4_5809800036506141474.mp3
1.84M
#مجردها_گوش_نکنند ⛔️⛔️⛔️
💠 قبل از #ازدواج به این موضوع فکر کن!
💠 شاخصهای برای انتخاب #همسر
🔴 #استاد_پناهیان
کانال زندگی آرام
با ما همراه باشید
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺
4_5994625553133471766.mp3
1.49M
🎙زینب زینب...کنز حیا زینب کان وفا زینب
با نوای مرحوم سلیم موذن زاده
وفات سرسلسله آیه های صبر تسلیت.👆
@zendegiaram98
🏴 سالروز وفات حضرت زینب سلاماللهعلیها تسلیت باد. 🏴
🔹 اینبار هم [حضرت آیتالله بهجت] مثل خیلی وقتهای دیگر پول(نذری) دادند و فرمودند: روضه حضرت زینب سلاماللهعلیها بخوان.
❓دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار میگویید روضۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها بخوان، چی هست در این روضه؟
✅ فرمودند: به برکت این توسل، خیلیها حوائجشان را گرفتهاند... (براساس خاطره مداح مجلس روضه)
📚 ردپای سپید، ص۴٧
(مجموعه داستان های کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره، جلد ۴)
کانال زندگی آرام
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
#کلاس_زندگی
وقتی الگو زینب است
مقام معظم رهبری : «اگر الگوی زن، زینب و فاطمهی زهرا سلامالله علیها باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز.» ۷۰/۰۸/۲۲
کانال زندگی آرام
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
✅ بیست و هشتمین شماره دوفصلنامه فرهنگی اجتماعی پایش سبک زندگی به همت مؤسسه سبک زندگی آل یاسین منتشر شد.
🔴 به گزارش اداره روابط عمومی مؤسسه سبک زندگی آل یاسین؛ نخستین فصل از مطالب این شماره پایش آموزه به قلم حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدتقی فعالی با عنوان «ساحل آرامش» به موضوع آرامش در متون دینی پرداخته است.
در بخش پایش اندیشه، گفتگویی با دکتر مهرانگیز شعاعکاظمی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی با موضوع «ازدواج سفید» انجام شده است. پرونده ویژه این شماره «ازدواج سفید» می باشد.
پایش آسیب ها در فصل سوم، به بررسی برخی موضوعات سبک زندگی و آسیب های آن پرداخته که با دو مطلب در عنوان های «تقلید از سبک زندگی غربی (حیوانات؛ همنشینهای جدیدی بهجای انسان)» و «نقش و جایگاه معماری مدرن در سبک زندگی با رویکرد تبیین معماری اسلامی» نگاشته شده است.
پایش فعالیتهای مؤسسه و پایش اخبار از دیگر بخشهای بیست و هشتمین شماره نشریه پایش سبک زندگی آل یاسین است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍️🌷@zendegiaram98🌷✍️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷 انجام تکلیف الهی عظمتآفرین است
🏴 به مناسبت ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری قمری، سالروز وفات حضرت زینب سلاماللهعلیها
🔆 رهبرانقلاب: «همهی ائمهی ما، دختران و مادران و خواهرانی داشتند؛ اما کو یک نفر مثل زینب کبری؟
نسبتها هرگز نمیتوانند چنین عظمتی را خلق کنند.
ارزش زینب کبری، به خاطر حرکت عظیم او بر اساس تکلیف الهی است.» ۱۳۷۰/۰۸/۲۲
@zendegiaram98
کانال زندگی آرام
#زن_یعنی_زندگی
❌❌❌❌بجای سرزنش
کیفش را روی میز گذاشت. صدای مرد بلند شد: نمی شد زخم زبون نزنی؟
_ مگه دروغ گفتم؟ خب تنبلی دیگه ...
_ هر حرفی رو که نباید زد؛ اونم جلوی مامانت اینا ... زن چادرش را تا کرد و با تمسخر گفت: همه شون می دونن؛ چشم دارن می بینن که خونه ما مث مغازه سمساریه؛ هر چه داریم مال عهد بوقه. قالی تازه شونو دیدی؟
_ بله دیدم چه ربطی به ما داره؟
_ همینه دیگه نمی خوای بفهمی! برای به دست آوردن زندگی بهتر باید زحمت کشید و...
صدای بستن در آپارتمان که بلند شد زن ساکت شد.
سرزنش و ملامت و تحقیر، همانند لقب دادن و برچسب زدن است و همان عواقب و چه بسا عواقب شدیدتری در پیش دارد، که نه تنها باعث بهبود وضعیت و جبران اشتباهات نمی شود، بلکه مسائل را پیچیده تر می کند.
چه باید کرد؟
چند تکنیک ساده....
با ما همراه باشید
کانال زندگی آرام
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠
چگونه میزبان خوبی برای ویروس کرونا نباشیم ؟!
مفصل بخوانید ...👇
http://manaviyat.ir/news/news/1011/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87+%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86+%D8%AE%D9%88%D8%A8%DB%8C+%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C+%D9%88%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B3+%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7+%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%85+%D8%9F!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍️🌷@zendegiaram98🌷✍️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#معرفی_کارگاه
#انتخاب_به_سبک_خوش_سلیقه_ها
به گزارش اداره روابط عمومی مؤسسه سبک زندگی آل یاسین؛ جلسات کارگاه زندگی آرام با موضوع «انتخاب به سبک خوش سلیقه ها» توسط مؤسسه سبک زندگی آل یاسین برگزار شد.
این کارگاه در استان سیستان و بلوچستان ، شهرستان های چابهار ، ایرانشهر ، زابل و زاهدان
توسط حجت الاسلام و المسلمین استاد رضا وظیفه مند ویژه دانشجویان برگزار شد.
از جمله سرفصلهای این کارگاه به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
۱) آشنایی با عوامل موفقیت در ازدواج
۲) آشنایی با ویژگی های افراد نامناسب برای ازدواج
این کارگاه از تاریخ ۲۶ تا ۳۰ بهمن ماه برگزار گردید.
با ما همراه باشید
کانال زندگی آرام
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تصاویری از باز کردن درب حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) توسط حاج قاسم سلیمانی
🔻انتشار به مناسبت شهادت حضرت زینب کبری(س)
@zendegiaram98
✅ ایام تبلیغ کاملا #کورونایی😂
#قسمت_اول
پرستار اول: آقا مگه با شما نیستم؟ چرا بدون ماسک اومدین داخل؟!
گفتم: ببخشید. نشنیدم. بخش پذیرش کجاست؟
پرستار اول: باید برید اورژانس. سرفتون شدیده؟
گفتم: من سرفه نمیکنم. برای کمک اومدم.
پرستار اول: آهان ... بازم باید ماسک میزدید! چرا ماسک ندارین؟
گفتم: راستش گرون بود... دو تا بیشتر نتونستم بخرم. اونم دادم به عیال و بچه ها.
پرستار اول: باشه حالا ... با من بیایید.
رفتیم تا وارد بخش داخلی شدیم که چشمتون روز بد نبینه! تا درش باز شد، بوی وایتکس خورد به صورتم و سرم گیج رفت! دستمو گرفتم به دیوار تا نیفتم و چشمام بسته بودم.
پرستار اول با حالتی از فریاد گفت: حاج آقا دست به دیوار نزنین! این چه وضعشه؟ نمیدونین اینجا باید کنترل دست داشته باشید؟ چند بار باید تذکر بدن؟
گفتم: ببخشید ... سرم گیج رفت!
پرستار اول: بایدم گیج بره. عادت ندارین به این چیزا . حاج آقا میخوای همین جا با خودم دو تا سلفی بگیری و مثلا بگی منم رفتم کمک بیماران کورونایی و جاتون خالی و همین حالا با یه خانم پرستار یهویی؟!
حتی خندمم نمیومد از بس بوی وایتکسش شدید بود. گفتم: من برای سلفی نیومدم. حتی تلفن همراهمم نیاوردم. چند تا هم لباس من دیدید که برای سلفی اومده باشه مرکز بحران که من یکیش باشم؟
یه پوزخند زد و یه ماسک مچاله شده از جیبش درآورد و گفت: بگیر حاجی! اینو بزن که حداقل خودت کورونا نگیری! اینجوری نگاش نکن. استفاده نشده ازش. تو جیبم بوده و مچاله شده.
اعتماد کردم و زدم. به نظر نمیومد دختر بدی باشه. سر و وضع و زبونش با تیر و طایفه آخوند جماعت و بلکه مذهبی هامون خیلی فرق داشت اما مشخص بود بدذات نیست.
رفتیم داخل. به یه اتاق رسیدیم و دیدم سه چهار تا دکتر و پرستار اونجا هستن. مثل اتاق جنگ دوران دفاع مقدس بود. از بس همه میدویدن و میومدن داخل و مشورت میگرفتن و میرفتن و تلفن مدام زنگ میخورد و حتی فرصت نداشتن نفس بکشن بندگان خدا!
گفتم: ببخشید من اومدم کمک!
پرستار دوم که خانم مذهبی بود اومد به طرفم و گفت: حاج آقا شما مشکل تنفسی و ریه و آسم و این چیزا ندارین؟
گفتم: نه خدا را شکر!
گفت: قرص خاصی مصرف نمیکنین؟
گفتم: نه خدا را شکر!
گفت: جسارتا اعتیاد ... منظورم عادته ... عادت به چیز خاصی ...
چه میدونستم منظورش چیه؟ خیلی جدی و صادقانه گفتم: چرا ... نوشابه خیلی میخورم. مخصوصا اگه سیاه باشه و غذامون هم خورشتی نباشه!
خودش و چند تا مرد و زن همکارش زدن زیر خنده. گفت: اصلا هیچی ... ولش کن ... بلدین غسل و کفن و دفن و این چیزا؟
گفتم: آره خب ... از مرحوم پدر خدا بیامرزم تا الان، سه چهار نفر غسل دادم و کفن کردم و اینا.
گفت: بنظرتون میتونین به بیماران روحیه بدین یا همون کارای مربوط به اموات و این چیزا ؟
یه دکتری گفت: اینا در گریوندن و ذکر مصیبت فوق دکترا دارن! تافل دارن!
همشون زدن زیر خنده. منم حساس نشدم و باهاشون زدم زیر خنده و گفتم: کلا هر جا نیاز باشه کار میکنم. اما بنظرم برای روحیه دادن به بیماران بد نباشم.
خلاصه قرار شد بین تخت ها و بیماران و بخش ها بچرخم و باهاشون خوش و بش بکنم و روحیه بدم و حتی المقدور بخندونم.
ادامه دارد...
محمدحدادپورجهرمی
@zendegiaram98
✅ ایام تبلیغ کاملا #کورونایی😂
#قسمت_دوم
البته اینم بگم که قبلش کلی آموزش دادن و لباسامو عوض کردن و ... تا اینکه وقتی قرار شد برم کارمو شروع کنم، پرستار اول گفت: حاجی کلاهت درنمیاری؟
گفتم: به خدا نمیخوام باهاش سلفی بگیرم!
لبخندی زد و گفت: اون که بعدا مشخص میشه اما حداقل بذار این پلاستیک مخصوص را بکشم رو کلاهت ...
گفتم: کلاه نیست ... بهش میگیم عمامه!
گفت: خب حالا همین ... عمامه ... که یه وقت کثیف نشه.
از دلسوزیش و توجهش تودلم خوشحال شدم و براش دعای خیر کردم.
چون دستکش دستم بود، یکی از آقایون اومد وعمامم را از سرم برداشت و با همون پرستار اولیه یه پلاستیک مخصوص دورش کشیدن و میخواستن دوباره بذارن سرم.
من حدودا ده سال پیش توسط یه بزرگ و صاحب نفس معمم شدم. چون هم وقتش بود که معمم بشم و هم اگه نمیشدم نمیذاشتن رساله سطح سه (فوق لیسانس) بنویسم و امتحانات درس خارج نمیگرفتن و ...
اما از شما چه پنهون، اون لحظه که اون دکتره و خانم پرستاره داشتن عماعمو درست میکردن و پلاستیک مخصوص دورش میکشیدن و بعدش دکتره بسم الله گفت و دستشو آورد به طرفم، و پرستاره هم از پشت سر دکتره روی نوک انگشتاش ایستاده بود که ببینه چطوری میذاره روی سرم و چه شکلی میشم، احساس کردم حقیقتا دارم به صورت واقعی معمم شدم و امام زمان خیلی راضی تره!
حس خوبی بود.
خدا قسمتتون کنه.
رفتم وسط سالن ... وسط همه بیمارانی که روی تخت خوابیده بودند... آدرنالین شیطنتم داشت غلیان میکرد و با حالتی از طنز و لبخند، با صدای بلند و با سبک اون خواننده خاک بر سر گفتم:
«سلام گلای روی تخت
کوروناییای سر سخت
آخوند براتون اومده
از تو فضا اومده ...»🤣😂
اولش همه تعجب کردن😳👀
اما خدا آبرومو حفظ کرد😉
چون یهو دیدم صدای خنده پرستار و دکتر و بیمار و خدمه بود که بلند شد...😆😅😂🤣😆😅🤣
گفتم:
بسم الله الرحمن الرحیم
محمدم! 😌
و تا از خنده نترکین دست از سرتون بر نمیدارم! ☺️
(و حالا اگه نمیدین دهنمون سرویس کنند، شعر را ادامه دادم
اما تا نیم ساعت ملت از خنده غش کرد...)
دلنوشته های یک طلبه
محمدحدادپورجهرمی
@zendegiaram98
#حدیث_زندگی
🌸 پيامبر اکرم (ص):
موج هاى بلا را با دعا برگردانيد. اِدفَعوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ
📚بحارالانوار، جلد۹۳، صفحه۲۸۹
کانال زندگی آرام
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
#مجردها_نخوانند
#معیارهای_انتخاب_همسر❤️❤️❤️❤️
#دکتر_فرهنگ
#بلوغ 1
👈بلوغ یعنی رشد کافی
✅بلوغ را در 9 زمینه باید بررسی کرد:
1. بلوغ جنسی
2. بلوغ عقلی/ذهنی/فکری
3. بلوغ نکاح
4. بلوغ عاطفی
5. بلوغ اجتماعی
6. بلوغ فرهنگی
7. بلوغ اخلاقی
8. بلوغ اقتصادی
9. بلوغ أشُد
انواع بلوغ در ازدواج
1️⃣ بلوغ جنسی
بلوغ جنسی پایان دوران کودکی و آغاز دوران جوانی است . کسی که به این مرحله می رسه نه بچه است و نه بزرگ . بلوغ جنسی یه تولد مجدد هستش . وقتی به این بلوغ می رسیم هم در جسم ما تغییراتی پدید میاد و هم در روح و روان ما و تغییراتی در رفتارهای ما .
بلوغ جنسی
🔸 در خانم ها معمولا بین 9 تا 14 سالگی اتفاق می افته
🔸و در آقایون بین 11 تا 15 سالگی
این که میگیم یکی از معیارهای ما برای ازدواج بلوغ جنسی است ، منظور ما این نیست که مثلا اگه یه دختر 10 ساله یا یه پسر 15 ساله به بلوغ جنسی رسیده بره ازدواج کنه . منظور ما اینه که برای ازدواج حتما باید از بلوغ جنسی عبور کرده باشیم . می دونید چرا ؟
چون بعضی ها هستند بلوغ دیر رس دارند . دختره 18 سالشه ولی هنوز بالغ نشده . این نیاز به درمان داره . نمی تونه بگه چون من 18 سالمه می خوام ازدواج کنم . باید ببینی از بلوغ جنسی عبور کردی یا نه . ولی اشتباه نکنید رسیدن به بلوغ جنسی به منزله ای این نیست که برید ازدواج بکنید.
ادامه دارد....
کانال زندگی آرام
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺🌺
🔺پیام تصویری یک پرستار:
هموطن؛ ته گلوتون یه جوریه، علامت کرونا نیست
الکی پا نشید برید بیمارستان، جون مادراتون😂
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺
کانال زندگی آرام
#زن_یعنی_زندگی
لطفا آقایون نخونند😊😊😊
از حکیمی پرسیدند:
معنی #زن چیست؟
با تبسم گفت: لوحی از شیشه است که شفاف بوده و باطنش را می توانی ببینی.
اگر با مدارا او را لمس کنی درخشش او افزون می شود و صورت خود را در آن می بینی.
اما اگر روزی آن را شکستی جمع کردن شکسته هایش بر تو سخت می شود
اگر احیانا جمعش کردی که بچسبانی بین شکسته هایش فاصله می افتد
و هر موقع دست به محل شکستگی بکشی دستت زخمی می شود.
زن اینچنین است پس او را نشکن..
🔰کانال زندگی آرام
@zendegiaram98 🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لب_خنده
👓 هشدار
این روزهای قرنطینه خیلی مراقب باشید!
فریب نخورید!
گول نخورید!
#خانه_تکانی از رگ گردن به شما نزدیک تر است!😂
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍️🌷@zendegiaram98🌷✍️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ مفهومی
🚨گاه دشمن با ترفندهای خود مثل تبلیغات سوء و تهدید و ... اعتقادات برخی را عوض میکند و قدرت دفاع از فرد حق طلب را از آنها میگیرد!
🔻 فریب شایعات دشمن را نخوریم!
✍ #سوادرسانه
🆔 @zendegiaram98
♦️واکنش طنز کاربران فضای مجازی به شیوع کرونا در ایران
💬کاش یاد بگیرید این روزا رو مثل رییس جمهور کشور در خانه بمانید😂
💬یادش بخیر پارسال اینموقع یومالشک بود که چهارشنبهسوری اینهفته است یا هفته بعد😕
💬با بستن جاده های منتهی به شمال دارن به شعور و شخصیت مسافران عزیز توهین میکنن، میشه با راه های محترمانه تری از سفرشون جلوگیری کرد مثل کار گذاشتن مین در مسیر یا استقرار سامانه موشکی پاتریوت در ارتفاعات مشرف بر جاده😀
💬شرایط حال حاضر ایران ترکیبیست از «الهی به امید تو» و «خدایا خودت بهمون رحم کن» و «خدا ازشون نگذره»😁
💬بوی ویروس، بوی سیل
بوی ماسک رنگی
بوی تند آب و الکل وسط سفره عید
با اینا زمستونو سر میکنم🚶🏻♂️
💬از این پس به جای واژهی بیگانهی *قرنطینه*، به پاسداشت زبان فارسی، از واژهی *تمرگینه* استفاده کنیم!😂
💬فکر اینکه هم قرنطینه تموم میشه ماهرمضون شروع میشه داره دیوونم میکنه😒😭
💬آخرین پیامک از طرف کرونا:
بالاخره که میای بیرون😏
@zendegiaram98
✅ ایام تبلیغ کاملا #کورونایی
قسمت سوم
اون ساعت کلی خندیدیم و حرف زدیم. مزاحم کار دکترا و پرستارا نبودم. اونا هر وقت میخواستن میومدن و به هر مریضی که نیاز بود سر میزدن و سرم وصل میکردن و داروها رو توزیع میکردن و این چیزا.
اینم بگم که خنده زیاد باعث افزایش سرفه عده ای از کوروناییا شده بود. بهشون گفتم: مثل وقتی هست که یه بچه اومده وسط و داره خرابکاری میکنه و والیدنش همش سرفه میکنن و چشم و ابرو میان که مثلا بگن حواست جمع باشه و خرابکاری نکنا ، الان همون حس رو دارم. هم صدای سرفه ها زیاده و هم بعضیا موقع سرفه کردن، قیافشون خیلی عوض میشه و انگار دارن از ته دلشون یه چیزی بارمون میکنن
با یه صلوات، ختم جلسه را اعلام کردیم.
ته گلوم خشک شده بود. میخواستم آب بخورم اما مکافات داشتیم. نمیشد به راحتی بری سراغ آب سردکن و شیرو باز کنی و بریزی توی یه لیوان یه بار مصرف و ماسک و دم و دستگاهت برداری و قورت و قورت بدی بالا!
به دردسرش نمی ارزید. منم که کلا اخلاق شیرازی بودنم وقتی گل میکنه، میشم مثل همون بنده خدایی که ازش آدرس پرسیدم. یه نگا به کاغذ کرد و یه نگا به منتهی الیه افق! بعدش چش و چالش کرد تو هم و گفت: «عامو خیلی دوره! نمیشه نری؟»
خلاصه از قید آب زدم.
رفتم ایستگاه پرستاری. دیدم یکی از پرستارا به خاطر اینکه از شب قبلش نخوابیده بود و خیلی بهش فشار اومده بود و ناهار و شام هم خیلی منظم تقسیم نکرده بودند، فشارش افتاده بود. خیلی دلم سوخت. با اون حجم زیاد کار و استرس و بعضی بیماران کم حوصله و ...
نمیدونم چرا اما یهو از دهنم در رفت و گفتم: ببخشید کاری از دستم برمیاد؟
یکی از دوستاش که نشسته بود بالا سرش گفت: الان نه اما اگه تا نیم ساعت دیگه حالش خوب نشه، زحمت اشهدش باشماست!
گفتم: حالا بالا سرش اینجوری نگین. بنده خدا هول میکنه. راستی شما واستون اضافه کار چقدر رد میکنن که حاضرین به این مرحله برسین که دوستتون رسیده؟
ابرو در هم کشید و مثل اینکه حرف خیلی زشتی شنیده باشه گفت: شما فکر کردین ما واسه پول اینجاییم؟
یه نگا دور و برم انداختم و مثلا خیلی سِرّی و سکرت پرسیدم: واسه پول نیست؟
با چشمای بِر و متعجب گفت: حاج آقا حالت خوبه؟ کدوم احمقی حاضر میشه برای پول بیاد توی این جهنم؟
گفتم: آهان ... گرفتم ... پس لابد مجبورتون کردن. آره؟ خدا بگم چیکارشون کنه! خیلی بی رحمن!
از چشماش خشم میبارید! گفت: مجبور؟ شما اصلا خبر داری که هممون فرم رضایت نامه پر کردیم و حتی بعضیا خانوادشون هم پر کردن؟ مجبور کدومه؟ چرا همیشه باید زور بالا سرمون باشه که کار کنیم؟
با لحنی موزیانه گفتم: والا چه بگم! مردم میگن!
پرستاره که واقعا داشت میسوخت از حرفام گفت: لابد میخوای بگی تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها! آره؟
بازم با لحن موزیانه تر فقط یه کلمه گفتم: حالا به هر حال!
اگه بگم دوستش یه کم حالش سر جاش اومده بود و با اینکه رنگش مثل گچ سفید شده بود اما یه کم سرش چرخوند طرف من و با حالت ناجونی گفت: حاج آقا اگه خدایی نکرده خواهر و مادر خودتم توی این بخش مریض بودن و افتاده بودن روی تخت، بازم به ما میگفتی واسه پول اومدین و مجبورتون کردن که به این مریضا برسین؟
با شیطنت گفتم: اون موقع فرق میکرد!
با هم گفتن: عجب حاج آقای چیزی هستی شما! آخه چه فرقی میکرد؟ خواهر مادر مردم هم خواهر مادر شمان! فرق میکنه؟ این چه حرفیه؟
گفتم: حالا ... من بلدم از مادر خواهرم مراقبت کنم.
ادامه دارد...
محمد حدادپور جهرمی
دلنوشته های یک طلبه
@zendegiaram98