خدایا: تو میدانی که چه میکشیم. پنداری که چون شمع ذوب میشویم، آب میشویم. ما از مردن نمیهراسیم، اما میترسیم بعد از ما «ایمان» را سر ببرند. و اگر نسوزیم هم که روشنایی میرود و جای خود را دوباره به شب میسپارد. چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم، و از دیگر سو باید شهید شویم تا «آینده» بماند. هم باید امروز شهید شویم، «فردا» بماند و هم باید بمانیم تا فردا «شهید» نشود. عجب دردی! چه میشد امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره شهید شویم.
#شهید_سید_مهدی_رجب_بیگی
@zendegi_ta_shahadat
در راه مشهد شاه عباس
تصمیم گرفت دو بزرگ را
امتحان کند!!
به شیخ بهایی که اسبش
جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه
است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:
کوهی از علم و دانش برآن
اسب سوار است، حیوان کشش
اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند،
به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند،
دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:
اسب او از اینکه آدم بزرگی
چون شیخ بهائی بر پشتش
سوار است سر از پا نمی شناسد
و می خواهد از شوق بال در آورد.
این است "رسم رفاقت..."
در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم...
❤️❤️👇👇
@zendegi_ta_shahadat
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
@zendegi_ta_shahadat
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهید_محمد_حسین_مرادی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
╭┅────===─────┅╮
@zendegi_ta_shahadat
╰┅────===─────┅╯
همسر شهید نقل میکند:
مجتبی در همه حال شوخ طبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت، هر وقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می کردیم با شوخی میگفت:
خانم این آدرس را حفظ کن بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا میخورد.
من متوجه میشدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند با شوخی و خنده میگفت.
حتی در خود سوریه دوستانش میگفتند برخی اوقات که در منطقهی عملیاتی راه را گم میکردیم، در عین عصبانیت همهی ما، شهید زکوی با لبخند میگفت:
نترسید راه ما به سمت بهشت است گم نمیشویم.
#شهید_مجتبی_زکوی_زاده
┄┄┅┅
#زندگی_تا_شهادت💫
╭┅────»»»─────┅╮
@zendegi_ta_shahadat
╰┅────»»»─────┅╯
امام جعفرصادق(علیهالسلام)
اُذكُر تَقطُّعَ اَوصالِكَ فیقَبرِكَ وَ رُجوعَ أحبّائِك عَنكَ اِذا دَفَنوكَ فی حُفِرَتِكَ... فَاِنَّ ذلِكَ یُسلّی عَنْکَ ما أَنتَ فیه.
به یاد آن ساعتی باش که بندبند تو در قبر از هم جدا میشوند و دوستانت بعد از به خاک سپردن از سر خاکت برمیگردند. این تذکر، تو را از هم و غم روزگارت تسلّی میدهد. (المحجّةالبیضاء، ج ٨، ص ٢٤١)
🌺🌹
@zendegi_ta_shahadat
#تلنگر
🌹
📝 #یادمون_باشه
همهی آنچه که در قلب ما میگذره؛
تعیین کنندهی نوع انرژیای هست که از ما صادر میشه!
قلبتون وقتی پر از نقد ، قضاوت ، بدبینی ، مقایسه ، رقابت و ... نسبت به کسی باشه؛
✖️ حتی اگر باهاش در فضای مجازی هم صحبت کنید،
✖️ و حتی اگر عاشقانهترین و محبتآمیزترین واژهها و استیکرها رو استخدام کنید؛
بازم محاله که بتونید انرژی منفی صادره از قلبتون رو ، پنهان کنید!
💥 نَفْس شما و نفس دیگران ، از یک جنس آفریده شدند ، پس برای ادراک انرژیهای همدیگه، نیاز به آموزش ندارند! بصورتی کاملاً فطری و ناخودآگاه انرژیهای هم رو دریافت میکنند!
قانون جذب؛ قانون پاکیِ دلهاست
🌸
🌺🌺
🌹🌹🌹
@zendegi_ta_shahadat
#شهید_محمد_جعفر_نصر_اصفهانی🌷
🌱دو سه ماهی میشد که وارد #دانشکده شده بود. تعدادی از #دانشجویان را گلچین کرد. یک گروه تشکیل دادند که هدفشان، ترویج مسائل اعتقادی و اخلاقی در دانشکده بود، با شیوهی کاری متفاوت.
همهی اعضای گروه را توجیه کرد، اخلاق و رفتار پسندیده در راس کارهایشان بود.اول با دیگران طرح رفاقت و دوستی می ریختند، بعد هم آنها را دعوت به رعایت مسائل شرعی میکردند.
وضع دانشکده بهتر شد، خیلی از افراد گروه هم شهید شدند.🕊⚘️
#سیره_شهدا
#دانشجو
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@zendegi_ta_shahadat
امیر شهید محمد جعفر نصر اصفهانی :
تصمیم گرفتم که هیچ گاه جبهه را ترک نکنم. نمیدانستم، وارد کدام گردان رزمی شوم. میان ارتش و سپاه تردید داشتم. تا اینکه درعالم رویا امام زمان(عج) را زیارت کردم. عرض کردم: «یا حجت ابن الحسن! آقاجان! دراین شرایط چه کنم؟ آقا با مهربانی فرمودند: ارتش به شما نیاز بیشتری دارد، به ارتش بروید . از همان روز تصمیم گرفتم وارد دانشگاه افسری بشوم . تا بتوانم همراه رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل بجنگم.
#شهید_محمد_جعفر_نصر_اصفهانی
@zendegi_ta_shahadat
زندگینامه
#شهید_محمد_جعفر_نصر_اصفهانی، در روز دهم شهریورماه 1339در «محله منارجنبان» در اصفهان بدنیا آمد. پس از طی دوران طفولیت به مدرسه رفت وتحصیلات خود را تا اخذ دیپلم متوسطه در رشته ریاضی در اصفهان ادامه داد.
در بهمن ماه 1357 و اوج گیری قیامهای مردمی در دبیرستان تحصیل می نمود و در مبارزه علیه رژیم حاکم با فعالیت هایی ازقبیل پخش اعلامیه امام (ره) به همراه دوستانش شرکت میکرد.
پس از اخذ دیپلم متوسطه در روز پانزدهم بهمن ماه 1358 به خدمت سربازی اعزام و پس از طی دوره آموزشی اولیه در مرکز آموزشی بیرجند به گروه 44 توپخانه اصفهان منتقل گردید.
درگروه 44 باتوجه به روحیه مذهبی و انقلابی که داشت در فعالیت های انجمن اسلامی مرکز آموزش توپخانه شرکت و در این فعالیت با سرگرد صیاد شیرازی و دیگر افسرانی که با ایشان همکاری می کردند آشنایی پیدا کرد.
با شروع جنگ در سال 1359،در همان ماه های اول به اتفاق چند نفر دیگر داوطلبانه تقاضای اعزام به جبهه نمود و در روزهای اول حضور در منطقه عملیاتی سوسنگرد مجروح و به بیمارستان منتقل گردید.
در مهرماه سال 1360 با انتصاب سرهنگ صیادشیرازی به فرماندهی نزاجا، در دفتر ایشان خدمت خود را ادامه داد.
بعد از گذراندن 18 ماه خدمت دوره ضرورت و شش ماه خدمت احتیاط در تاریخ 1360/11/15 خدمت وی به پایان رسید، اما همچنان داوطلبانه به خدمت خود در دفتر فرماندهی نزاجا ادامه داد و در همین زمان با وساطت یکی ازافسران همکار با انتخاب یک همسر از خانواده ای متدین، ازدواج نمود.
به توصیه تیمسار صیاد شیرازی و همکاران نزدیک ایشان خدمت در ارتش را به عنوان شغل دایم خودانتخاب و در سال 1361 وارد دانشکده افسری گردید.
در طول دوره دانشکده جوانی کاردان، باهوش و بینش مذهبی و سیاسی و با اخلاق بود.
در زمان جنگ با اینکه مرکز توپخانه در اصفهان بود، اما وی رسته پیاده را برگزید و دوره مقدماتی را در لشگر 28 پیاده سنندج که در دو جبهه درگیر بود و از پر مخاطره ترین یگانها بود انتخاب کرد و به آن یگان منتقل و به عنوان فرمانده گروهان پیاده در خط مقدم جبهه مشغول به خدمت گردید.
در سال 1367 در یک عملیات رزمی در منطقه مریوان و پنجوین عراق به شدت مجروح و به پشت جبهه منتقل گردید و در همین زمان به واسطه تک شیمیایی دشمن بعثی آلودگی شیمیایی نیز پیدا نمود.
وی از سال 1367 تا 1373 در مشاغل زیر خدمت نمود:
بازرسی لشگر 28 سنندج – دوره عالی پیاده در شیراز.
فرمانده گروهاندانشجویان در دانشکده افسری.
قرارگاه شمال غرب نزاجا.
بازرسی نزاجا
فرمانده گردان تکاور تیپ 45 تکاور.
سال 1373 با ترفیع به درجه سرهنگی بعنوان فرمانده تیپ 1 لشگر 23 انتصاب و خدمت نمود.
سال 1374 بعنوان فرمانده تیپ 1 لشگر 77 پیاده ثامن الائمه (ع) در این مسولیت با اینکه در شرایط جسمانی خوبی نبود و چند ماه قبل از آن مورد عمل جراحی ازناحیه معده قرار گرفته بود خدمت نمود.
@zendegi_ta_shahadat
🌺🌺
نحوه شهادت :
در سال 1375 حال عمومی وی به واسطه مجروحیت و آلودگی شیمیایی از گذشته مجدداً رو به وخامت گذاشت و بعد از مدتی بستری شدن در بیمارستان و منزل و تحمل درد و رنج فراوان در روز 19 آبان ماه سال 1375 روح ملکوتی اش به لقاءالله و به خیل عظیم شهدا و مجاهدان راه اسلام پیوست و نام این شهید والامقام به عنوان یکی از شهدای شاخص استان خراسان رضوی در یادها به یادگار ماند. مزار او در گلزار شهدای اصفهان واقع شده است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@zendegi_ta_shahadat
هدایت شده از زندگی شهیدانه
☑️شهید مهدی زین الدین: هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند.
🔸شهدا را یاد کنیم، با ذکر یک صلوات
💠شادی روح شهدا صلوات
--------------
☑️ @zendegi_ta_shahadat
3.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر شهدا🕊
کلام شهید
شما صدای #شهید_حاج_احمد_کاظمی را میشنوید .
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_علیه_السلام
@zendegi_ta_shahadat