bazrpashiok[1].pdf
2.95M
کتاب فصل بذرپاشی
بیانات مقام معظم رهبری درباره
#تربیت_کودک
فایل پی دی اف
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹
#تربیت_فرزند
دستور #خمیر_بازی سالم و با مواد خوراکی رو براتون در کانال هنرکده بانوان قرار میدم تا بدون دغدغه مضرات خمیرهای شیمیایی برای بچه ها یه خمیر بازی خونگی و سالم درست کنید و لذت بازی با خمیر رو بهشون بچشونید😉😊👇👇
@honarmandankhane
کانال هنرکده بانوان هنر مند
#بازی
(6 سال به بالا)
.
یه بازی فکری خونگی برای کوچولوتون درست کنین😍👍 طبق تصویر الگو هایی رو به صورت کامپیوتری و یا دستی آماده کنین و تعدادی مقوای مربعی رو هم به صورت نصف، نصف سیاه-سفید رنگ کنین تا تعدادی بلوک داشته باشین یا از همون الگوها بچینین و روی مقوا بچسبونین.
حالا بلوک ها رو در اختیار کوچولوتون قرار بدین تا الگو رو تکمیل کنه😍👍
💞 @zendegiasheghane_ma
مادر خوب بودن بهترین شغلی است که یک زن از ابتدای تاریخ تا کنون داشته....
💞 @zendegiasheghane_ma
#تربیت_فرزند
باید کاری کنیم که بچه ها دست مادر ها را ببوسند ، اسلام دنبال این است
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
با داستان گونه سرگذشت ارواح در عالم برزخ با ما همراه باشید
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
💕💫💕💫💕💫💕💫💕 #سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ #قسمت1 🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت اول) 💠مقدمه: نوشتا
💕💫💕💫💕💫💕💫💕
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
#قسمت2
🌸 سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲)
#قسمت_دوم
◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود.
همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند...
💥 لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند. 💠زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم میخواست از این وضع رنج آور نجات مییافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟ ✨ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آنها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهرههای ناپاک فرار کردند، 💫 هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آنها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آنها چهرهام باز و سبک شده، لبهایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم. 🌼 در این لحظه دستهای آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم. ✅انگار تمام دردها و رنجها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچگاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم .. ✳️حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را میدیدم و گفتارشان را میشنیدم. 🔆در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه میخواهی؟ همه اطرافیانم را میشناسم جز تو. 🔰گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. ⚜ خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیدهام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه میخواهی؟ ♦️فرشته مرگ در حالی که لبخند میزد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بندهای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفتهای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است. 🔷به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود.
جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازهام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که اینگونه شیون میکنند؟!
🌷 ادامه دارد..
💞 @zendegiasheghane_ma
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
#سخن_خداوند_با_مخلوق 👌
🍃گفتم: در دلم امید نیست ؟
🍂گفت: هرگز از رحمتم نا امید نباش (زمر ۵۳ )
🍃گفتم: احساس تنهایی میکنم ؟
🍂گفت: از رگ گردن به تو نزدیک ترم (قاف ۱۶ )
🍃گفتم: انگار مرا از یاد برده ای ؟
🍂گفت: مرا یاد کن (بقره ۱۵۲ )
🍃گفتم: در دلم شادی نیست ؟
🍂گفت: باید به فضل رحمتم شادمان گردی (یونس ۵۸ )
🍃گفتم: تا کی باید صبر کنم ؟
🍂گفت: همانا یاریم نزدیک است (بقره ۲۱۴ )
و …
❣چه کسی از او راستگو تر …❣
💞 @zendegiasheghane_ma