eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســے و هـشــتــم (ســرزمـیـن عـجـایـب) هواپیما به زمین نشست ... واقعا برای من صحنه عجیبی بود ... زن هایی که تا چند لحظه قبل، با لباس های باز نشسته بودن، یهو عوض شدن ... خیلی از دیدن این صحنه تعجب کردم ... کوین، خودت رو آماده کن ... مثل اینکه قراره به زودی چیزهای عجیب زیادی ببینی ... . بعد از تحویل ساک و خروج از گمرک، اسم من رو از بلندگو صدا زدن ... رفتم اطلاعات فرودگاه... چند نفر با لباس روحانی به استقبال من اومده بودن ... رفتار اونها با من خیلی گرم و صمیمی بود ... این رفتارشون من رو می ترسوند ... چرا با من اینطوری برخورد می کنن؟ ... نفر اولی، دستش رو برای دست دادن با من بلند کرد ... با تمام وجود از این کار متنفر بودم ... به همون اندازه که یه سفید از دست دادن با ما بدش می اومد و کراهت داشت ... اما حالا هر کی به من می رسید می خواست باهام دست بده ... باز دست دادن قابل تحمل تر بود ... اومد طرفم باهام مصافحه کنه ... خدای من ... ناخودآگاه خودم رو جمع کردم و یه قدم رفتم عقب ... توی تصاویر و فیلم ها این رفتار رو دیده بودم ... ترجیح می دادم بمیرم اما یه سفید رو بغل نکنم ... . من توی استرالیا از حق موکل های سفید زیادی دفاع کرده بودم ... چون مظلوم واقع شده بودن ... اما حقیقت این بود که از اولین روز حضورم در دادگاه ... حس من نسبت به اونها ... به تنفر تبدیل شده بود و هرگز به صورت هیچ کدوم لبخند نزده بودم ... حالا هر بار که اینها با من صحبت می کردن بهم لبخند می زدن... و من گیج می شدم ... من که تا اون لحظه، از هیچ چیز، حتی مرگ نترسیده بودم ... از دیدن لبخندهای اونها می ترسیدم و نمی تونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم ... رفتار محبت آمیز از یک سفید؟ ... بالاخره به قم رسیدیم ... وارد محوطه که شدیم چشمم بین طلبه ها می دوید ... با دیدن اولین سیاه پوست قلبم آروم شد ... من توی اون دنیای سفید، تنها نبودم ... در زدیم و وارد اتاق نسبتا بزرگی شدیم ... همه عین هم لباس پوشیده بودن ... اصلا رده ها و درجه ها مشخص نبود ... آقای نسبتا مسنی با دیدن من از جاش بلند شد ... به طرف ما اومد و بهم سلام کرد ... دستش رو برای دست دادن بلند کرد و برای مصافحه کردن اومد طرفم ... گریه ام گرفته بود که روحانی کناری ... یواشکی با سر بهش اشاره کرد ... و اونم سریع، حالتش رو تغییر داد ... به خیر گذشت ... زیرچشمی حواسم به همه چیز بود ... غیر از اینکه من یه وکیل بودم که پایه درسیم، فلسفه و سیاست بود ... و همین من رو ریز بین و دقیق کرده بود ... ورود به دنیای جدید هم، این دقت رو چند برابر می کرد ... با این وجود، هنوز بین حالت ها و رفتارهای اونها گیج بودم که اون آقا رو بهم معرفی کردن ... رئیس اونجا بود ... تا حالا هیچ رئیسی جلوی پای من بلند نشده بود ... کم کم گیجی من، داشت به سرگیجه تبدیل می شد. ادامــه دارد... @zendegiasheghane_ma
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســے و نــهــم (خـمـیـنــے) نشستیم روی صندلی ها و جوانی برای ما شربت آورد ... یکی از آقایون همراه، کنارم و حاج آقای مقابلم ... - حتما خسته شدید... اول پرواز، بعد هم که تا اینجا توی ماشین بودید ... پیرمرد با لبخند با من حرف می زد و من از دیدن این رفتارها کلافه شده بودم ... روال اینه که قبل از ورود به خوابگاه ... دوستان تازه وارد میان و با هم گپی می زنیم ... حالا اگر شما خسته اید، می خواید برنامه رو به فردا موکول کنیم ... . سری تکان دادم ... نه این چیزها برای من خسته کنندخ نیست ... و توی دلم گفتم ... مگه من مثل تو یه پیرمردم؟... من آدمیم که با تلاش و سختی بزرگ شدم، این چیزها من رو خسته نمی کنه ... . دوباره لبخند زد ... من پرونده شما رو خوندم... اینطور که متوجه شدم شما برای طلبه شدن مسلمان شدید ... - اشکالی داره؟ . دوباره خندید ... نه ...اشکالی که نداره اما عموم افراد بعد از اینکه مسلمان میشن ... یه عده شون به خاطر علاقه به تبلیغ اسلام و آشنایی بیشتر، میان و طلبه میشن ... تا حالا مورد برعکس نداشتیم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... خنده هاشون شدید، من رو عصبی می کرد و ذهنم رو بهم می ریخت ... . - منم به خاطر طلبه بودن، مسلمان نشدم ... مسلمان شدم چون شرط پذیرش تون برای طلبه شدن، بود ... حالا اونها هم گیج شده بودن ... حس خوبی بود، دیگه نمی خندیدن ... می شد امواج متلاطم سوال های مختلف رو توی چهره شون دید ... - توضیح اینکه واقعا برای چی اینجام، اصلا کار راحتی نیست... من از اسلام هیچی نمی دونم ... اطلاعات من، در حد مطالعه سطحی از آیات قرآنه ... حتی علی رغم مطالعات زیادی که کردم، بین فرقه ها و تفکرات گیر کردم و قادر به تشخیص درست و غلط نیستم ... من فقط یه چیز رو فهمیدم ... فقط اسلام قادر به عوض کردن تفکر تبعیض نژادیه... منم برای همین اینجام ... سکوت عمیقی اتاق رو پر کرد ... چهره روحانی مسن به شدت جدی شده بود ... پس چرا بین این همه کشور، ایران رو انتخاب کردی؟ ... . محکم توی چشم هاش نگاه کردم ... چون باید خمینی بشم ادامــه دارد... @zendegiasheghane_ma
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چــهــلم (بــہ سـفـیـدے بــرف) همون چهره جدی، به شدت توی فکر غرق شد ... اون روزها اصلا نمی تونستم حدس بزنم، داشت به چی فکر می کرد ... نمی شد عمق نگاهش رو درک کرد ... اما از خندیدن بهتر بود ... . من رو پذیرش کردن و راهی خوابگاه شدیم ... فضای بزرگ، ساده و تمییزی بود ... فقط ازشون درخواست کردم، من رو با سیاه پوست ها هم اتاق کنن ... برام فرقی نداشت از کدوم کشور باشه ... اما دلم نمی خواست حتی با یه گندم گون، توی یه اتاق باشم ... یکی از آقایون باهام اومد تا راه رو نشونم بده ... در اتاق رو که باز کردم بهت زده شدم ... تا وسط سرم سوخت ... با صدای در، یه جوان بی نهایت سفید ... با موهای قهوه ای روشن و چشم های عسلی ... جلوی پای من بلند شد ... . مثل میخ، جلوی در خشک شدم ... همراهم به فارسی چیزی بهش گفت ... جوان هم با لبخند جلو اومد و به انگلیسی شروع به سلام و خوش آمدگویی کرد ... چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام ... از شدت عصبانیت، چشم هام داشت از حدقه بیرون می زد ... دستش رو که برای دست دادن جلو آورد، یه قدم رفتم عقب ... بدون توجه به ساکم، سریع دوییدم پایین ... من رفتم ... رفتم سراغ اون روحانی مسن ... - من از شما پرسیدم توی خوابگاه، طلبه سیاه پوست دارید؟... شما گفتید: بله ... و من ازتون خواستم، من رو توی اتاق اونها بگذارید ... حالا یه گندم گون هم، نه ... اصلا از این جوان، سفیدتر کسی وجود داشت که من رو باهاش توی یه اتاق بگذارید؟ ... . نگاه عمیقی بهم کرد ... فکر کردم می خوای خمینی بشی ... هیچ جوابی ندادم ... تو می خوای با فکر تبعیض نژادی مبارزه کنی و برای همین مسلمان شدی اما نمی تونی یه سفیدپوست رو تحمل کنی ... پس چطور می خوای این تفکر رو از بین ببری و به مردم یاد بدی، همه در برابر خدا، برابرن؟ ... خون، خونم رو می خورد ... از خشم، صدای سائیده شدن دندان هام بهم بلند شده بود ... یعنی من حق نداشتم، حتی شب ها رو با آرامش بخوابم؟ ... چند لحظه بهم نگاه کرد ... اگر نمی خوای می تونی برگردی استرالیا ... خمینی شدن به حرف و شعار ... و راحت و الکی نیست ... . چشم هام رو بستم ... نه می مونم ... این رو گفتم و برگشتم بالا ادامــه دارد... @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستت دارم و این ❣️ راروزی هزار بار برایِ خودم❣️ تکرار میکنم وسرمست میشوم❣️ از داشتنت . همین که بودنت ،❣️ سهم مَن است مَن ❣️ خوشبخت ترین آدمِ رویِ زمینم❣️ 💞‌ @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه کاری از من برمی‌آید ؟ وقتی عشق ، تمامِ خودش را میریزد توی چشم‌های تو و نگاهم میکند 😍 @zendegiasheghane_ma
هرجاکه تویی❤️دیده به دنبال شماست آوارِ😫دل ازسوره ی زلزال شماست😅 درپای قباله💌 باسندثبت شده💪 سمت چپ سینه ام فقط مال شماست😍 🎉 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨اِنَّ رَبی قریبٌ مجیب...✨ خدایا خوب است که تو، این همه نزدیکی خوب است که من هنوز هم تـو را دارم تو را که این همه خوبی 💕امروز پنجره دلت را رو بخدا باز کن💕 ❤🍃 در پناه نگاه پر مهر خدا التماس دعا یاعلی🌹🌹🌹 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ صبح شد باز دلم تنگ تو ... از دور سلام ✋️ تو نیاز و ضربان دلمے، ختم ڪلام ❤️ صبحتون_حسینی ⛅️ @zendegiasheghane_ma
🏴🏴 السلام علیک یا موسی بن جعفر علیه السلام✨ دستان ما دخیل تو باب الحوائج است🙏 دستی شبیه دست تو پیدا نمیشود وقتی مسیر کرببلا کاظمین توست یعنی سفر بدون تو امضا نمیشود🙏🙏 @zendegiasheghane_ma
سلام به اعضای خانواده زندگی عاشقانه صبحتون بخیر دیدید بعضیها صبح که چشمهاشون رو باز میکنند میگن😏😏😏وای دوباره صبح شد⛔️⛔️⛔️ اما بعضیها هستند دنیای انرژی مثبتند،شاکرند، هر چیزی براشون یه نشونه است، صبح که بیدارمیشن میگن👈👈خدایا شکرت که یه روز دیگه بهمون فرصت زندگی دادی،خدایا شکرت که امروز رودیدم این با خودتونه که جزءکدوم گروه باشید؟؟؟ یادتون نره زندگی یه موهبت بزرگه که باید از لحظه لحظه اش استفاده کرد پس پیش به سوی خوب بودن و خوب زندگی کردن خدایا شکرت که طلوع آفتاب امروز رو دیدیم😊😊😊 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد هاازشکایت متنفرند کلماتی مثل "تو” و "چرا”مردها را طبیعتا به رقابت میطلبد و شما را وارد جنگ می کند بگویید: "دوستت دارم وقتی که” ” خیلی خوشحال می شوم وقتی که" @zendegiasheghane_ma
لحن شما موقع صدا کردن همسرتان به او میفهماند که یک گفتگوی عاشقانه منتظرش است یا یک دعوا! پس سعی کنید بر روی آرامش لحن تان و نحوه گفتن کلمات بیشتر تمرکز کنید @zendegiasheghane_ma
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خدایا نا امیدے‌ را خط بزن و عشق و امید را بر ماببخش و تقدیر دوستانمان را چنان زیبا بنویس که گویی در بهشت زندگی میکنن 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#خانواده_ی_شاد ۵۳ ✴️آغوشِ آرام 💢سرگرم شدن به روابط آلوده خارج از خانه یکی از علتهای سردی عاطفی است
۵۴ ارتباط موفق صمیمیت در ارتباط هم نردبانه و هم سُرسُره. 👈اگه صمیمیت به توهین،بداخلاقی،بدزبانی، کنایه و... آلوده بشه؛ از رابطه تون سرسره ای میسازه برای سقوط❗️ @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام هشتم عليه السلام فرمود: «هر كس متذكر مصيبت ما اهلبیت شود و گريه كند، در روز قيامت با ما در درجه‌ى ما است؛ كسى كه تذكر داده شود به مصيبت ما پس بگريد و بگرياند، روزى كه چشم‌ها گريان باشد، چشم او نگريد؛ @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#این_که_گناه_نیست 14 ✳️قدرتمندترین انسانها؛ اونایی هستند که، نه تنها، تحت تأثیرِ عوامل مختلف، خودشو
15 گاهی عباداتت، به گناه آلوده میشن❗️ ✔️اگه گاهی نتونی،نیازِ اطرافیانت رو، به عبادات مستحبی، ترجیح بدی؛ عباداتت هم، آلوده میشن! نگو؛ این که گنــاه نیست @zendegiasheghane_ma
16 💢در زندگی همه ما روزهای قشنگ و بزرگ، زیاد هست! که هم به یادموندنی اند، و هم تغییردهنده مسیر زندگی مون. ❌مراقب باش! خاطره این روزها رو با قلموی گناه،رنگی نکنی @zendegiasheghane_ma
17 💢به خودت سخت نگیر! برای دوری از گناه، اَلَکی زور نزن! تلاش کن یواش یواش، قلبـ❤️ـت رو با خدا آشتی بدی؛ قلبِی که عاشق شد؛ راحت دورِ گناه خط میکشه @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنج شنبه است روز رحمت الهی و روزشهادت امام موسی کاظم (ع) خدایا به حرمت امام هفتم تمام اسیران خاک را مورد رحمتت قرار ده @zendegiasheghane_ma
ده درصد اختلاف‌ها، بخاطر اختلاف عقیده هستند و نود درصد به خاطر تن صداى نامناسب....! @zendegiasheghane_ma
ابوتراب را گفتند: یا علی ما فعلتَ حتی نصیرَ علیاً ؟ چه کردی که علی شدی؟ فرمود: إنّی کنتُ بوابّاً لقلبی نگهبان دلـــــــــ♥️ـــــم بودم... (دلِ من می‌ آیی دیگر گناه نکنیم ... @zendegiasheghane_ma