هدایت شده از جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
#کلاس_نظموهدف2
#جلسه1_قسمت4
#خانم_محمدی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃ما در اسلام می گیم اصالت فرد و اصالت اجتماع جدا از هم نیست. یعنی هر عملکرد فردی در اجتماع تاثیر می زاره
👌حتی نماز خواندن ،حتی حجاب داشتن و... همه چیز بر هم تاثیرگذار هست.
👈پس ما همه کارامون،کل دینمون،اصلاً دین اسلام ،یک دین اجتماعی است
⛔️ به خاطر همین گفته که رهبانیت ممنوع.
🔔🔔اگر می خوای اون تقوا که سفارش شده داشته باشی نباید گوشه گیری کنید،تو غار پنهان شید،فقط توی مسجد عبادت کنید و گوشه خونه فقط کتاب دعا و قرآن دستت باشد و جانمازت پهن باشه و شور زندگی چیه؟
🌯حالا ی لقمه نون و پنیری می خوری،چقدر سخت می گیرید هی می گید برنج رو قالبی کن ،ژله درست کن، زرشک رو این طوری درست کن و ...
🍀 نه این ها رو گفتیم که خانم ها #حی و زنده هستن و همه کار می کنند تا خانواده به #نشاط برسه
✨ و وقتی به نشاط رسید در کنارش انجام تکالیف ، نشاط انگیز می شه.
🌟وقتی به بچه می گوییم نماز بخون براش با نشاط نماز خونده می شه چون داری از اولش درست می یای،مرحله به مرحله درست پیش می ره
❓❓ما که تا حالا درست نیومدیم چی کار کنیم؟ برگردیم عقب⁉️ نه.
🚧 گفتیم راه خدا بن بست نداره ✅
🍃خداوندِ غفار ، خداوندِ جبار، خدا جبران می کنه.
😍 امروز شما یاد بگیرید #بدون_منت و #بدون_توقع برای #رضای_خدا در دوره بلوغ عقلیتون کار بکنید خدا براتون جبران می کنه☺️☺️
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
💕زندگی عاشقانه💕
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟 #او_را #محدثه_افشاری #قسمت9 🔹 #او_را ... 9 حوصله توضیح نداشتم و بدون حرفی رفتم تو
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹
#او_را
#محدثه_افشاری
#قسمت10
🔹 #او_را ... 10
سعید چندباری پیام فرستاد که همه چیو ماست مالی کنه،
اما وقتی جوابشو ندادم،کم کم دیگه خبری ازش نشد.
مرجان بیشتر از قبل میومد خونمون،سعی میکرد حالمو بهتر کنه.
اما من دیگه اون ترنم قبل نبودم❗️
نمره های آخر ترمم که اومد تازه فهمیدم چه خرابکاری کردم و چقدر افت کردم😔
سعید منو نابود کرده بود....
حال بد خودم کم بود،بابا هم با دیدن نمره هام شدیدا دعوام کرد و رفت و آمدم رو محدودتر کرد...
برام استاد خصوصی گرفت تا جبران کنم.
استادم یه پسر بیست و هفت،هشت ساله بود.
خیلی خوشتیپ و جنتلمن✅
بعد از چند جلسه ی اول که اومده بود دیگه فهمیده بود که من همیشه طول روز تنهام و کسی خونمون نیست...
اونقدر هم بیخیال و بی فکر بودم که نمیفهمیدم باید حداقل با یه لباس موجه پیشش بشینم...🔥
از جلسه هفتم هشتم بود که کم کم خودمونی تر از قبل شد...
-درس امروز یکم سنگین بود،میخوای یکم استراحت کنیم ترنم خانوم؟
-برای من فرقی نداره.
اگر میخواید میتونیم این جلسه رو تموم کنیم تا شما هم برید به کارای دیگتون برسید.
-من که کاری ندارم.یعنی امروز جای دیگه ای قرار نیست برم...
راستش احساس میکنم خیلی گرفته ای!میشه بپرسم چرا؟
-فکرنمیکنم نیازی باشه خارج از درس صحبتی داشته باشیم آقای ناظری! 😒
-بگو بهزاد!
چقدر لجبازی تو خوشگل خانوم...
-بله؟؟😠
-چیز بدی گفتم؟من با شاگردام معمولاً رابطه ی دوستانه تری دارم...
ولی تو خیلی بداخلاقی...
و از همه هم جذاب تر😉
-مثل اونا هم خرررر نیستم...
پاشو برو بیرون😠
-چرا اینجوری میکنی؟😳
مگه من چی گفتم؟؟
-گفتم برو بیرووووون...
من نیازی به استاد ندارم.
خوش اومدی😡
-متاسفم برات...
هرکس دیگه ای جای من بود یه بلایی سرت میاورد،
حیف که پدرت با عموم دوسته.....😡
دختره ی وحشی...
شب که بابا برگشت خونه دوباره یه دادگاه تشکیل داد تا یه جریمه جدید برام مشخص کنه...
"محدثه افشاری"
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹
#او_را
#محدثه_افشاری
#قسمت11
🔹 #او_را ... 11
-چرا آبروی منو بردی؟؟
به پسره چی گفتی که گفته دیگه نمیرم بهش درس بدم؟؟😡
-اون نمیخواد بیاد؟؟؟
چه پررو...
خوبه خودم بیرونش کردم...😏
-ترنمممم😡تو چت شده؟؟
اینهمه برات خرج نکردم که آخرش یه انسان بی سواد شی و بشینی خونه!
اینهمه کلاس و اینور اونور نفرستادمت که آخرت این بشه!
سر قضیه اون پسره هم بهت گفتم به شرطی میتونی باهاش باشی که فکر ازدواج و هرچیزی که جلوی پیشرفتتو میگیره از سرت بیرون کنی😡
من دیگه باید چیکار کنم؟؟
.
-همه ی دنیای شما همینه!
همش پیشرفت!پیشرفت!
کجای دنیا رو میخوای بگیری پدر من؟؟😡
هیچی تو این خونه نیست!
نه خوشی
.
نه آرامش
نه زندگی
فقط پول،پیشرفت،ترقی،مقام...
اه...
ولم کنییییییدددددد😭
صدای هر دومون هر لحظه بالاتر میرفت که مامان صداش درومد...
-بسسسسسه😡
چته ترنم؟
تو چته آرش؟آروم باش!
برای چی داد و بیداد میکنید؟
بشینید مثل دوتا آدم عاقل باهم صحبت کنید!
ترنم!پدرت خیرتو میخواد!
برات کم نذاشتیم و حقمونه بهترین نتیجه رو بگیریم!
-نتیجه...نتیجه...
منم پروژه کاریتونم؟؟
منم مقاله و کتابتونم؟؟😒
-واقعاً تو عوض شدی ترنم...
بنظر من باید چندوقتی از ایران بری...
اینجوری برات بهتره...!
-از ایران برم؟
کجا برم؟
-امریکا
هم درستو میخونی
هم پیشرفت میکنی
هم روحیت بهتر میشه...
-ممنون.
من همینجا خوبم.
قصد رفتن هم ندارم.
حداقل الآن! 😒
بابا -مادرت درست میگه!
پیشنهادش عالیه!
تو اینجا پیشرفت نمیکنی!
من جای تو بودم این موقعیت رو از دست نمیدادم.
از جام بلند شدم و همینطور که به سمت اتاقم میرفتم گفتم
-ممنون که به فکر پیشرفت منید،
ولی من خودم صلاح خودمو بهتر میدونم!
و بدون اینکه منتظر جوابشون بمونم درو بستم.
به عادت هرشب هدفونو تو گوشم گذاشتم و رفتم تو تراس.
سیگارو روشن کردم و اشک بود که مژه های بلندم رو طی میکرد و روی صورتم میچکید...
دیگه سیگار هم نمیتونست آرومم کنه...
دیگه هیچ چیز نمیتونست آرومم کنه...
شماره مرجانو گرفتم.
چندتا بوق خورد،
دیگه داشتم ناامید میشدم که جواب داد،
-الو...
الو مرجان...
-سلاااامممم! دوست جون خودم...
-کجایی؟؟ چرا اینقدر سر و صدا میاد؟؟
-صبرکن برم تو اتاق،
اینجا نمیشنوم چی میگی...
الو؟
-بگو میشنوم، میگم کجایی؟
-آخیش...اینجا چه ساکته!
یه جاااای خووووبم
تو کجایی؟
-کجا میخوام باشم؟خونه...
-چته باز؟صدات چرا اینجوریه؟گریه کردی؟
-مرجان یه کاری بکن،یه چیزی بگو...
دارم دیوونه میشم...
-مگه سیگار نمیکشی؟
-دیگه اونم جواب نمیده...
-خلی تو... میدونی چندهزار نفر آرزوشونه زندگی تو رو داشته باشن؟؟
-هه زندگی منو؟
از این لجن ترم هست مگه؟؟
-لجن ندیدی!!
بیخیال! الان نمیتونم صحبت کنم، فردا پاشو بیا خونمون،
حالتو جا میارم...
باید برم...
-باشه... برو
-میبوسمت. بای...👋
"محدثه افشاری"
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞
#او_را
#محدثه_افشاری
#قسمت12
🔹 #او_را ... 12
بعد از دانشگاه راه خونه ی مرجان رو پیش گرفتم.
🔹تو این سه ماهی که دیگه سعید دنبالم نمیومد و خبری ازش نبود،
و با حال داغونم،
کم کم همه فهمیده بودن رابطمون تموم شده و
پسرای دانشگاه هر کدوم با خودشیرینی هاشون میخواستن نزدیکم بشن.
اما دیگه پسر جماعت از چشمم افتاده بودن!😒
به قول مرجان،
تقصیر خودم بود که زیادی به سعید دل بسته بودم!
تنهایی تاوان هر دلبستگی احمقانست‼️
فکر اینکه الان سعید با کیه،
کیو عشقم و نفسم خطاب میکنه،
کیو جای من بغل میکنه و لحظه هاشو با کی پر میکنه، منو تا مرز جنون میبرد⚡️
تا خونه مرجان بلند بلند گریه کردم و تا درو باز کرد خودمو انداختم بغلش
و فقط زار زدم😭
دو سال عشق دروغی
دو سال بازیچه بودن
دو سال....
وقتی به همه اینا فکر میکردم دیوونه میشدم.
یکم که حالم بهتر شد،
رفتم آبی به صورتم زدم و برگشتم.
-ترنم...
چرا آخه اینجوری میکنی؟
بخاطر کی؟
سعید؟
الان معلومه سعید بغل کی...
-مرجان ببر صداتو...
تو دیگه نگو!🚫
نمیبینی حالمو؟
خودم خودمو له کردم،تو دیگه نکن...
-خب من چیکار کنم؟؟
-آرومم کن!فقط آرومم کن...
چندثانیه نگام کرد...
-بشین تا بیام...
چند دقیقه بعد من بودم و یه لیوان با یه ماده قرمز رنگ...
-این چیه؟؟
-مشروب🍷
-چیکارش کنم؟
-یچیز بهت میگما!!😒
بخورش دیگه!چیکار میخوای بکنیش؟
لامصب از سیگارم بهتره...
چندساعت تو این دنیا نیستی!
از همه این سیاهیا خلاص میشی!
اگر تا این حد داغون نبودی،اینو برات نمیاوردم!
فقط زل زده بودم به مرجان!
اگر مامان و بابا میفهمیدن تو این مدت به چه کارا رو آوردم، حتماً از ارث محرومم میکردن!!
-مشروب؟ من؟مرجان میفهمی چی میگی؟
-میخوری نوش جون،
نمیخوری به جهنم!
ولی دیگه نبینم بیای ور دل من ناله کنی😒
یه نگاه به مرجان کردم و یه نگاه به لیوان و اون ماده قرمزی که تا بحال بهش لب نزده بودم...حتی با اصرار سعید...!
ولی حالا برای فرار از فکر سعید دست به دامن همین ماده شده بودم!
ببین به چه روزی انداختیم سعید....😭
چشمامو بستم و تلخی بدی رو ته گلوم حس کردم...😣
چشمامو که باز کردم،رو تخت مرجان بودم و هوا تاریک شده بود...🌌
مرجان وقتی چشمش بهم افتاد،زد زیر خنده😂
-بالاخره بیدار شدی؟
خیلی بهت خوش گذشتا!
-زهرمار!به چی میخندی؟
-نمیدونی چیکار میکردی😂😂
عوض این سه ماه خندیدی و منو خندوندی😂
کاش زودتر بهت از اینا میدادم 😂
-کوفت!سرم درد میکنه مرجان...
-حالت بهتره؟
-نمیدونم.حس میکنم مغزم سِر شده!
خسته ام!
باید زود برگردم خونه...
تا الان حتماً کلی بهم زنگ زدن!😒
-اصرار نمیکنم چون میدونم نمیمونی!
ولی مواظب خودت باش!
بغلش کردم و ازش تشکر کردم...
برگشتم خونه!
هنوز نیومده بودن!
خب خیالم راحت شد!
حتماً امشب هم رفتن همایش...!
"محدثه افشاری"
💞 @zendegiasheghane_ma
#حی_بودن
#ارسالی_اعضا
#ایده
چه خوبه موقع کار با خمیر از بچه ها هم بخواییم بیان و بهمون کمک کنند و برای اونها هم لحظات شادی بسازیم 😁😁❤️❤️😘😘
این کار☝️ هم دخترم اسمش(حانیه) رو با خمیر جادویی درست کرده 👌و اون بالایی هم کار پسر۴سالمه😉
با اشتیاق تمام منتظر شدن تا از فر بیرون بیاد و نان دست پخت خودشون رو بخورند 😋😋😋
ممنون از کانال خوبتون 🌺
💞 @zendegiasheghane_ma
Panahian-Clip-KlidTalayeZendgiMoshtarak.mp3
2.08M
🔑 کلید طلایی زندگی مشترک
💕 با انجام این کار زندگی آسودهتری خواهید داشت!
👈صوت کامل:
Panahian.ir/post/588
استاد #پناهیان
#کلیپ_صوتی #روابط_زوجین
💞 @zendegiasheghane_ma
#ایده_آشتی
#ارسالی_اعضا
اینم سالاد من...ازآقامون ناراحت بودم، با این سالاد بهشون نشون دادم ناراحتیمو😅 بعدم موجب آشتی مون شد😁
✍آفرین به شما😂
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹
#یااباعبـدلله♥️
یادم افتـاد مسیـرحَرم
از راه نجـف....
باز ڪردم هـوسِ
چاےعراقـےهارا...
دلتنگتم_ڪربلا😭
5شنبه و شب زیارتی ارباب
کربلا رفته ها و کربلا نرفته ها این بهشت نورانی روزیتون ان شاءالله
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹
#حدیث_عشق
#امامصادقع
کسیکه زمان خوابیدن صدمرتبه
استغفار کند گناهانش همچون
برگدرختان فرو میریزدوصبح
که بلند شودگناهی برایش نماند
📚مکارم الاخلاق ص ۶۱۰
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞
خدایا! ایمان دارم که
بین من و تو هر چه هست
خواهی بخشید؛
دعایم آن است یاری ام کنی
که وقت بازگشت و دیدار تو
حقالناسی بر گردنم نباشد
آمین🙏
شبتون نورانی
یاعلی
💞 @zendegiasheghane_ma