eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
82 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت229 #فصل_هفدهم آتش دشمن آن قدر زیاد بود که دیگر کاری از دست ما
دوباره خندید و گفت: «بعد از اینکه بچه ها ما را آوردند این طرف آب. تازه عراقی ها شروع کردند به شلیک. ما توی خشکی بودیم و آن ها کشتی را نشانه گرفته بودند.» کمی که گذشت، دست کرد توی جیبش؛ قرآن کوچکی که موقع رفتن توی جیب پیراهنش گذاشته بودم، در آورد و بوسید. گفت:« این را یادگاری نگه دار.» قرآن سوراخ و خونی شده بود. با تعجب پرسیدم:«چرا این طوری شده؟!» دنده را به سختی عوض کرد. انگار دستش نا نداشت. گفت: «اگر این قرآن نبود الان منم پیش ستار بودم. می دانم هر چی بود، عظمت این قرآن بود. تیر از کنار قلبم عبور کرد و از کتفم بیرون آمد. باورت می شود؟!» قرآن را بوسیدم و گفتم:«الهی شکر. الهی صد هزار مرتبه شکر.» زیر چشمی نگاهم کرد و لبخندی زد. بعد ساکت شد و تا همدان دیگر چیزی نگفت؛ اما من یک ریز قرآن را می بوسیدم و خدا را شکر می کردم. همین که به همدان رسیدیم، ما را جلوی در پیاده کرد و رفت و تا شب برنگشت. بچه ها شام خورده بودند و می خواستند بخوابند که آمد؛ با چند بسته پفک و بیسکویت. نشست وسط بچه ها. آن ها را دور و بر خودش جمع کرد. با آن ها بازی می کرد. ادامه دارد...✒️ دانه دانه پفک توی دهانشان می گذاشت. از رفتارش تعجب کرده بودم. انگار این صمد همان صمد صبح یا دیروزی نبود. اخلاق و رفتارش از این رو به آن رو شده بود. سمیه ستار را قلقلک می داد. می بوسید. می خندید و با او بازی می کرد. فردا صبح رفتیم قایش. عصر گفت: «قدم! می خواهم بروم منطقه. می آیی با هم برگردیم همدان؟» گفتم: «تو که می خواهی بروی جبهه، مرا برای چی می خواهی؟! چند روزی پیش صدیقه می مانم و برمی گردم.» گفت: «نه، اگر تو هم بیایی، مادرم شک نمی کند. اما اگر تنهایی بروم، می فهمد می خواهم بروم جبهه. گناه دارد بنده خدا. دل شکسته است.» همان روز عصر دوباره برگشتیم همدان. این بار هم سمیه ستار را با خودمان آوردیم. فردای آن روز صبح زود از خواب بیدار شد. نمازش را خواند و گفت: «قدم! من می روم، مواظب بچه ها باش. به سمیه ستار برس. نگذاری ناراحت شود. تا هر وقت دوست داشت نگهش دار.» گفتم: «کی برمی گردی؟!» گفت: «این بار خیلی زود!» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 💞 @zendegiasheghane_ma
روزها بے تو گذشٺ و غربتٺ تایید شد چون دعاے فرج ما همہ با تردید شد بارها نامہ نوشتم ڪہ بیا اما حیفـــــ معصیٺ ڪردہ ام و غیبٺ تو تمدید شد 🌹 سلامتی امیر زمین ۳ صلوات🌹 شبتون بخیر 💞 @zendegiasheghane_ma
روزگارم باشما بسیار زیبا میشود خادم کویت یقین محبوب زهرا(س) میشود آبرو و اعتبارمن ز الطاف شماست در پناه تو یقین یک قطره دریا میشود ✋سلام صبحت بخیر تمام زندگی ام 💞 @zendegiasheghane_ma
🌸در آخرین شنبه تیر ماه 🌸الهی آباد بشه دنیا وآخرتتون 🌸الهی زنده باشید وتندرست 🌸الهی دلتون شاد ولبتون خندون باشه 🌸شروع هفته عااالی 🌸و پُر از موفقیت و خبر خوش ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹 🌹 ⭕️جملات مخرب بعضی جملات هستن که وقتی گفته میشن، یه برداشت دیگه ای تو ذهن مخاطب ایجاد میکنه. انگار یه جور دیگه شنیده میشن!! هیچ فرقی هم بین خانوم و آقا نداره. چون روی صحبت ما با خانومهاست، مثالهای زیر آورده شده باید از بکار بردن این طور جملات اجتناب کنی وگرنه مطمئن باش امتیاز منفی میگیری 🔹بیان خانوم: چرا نمی ایستی از یکی آدرس رو بپرسی؟ 🔹شنیدن آقا: تو حتی عُرضه ی پیدا کردن یه آدرس رو هم نداری!! 🔹بیان خانوم: دوست دارم روابطمون بهتر باشه 🔹شنیدن آقا: تو بلد نیستی چطور با من رفتار کنی؛ من اصلا خوشبخت نیستم 🔹بیان خانوم: اگه نمیدونی چطوری اینکار رو انجام بدی، خب از فلانی بپرس 🔹شنیدن آقا: تو داری اشتباه میکنی و به تنهایی از عهده ی کارهات برنمیای از مجموع این طرز بیان خانوم، این برداشت برای آقا بوجود میاد که انگار دارن بهش میگن : نمیشه به تو اعتماد کرد ❌و این خیلی خطرناکه هم برای شما هم برای همسرت هم برای بچه هاتون 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹 🌹 😉 👈وقتایی که شوهرتون حوصله داره و حرفتون روش تاثیر داره بهترین موقع است که یه سری خواسته هاتونو خیلی زیرکانه و ظریف بگید!🌹 مثلا چطوری؟؟😊😉😉 میگید: 👈آقاییییییی☺️ انقده خوشم میاد وقتی با هم میریم رستوران صندلی رو واسم می کشی بیرون یا درو برام باز میکنی....😍😊😃 اصلا حس میکنم یه 👈ملکه ام که تو پادشاااه منی و انقده حواست بهم هست... اینجوری حس میکنم خوشبخت ترین زن زمینم💃💃 اینجوری تشویقش کنین که حواسش بهتون باشه❤️❤️ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧔🏻🧔🏻 * اگر میخواهید همسرتان شما شود دنبال بهانه برای تعریف کردن از او باشید ، 🔺از ظاهرش، 🔺از جملاتش، 🔺از نگاهش، 🔺از دست پختش، 🔺از رفتارش و... 💞 @zendegiasheghane_ma