریاز دوبل انجام شد ولی موفقیت آمیز نبود. مرگ قطعی اعلام شد.» روی بدن من یک ملحفه کشیدند و آن را از روی تخت بلند کرده و به روی یک تخت دیگر چرخ دار گذاشتند و به اتاقی که در آن درگذشتگان را به طور موقت نگاه می داشتند بردند. طبق گزارش پزشکی من 32 دقیقه بعد دوباره زنده شدم ولی در این 32 دقیقه چیزهای بسیاری را دیدم و تجربه کردم. من در جائی از تجربه ام از یک تونل عبور کردم و با سرعت به سمت نوری درخشان حرکت کردم، ولی نمی دانم دقیقاً در چه نقطه ای از تجربه ام بود زیرا زمان برایم معنای خود را از دست داده بود. من به مکانی نورانی و دلنشین رفتم که احساس کردم خانه و وطن حقیقی من است و من به طور کامل به آن جا تعلق دارم و زندگی من در دنیا مانند تبعید یک نفر به جزیره ای دورافتاده و ناسازگار است. در این مکان گذشته و آینده و دور و نزدیک و تاریک و روشن معنائی نداشت وخاصیت خود را از دست داده بود. همه چیز عالی و در حد کمال به نظر می رسید. ارواح دیگری نیز آنجا بودند و می دیدم که بعضی نور و امکان بیشتر و بعضی نور و امکان کمتری نسبت به من دارند. ولی من نسبت به آنانی که از من پیشرفته تر و نورانی تر به نظر می رسیدند ذره ای احساس قبطه نمی کردم. کاملاً برایم روشن بود که آنها ظرفیت و رشد خود و من ظرفیت و رشد خود را دارم و هرکدام از ما در جا و موقعیتی هستیم که باید باشیم. هنگامی که من نزد مادرم و بقیۀ دوستان و اقوام رفتم احساس گنگی داشتم که وجودی دائماً و مانند سایه من را همراهی می کند. ولی اینقدر حواس من به سمت کسانی که می خواستم ببینمشان معطوف بود و در افکار خودم بودم که توجهی به او نکرده بودم. ولی بالاخره به او توجه کردم و احساس کردم که او وجودی بسیار نورانی و ارزشمند و مقدس است که همیشه و در تمام لحظات زندگی همراه من بوده است. پیش خود فکر کردم آیا او امام زمان یا پیامبر است؟ فکری از من گذشت که او بالاتر از امام زمان یا پیامبر می باشد او آنچنان جذاب و زیبا و به دلنشین بود که بلافاصله با تمام وجود مجذوب او شدم و احساس کردم که او نیز به طور کامل و عمیقی من را دوست دارد. 🔸 کانال @zendegi_pas_az_zendegi_tv4